گزارشگر:23 دلو 1392 - ۲۲ دلو ۱۳۹۲
انفجار یک موترِ حامل مواد منفجره و کشته شدن دو پیمانکار غیرنظامی و همچنان زخمی شدنِ هفت کودک و زن، یکی از تازهترین رخدادهای مرگباریست که در سال ۲۰۱۴ به وقوع میپیوندد. مسوولیتِ این حمله را حزب اسلامیِ مربوط به حکمتیار به عهده گرفته است و قرار گزارش رسانهها، هدف این حمله، کاروان نیروهای آیساف بوده که سوگمندانه تنها غیرنظامیان در آن کشته شدهاند.
حملات نظامی حزب حکمتیار تازهگی ندارد. در چند سالی که او مخالفت علنیاش را علیه نظام کنونی افغانستان آغاز کرده، هر از گاهی حملاتی از این دست داشته است. اما نقطۀ کمیدی مسأله آنجاست که جناب حکمتیار چند روز قبل و در آستانۀ شروعِ کارزارهای انتخاباتی، از هوادارانش خواست تا در انتخابات شرکت کنند و به شخصِ مورد حمایت حزبِ او رای بدهند. هر چند به صورت مشخص، نامزد مورد نظر حکمتیار روشن نیست اما از آنجا که یکی از اعضای سابقِ حزبِ او در این انتخابات نامزد است، همه گمان میبرند که آقای قطبالدین هلال، شاید نامزد مورد نظر حکمتیار باشد.
در هر حال، حزب اسلامیحکمتیار مثل خودش، یک شبکۀ بسیار درهم پیچیده و مبهم است. بسیاری از اعضای این حزب در ۱۲ سال گذشته در دولت افغانستان پستهای کلیدی داشتهاند و در تصمیمگیریهای آقای کرزی سهیم بوده اند، منتها در پوشش اینکه تنها در گذشته وابستۀ حزب اسلامیبودهاند. حال آنکه اکثر کارکردهای مربوط به اعضای این حزب در حکومت، هیچ تفاوتی با خواستههای کنونی آقای حکمتیار نداشته است. از اینرو، خیلی نمیتوان مطمین بود که اعضای موجود این حزب در ساختار حکومت و نیز در انتخابات، از آقای حکمتیار بریده باشند.
از طرف دیگر، فعالیتهای مسلحانۀ جناب حکمتیار و کشتار غیرنظامیان، نشان میدهد که او مثل طالبان، به نیابت از کشورهای همسایه در افغانستان میجنگد. این رویکرد نشان میدهد که آقای حکمتیار و حزبش از یکسو در مخالفت با دولت ایستاده اند و از سوی دیگر موازی با نظام کار میکنند. اکنون پرسش این است که حزب اسلامی و شخص حکمتیار از چنین رویکردی چه میخواهند؟
حکمتیار سالهای سال است که با حکومتهای افغانستان، مشکل جدی و ایدیولوژیک دارد؛ جوانیاش را در جنگ های داخلی در برابر گروه های مجاهدین صرف کرده تا جنگ در برابر شوروی ها و حکومتِ حزب خلق و پرچم، و ایام میانسالیاش را در جنگ با دولت اسلامی مجاهدین صرف کرده و اکنون نیز که یک شخصِ کهنسال است، با نظام فعلی سرِ ستیز دارد. اوصاف چنین شخصی مینمایاند که او بهشدت تشنۀ قدرت است و غیر از قدرت، چیزی نمیخواهد. بنابراین، محتمل است که اتخاذ چنین رویکردی به گمان آقای حکمتیار، او را به قدرت نزدیک میکند؛ به ویژه زمانی که موعد رقابتهای انتخاباتیست و نگرانیهای عدمِ برگزاری آن، پابرجا. جدای از این، جناب حکمتیار چندی قبل، باب مذاکره را نیز با دولت افغانستان باز کرد که تا هنوز ادامه دارد. آقای حکمتیار گمان میکند که با وارد شدن از چند دروازه میتواند به آرزویی که سالهای سال به دنبال آن بوده، برسد؛ از یکسو به کمک افراد خودش در حکومت، زمینۀ بازگشتِ خود را مساعد کرده، از طرف دیگر با توسل به انتخابات میخواهد قدرت را به دست بیاورد، و از سوی دیگر، با ادامۀ مذاکرات صلح و چانهزنیهای قدرتطلبانه و از طرف دیگر با کشتارغیرنظامیان و مانورهای نظامی.
این رویکرد به گمان آقای حکمتیار، کارساز است و او را به بهشت گمشدهاش که همانان قدرت است رهنمون میگردد. اما بهیقین آقای حکمتیار با این طرز کار تنها میتواند خود را فریب دهد و بس! از این انتظار ما این است که این جریان ها باید بعد از این خود را در خدمت وطن قرار بدهند و از قرار گرفتن در خدمت بیگانه گان بپرهیزند. برای آقای حکمتیار خوب است که از روند انتخابات حمایت کند و اگر نامزد مورد نظرش به پیروزی رسید به مرادش میرسد. در غیر این صورت باید بداند که از این همه کشتار مردم چیزی به دستش
نمی آید.
Comments are closed.