احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شایسـتة مدنی/ 27 دلو 1392 - ۲۶ دلو ۱۳۹۲
بخش سوم
مارکس: قدرت پول انسان در تناسب معکوس با حجم تولیدات قرار میگیرد، بدین معنی که نیازهای او با افزایش قدرت پول افزایش مییابد. ازا ین رو، نیاز به پول ناشی از نیاز حقیقی است که نظام جدید اقتصادی آن را آفریده است و این تنها نیازی است که این نظام به وجود میآورد. مقدار پول به طرز روزافزونی تبدیل به تنها ویژهگی مهم آن میشود. پول به همان گونه که همه چیز را به شکل انتزاعی خودش کاهش میدهد، خود را نیز در روند حرکتی خود به چیزی کمّی تحویل مینماید. افراط و میانهروی معیار حقیقی آن است (مارکس، ۱۳۸۶: ۳۳). پول تا آنجا که واحد خصیصه قدرت خرید و جذب و تملک همهچیز است، همان شی است که داشتن آن بهغایت ارزشمند است. گستردهگی و جامعیت این خصیصه، اساس قدرت مطلقه پول است، از اینروست که پول قادر محسوب میشود… پول دلال محبتی است میان نیاز و شیء، میان زندهگی و وسیله معاش انسان. ولی آنچه واسطه زندهگی من میشود، واسطه موجودیت دیگران برای من نیز میگردد. برای من پول همان دیگری است (مارکس، ۱۳۸۶: ۴۶). مارکس مینویسد: “آنچه من هستم و میتوانم انجام دهم، به هیچ وجه تابع فردیت من نیست. من زشترویم، اما میتوانم با پول زیباترین زنان را برای خودم بخرم. در نتیجه من زشت نیستم… من احمقم ولی از آنجا که پول هوش واقعی همه چیز است، چرا صاحبش بایستی احمق باشد؟” (والزر، ۱۳۸۹: ۱۶۷).
پول در ارتباط با فرد و آن روابط و قیود اجتماعی که مدعیاند فینفسه اموری ذاتی و اساسی هستند، به عنوان قدرتی باژگونکننده ظاهر میشوند. پول یعنی قدرت و عامل شگفت که وفاداری را به خیانت، عشق را به نفرت، نفرت را به عشق، فضیلت را به خباثت و خباثت را به فضیلت، خدمتکار را به ارباب، ارباب را به خدمتکار، یاوه را به خرد و خرد را به یاوه بدل میکند. از آنجایی که پول به عنوان مفهوم پویا و زنده ارزش، همه چیز را آشفته و مبادله میکند، عامل مبادله و اغتشاش همه چیز است، جهانی وارونه، اغتشاش و مبادله همه کیفیتهای طبیعی و انسانی. پول برای کیفیت یا شییی خاص مبادله نمیشود یا برای هر یک از قدرتهای اصلی و اساسی انسان؛ بلکه برای تمام دنیای عینی و واقعی انسان و طبیعت مبادله میگردد. اگر از دیدگاه شخصی که پول را در اختیار دارد نگاه کنیم، پول هر کیفیتی را با شی یا کیفیت دیگر مبادله میکند، حتا اگر این کیفیتها و اشیا متضاد باشند. پول قدرتی است که همه ناممکنها را با هم جمع میکند و تناقضات را مجبور میکند که با هم گرد آیند.(مارکس، ۱۳۸۶: ۵۰ – ۵۱)
از دیدگاه فنی، پول “کارآمدترین” وسیله جهت محاسبات اقتصادی است. بدین معنا که ظاهراً عقلانیترین وسیله در هدایت فعالیت اقتصادی است. بنابراین، محاسبه بر مبنای پول و نه استفاده واقعی از آن، ابزار ویژهیی جهت تمهیدات اقتصادی عقلایی است (وبر، ۱۳۸۴: ۱۳۵). وسایل مبادله یا وسایل پرداخت پولی را تا آنجا که به غیر از استفاده برای پرداخت و یا مبادله ارزش دیگری نداشته باشند، پول رایج مینامند. از سوی دیگر این وسایل تا آنجا که ارزش متأثر از مکان استفادهشان برای مقاصد دیگر باشد، وسایل مادی هستند. پول میتواند شامل سکه یا اسکناس باشد. اسکناسها معمولاً بر اساس نظام مسکوکات تعیین میشوند و یا اینکه در طی زمان نام خود را از این نظام کسب میکنند. تا آنجا که فلز مورد استفاده برای ضرب پول، توسط صاحب آن بدون محدودیت ضرب شود، میتوان سکه را “پول آزاد” و یا “پول بازاری” نامید. این بدین معناست که مقدار سکه انتشار یافته بر اساس تقاضای طرفین حاضر در بازار تعیین میشود. اگر انتشار سکه منوط به تصمیمات حاکمیت سیاسی بوده و سرانجام در جهت نیازهای مالی آنها باشد، پول “محدود” و یا پول “اداری” نامیده میشود. اگر نوع و مقدار سکه ـ گرچه در سطح محدود ـ عملاً بر طبق ضوابط باشد، پول “تنظیم شده” نام دارد(وبر، ۱۳۸۴: ۱۲۱-۱۲۲).
پول: منشای پول و تکامل نظامهای اقتصادی، در فنون توزیع است. پول در آنِ واحد ابزاری برای اندازهگیری ارزش، ذخیرهسازی آن و ابزاری برای پرداخت است. میان کالاهای پولی (گینه پارچهیی، شمش، آهن، دام و برده) و پول در معنای متعارف آن یعنی اسکناس، سکهها، صدفها (که جز به عنوان زینتآلات دارای ارزش مصرفی نیستند) باید تفکیک قایل شد. بازوبنـدها و گردنبندهای صدف که در مبادله کولا به کار برده میشوند، گاه با عنوان پولهای آیینی مطرح میشوند. به هر رو، ویژهگی پولهای ابتدایی، باقی ماندن یک پیوند عرفانی در آنها نسبت به مالکان پی در پی یا طرفهای مبادله و تبعیت آنها از منطقی است که به ارزشهای عامِ یک فرهنگ خاص ارجاع میدهد؛ فرهنگی که در آن میتوان شاهد پذیرش همزمانِ چندین گونه پولی و در عین حال تداوم کنترول جامعه بر محصولات کار خود بود. در این حالت، مبادله در جهت سود اقتصادی انجام نمیگیرد، و این درست برعکس مبادله تجاری است که در آن فروش مجدد با هدف دستیابی به سود و انباشت سرمایه به انجام میرسد. خارج کردن کالا از دست تولیدکننده آن در یک اقتصاد چند مرکزی، به معنی شخصیتزدایی از آن کالاست، درست مثل یک اندام زنده که در بازارهای مدرن به فروش میرسند. در حالی که مبادله انگشتر نامزدی یا گردنبند کولا که در حالتی عاطفی انجام میگیرد، سبب پیوند با طرف مقابل میشود و به مثابه شییی خاطرهانگیز از یک رویداد باقی میماند(ریور، ۱۳۸۶: ۱۴۰).
Comments are closed.