گزارشگر:27 دلو 1392 - ۲۶ دلو ۱۳۹۲
(یادداشت: روزنامۀ ماندگار به سلسلۀ گفتوگوهایش با نامزدان انتخابات ریاستجمهوری، اینبار گفتوگویی را با عبدالقیوم کرزی ترتیب داده که در زیر آن را میخوانیــد.)
سپاس فراوان از اینکه برای انجام یک گفتوگوی ویژه، وقتتان را در اختیارِ روزنامۀ ماندگار قرار دادید. در نخست خوب است مختصری از زندهگینامۀتان را برای خوانندهگان بیان کنید؟
عبدالقیوم کرزی هستم، در پنج کیلومتری شهر قندهار در قریۀ کرز به دنیا آمدم، تا صنف ششم در مکتب کرز درس خواندم و بعد از آن نیز در لیسۀ میرویس نیکه ـ که بدبختانه این لیسه در زمان طالبان به «ژړ مکتب» تغییر نام یافت که تا حال نیز به همین نام یاد میشود؛ و من از بزرگان قندهار میخواهم که نام این مکتب را دوباره «میرویس نیکه» نامگذاری کنند ـ ادامۀ تحصیل دادم.
بعد از سپری نمودن امتحان کانکور، در فاکولتۀ زراعت کامیاب شدم. در آن سالها دروس دانشکدههای زراعت و انجنیریِ پوهنتون کابل، به زبان انگلیسی بود و استادان داخلی و خارجی در آنها درس میدادند و سویۀ دانشگاه کابل و استادان داخلی، بسیار خوب بود. بعد از ششماه درس خواندن در فاکولتۀ زراعت، به پوهنځی قوای هوایی رفتم و در اسکالرشپی که از امریکا آمده بود، اشتراک کردم. چون زبان انگلیسی را بلد بودم، در امتحانی که گرفته شد، کامیاب شدم و رفتم به یک برنامۀ پیلوتی دوساله به امریکا، تا در آنجا پیلوت میگ۲۱ شوم. اما متأسفانه بنا بر بیمارییی که داشتم و برایم دلبدی(تهوع) پیش میآمد، ادامۀ درس داده نتوانستم و همین بود که از برنامۀ پیلوتی برآمدم و درسهای خود را به گونۀ شخصی تا مقطعِ فوق لیسانس در آنجا ادامه دادم.
اما بعد از اشغال کشور توسط قوای شوروی و حاکمیتِ حزب خلق و پرچم، پدرم زندانی شد و نتوانستم دکتورای خود را بگیرم. از اینرو در پیشاور شامل نهضتهای جهادی شدم و با توانایی و امکاناتی که در اختیار داشتم، در پهلوی تنظیمها ایستادم و در فعالیتهای آنها شرکت کردم.
پس از آمدن طالبان به افغانستان، شما در کجا و مصروفِ چه کارهایی بودید؟
شما خبر دارید که پدر من و جناب رییس صاحب حامد کرزی، بعد از موفقیتِ طالبان ـ که در آن زمان به کابل نرسیده بودند و تا آنوقت چنین تلقین شده بود که طالبان عساکرِ اعلیحضرت ظاهرشاه هستندـ از جمله اشخاصی بودند که میخواستند در افغانستان حرکتی شروع شود تا کشور را دوباره به همان چوکاتِ سیاستِ عنعنهیی گذشته عیار سازد و در چوکات جرگه، میان مردم افغانستان و جریانهای سیاسی مصالحه شود که منهم در آن جریانها شامل بودم.
در پروسه بن، من در بن بودم و در کنفرانس بن، ما در کمیتۀ روم بودیم و بعد از آن در ۲۱ دسمبر سال ۲۰۰۱ زمانی که قدرت از جناب شهید استاد برهانالدین ربانی به رییس صاحب جمهور حامد کرزی انتقال یافت، من در همان روز به کابل آمدم و در پروسۀ انتقال اشتراک یافتم.
شما به عنوانِ یکی از همکارانِ رییسجمهور کرزی و جدای از اینکه برادرشان هستید، حکومتداری وی را چهگونه ارزیابی میکنید؟
ـ بنابر واقعیتهای موجود سیاسی افغانستان پیش از این پروسه، من این نظام را موفق میدانم و رییسجمهور کرزی را نیز یک رییسجمهور موفق میدانم.
پیش از آغازِ کارزارهای انتخاباتی، شما و جمعی از دیگرنامزدان ریاستجمهوری، تفاهمنامهیی را از آدرس کنفرانس اجندای ملی امضا کردید. اهمیت این تفاهمنامه برای شما چیست و بنا بر مفادی که که در این تفاهمنامه آمده، آیا در صورت پیروزیتان به عملی کردن و ساختن دولت وحدت ملی میپردازید؟
ـ در این تفاهمنامه امضای من نیست. ما در جریان شش ـ هفتماه تلاش کردیم تا به تفاهم برسیم، در پیوند به تفصیل برنامه و همچنان اینکه ما در جریان انتخابات با کدام برنامه و کدام ابزار میتوانیم توجه ملتِ افغانستان را جلب کنیم تا در چارچوب برنامهها، ملت افغانستان ما را بشناسند، تا صفحۀ جدیدی را برای مردم افغانستان بگشاییم و کارنامهیی متفاوت داشته باشیم، اصلاحات را بیاوریم و مردم را قانع سازیم که ما را انتخاب کنند تا بالاخره افغانستان را از حالتِ موجود بیرون آوریم.
البته این را نیز باید بگویم که در ظرف شش ـ هفت ماه، تأکید ما روی این بود که انتخابات محدود به کابل و در پشت دروازههای بسته نباشد. من زیادتر روی برنامۀ خود اتکا میکنم تا مردم برنامهام را بپذیرند و بعد از شناخت و پذیرشِ آنها، ما میتوانیم با نخبهگان و سیاسیونِ افغانستان وارد مذاکره شویم. من باور دارم که پیش از شناخت برنامههای نامزدان، برگزاری انتخابات صدمه میبیند و من بنا بر همین رویکرد، مبارزۀ انتخاباتی خود را آغاز کردم.
پیش از اینکه شما روی موضوعِ تفاهمنامه با مسوولان کنفرانس آجندای ملی گفتوگو کنید و یا حداقل نمایندههایتان در این گفتوگوها شریک باشند؛ یک سلسله گفتوگوها میان شما، محمود کرزی و آقای احمدولی مسعود جریان داشت و در بیرون نیز این بحث بازتاب یافت. آیا میخواستید احمدولی مسعود سراغِ شما بیاید و یا اینکه در محور یک برنامۀ مشترک، در کنار هم قرار بگیرید؟
ـ من به احمدولی مسعود بسیار احترام دارم؛ پیش از اینکه نظام فعلی شروع شود، من با ایشان در تماس بودم و حتا در لندن یکدیگر را از نزدیک ملاقات میکردیم. بعد از آنکه به افغانستان آمدم، همیشه همراه ایشان در تماس بودهام و روی موضوعاتی صحبت داشتهایم، از قبیل اینکه چهگونه نظام به ثبات دست مییابد، چهگونه مشارکتِ مردم با دولت به میان میآید و در نهایت چهگونه نظام از مشروعیتِ کامل برخوردار میشود. ما مدتها پیش، روی این موضوعات که اکنون از آنها بسیار یاد میشود، تبادل افکار میکردیم و در پاسخها و راهکارهایمان، یک توافق ۸۰ ـ ۹۰ درصدی با یکدیگر داشتیم.
من نیز برنامهیی را تقریباً یکسال پیش شروع کردم که بهنام اجماع اسلامی و ملی یاد میشود و در آن نخبهگان افغانستان را جمع کرده بودم و روی یک مسوده با هم موافقه کردیم که محتوای اصلی برنامه را این فکر شکل میداد که در شرایط امروزی چهگونه اجماعی را شکل دهیم تا از سیاستِ موقتی بیرون آمده و در چارچوب یک برنامۀ طویلالمدت، روی منافع علیای کشور فکر کنیم و از آسیبها چنان جلوگیری کنیم تا خدای نخواسته دوباره به بدبختی دچار نشویم.
خوشبختانه روزی از روزها به آقای احمدولی مسعود برخوردم و از او خواستم که بیاید چند لحظهیی در یکجا بنشینیم و با هم صحبت کنیم. من راجع به اجماع ملی به ایشان گفتم و آقای مسعود پاسخ داد که او نیز طرحی مشابه دارد. من از تشویشهایی که راجع به انتخابات داشتم، برایش گفتم و از او تقاضا کردم که با هم مساعی کنیم تا حداقل نامزدان محترم تکلیف افغانستان را در برنامهها و راهکارهای خود مد نظر داشته باشند. ما روی این موضوعات صحبت کردیم که باید در قدم اول، مشکلات حل گردد و اگر پیش از انتخابات هم این مشکلات حل نگردید، باید پس از انتخابات، نامزد برنده خود را به حلِ مشکلات مکلف بداندـ مهم نیست که چه کسی برنده میشود و در این ارتباط نباید کشمکشی به میان بیاید که در اثر آن، نظام مشروعیت خود را از دست بدهد. ما در همین زمان موافقه کردیم و یک روز در خانۀ وی با شماری از علما، جوانان و نخبهگان نشستیم و روی اجندای ملی با هم صحبت کردیم.
آیا در این گفتوگوها موضوع اشتراک در یک تکت انتخاباتی و این قبیلحرفها مطرح نبوده است؟
ـ در همان سخنانی که داشتیم، روی این موضوعات نیز صحبت شد که به نتیجهیی نرسیدیم.
پیش از این گفتید که نظام فعلی موفق بود و آقای کرزی هم یک رییسجمهور موفق است؛ اما تا جایی که ما میدانیم، شماری از کسانی که در کابینه و دولت هستند، توسط شما به رییسجمهور معرفی شدهاند و برآیند حکومت سیزدهسالۀ آقای کرزی هم این بوده که افغانستان در فساد اداری، مقام اول را در جهان کسب کرده و میزان کشت مواد مخدر هم هر روز بالاتر میرود و امنیت در وضعیت خوبی قرار ندارد. با اینهمه چرا شما خوشبین هستید و همه چیز را مطلوب میدانید؟
ـ نخیر، من همه چیز را مطلوب نمیدانم؛ اما در مقایسه با گذشته و حکومتهایی که در سه یا چهار دهه در کشور وجود داشتهاند، نظام فعلی موفق بوده است، ولی در این نیز هیچ جای شک نیست که این نظام به اصلاحات نیاز دارد؛ اصلاً دموکراسی خود به صفت یک نظام همیشه اصلاحپذیر است و همیشه توقعات مردم به گونۀ تدریجی از حکومت بالا میرود و حکومت باید در این زمینه پاسخگو باشد. در بعضی موارد حکومت بسیار موفقانه عمل کرده و در بعضی موارد نه.
باید گفت زمانی که طالبان سقوط کردند و جامعۀ بینالمللی به افغانستان آمد، به گونۀ شایسته در کشور کار صورت نگرفت. من در این زمینه حوصلهمندی رییس صاحب جمهور و تأکیدش روی یکجا شدن تمام مردم افغانستان و روی دستگیری یک پروسۀ بسیار دشوار در این سیزده سال را به صفت برادر نه، بلکه به صفت یک شهروند افغانستان به دیدۀ قدر مینگرم.
نقش شما در حکومتداری آقای کرزی تا چه پیمانه بود؟
ـ شما پیش از این گفتید که شماری از چهرهها توسط من به کابینه معرفی شدهاند که این درست نیست. کسانی را که من میشناختم، رییس صاحب جمهور نیز با آنها آشنایی داشتند. در مجالسی که با رییس صاحب میبودم، با هم صحبت میکردیم و اگر تصادفاً من نام کسی را برده باشم و او وزیر شده باشد، امکان دارد؛ ولی به گونهیی که من آمده باشم و گفته باشم که فلان نفر باید وزیر شود، چنین نشده است.
من در هیچ تصمیم رییسجمهور دخالت نکردهام و در طول سیزده سال حکومت، شاید من سه بار تنها بهخاطر مبارکباد گویی به وزارت داخله رفته باشم و جدای از این، من به هیچ وزارتخانهیی برای کدام کار و یا مداخله مراجعه نکردهام.
یک انتقاد که پیش از آغاز کارزارهای انتخاباتی و بعد از آن مطرح شده و در شبکههای اجتماعی نیز بازتاب بسیار یافته، این بوده که در تکت انتخاباتیِ شما جایگاه تاجیکها لحاظ نشده است. متأسفانه مقایسۀ قومی، امروزه در افغانستان به یک بیماری تبدیل شده و این مورد را بسیاریها مهم میشمارند. در حکومتداریتان چهطور میتوانید این خلأ را پُر کنید؟
ـ اول باید ما به صفت یک شهروند در هر موردی که مطرح میشود، خود را از این چارچوبهای کوچک بیرون بکشیم و روی آن فکر نکنیم و به صفت یک شهروند این کشور باید زندهگی کنیم.
اگر در یک خانه یک چوکی باشد، بیست نفر نمیتواند روی آن بنشیند، بلکه یک نفر میتواند. در خانوادۀ خود ما هیچوقت در چارچوب قومگرایی زندهگی نکردهایم و قومگرایی و قومستیزی کاملاً دفن شده است. از نقطه نظر فکری، شمار زیادی از هموطنان ازبک، تاجیک و… با من استند. خدا کند در آینده روشنفکران، قلمبهدستان و مطبوعاتِ ما دیگر روی این معیارها سنجش نکنند، بل از عملکرد و شواهد باید تقدیر شود؛ در غیر آن ما موجی را خلق خواهیم کرد که جایی برای سعادت و خوشبختی ندارد.
نگرانی از اینجا نشأت گرفته است که سیزده سال حکومتداری آقای کرزی بحث قومی را با خود حمل کرده، مثلاً در ترکیب رییسجمهور و معاونینشان و در ترکیب کابینه، پارلمان و حتا نهادهای امنیتی، بحث قومی جدی گرفته شده است. در اینجا بهیکباره این پرسش مطرح میشود که چرا در تکتِ شما این سنت لحاظ نشده؟
ـ سیزده سال گذشته، یک دورۀ استثنایی بود؛ اما اگر بخواهیم که وطنِ ما از قرن هژده و نوزده به قرن بیستویک بیاید، بهتر است که وحدت ملی را بهتر تأمین کنیم. اگر بخواهیم که یک مسجد بزرگ که نظیر آن در جهان نباشد را بسازیم، نباید مهم باشد که در بدخشان، قندهار، هرات و… ساخته میشود، بل مهم این باید باشد که در افغانستان ساخته میشود و این هم مطرح نباشد که مهندس آن کیست؛ هندوست، پشتون است و یا تاجیک!
من به این عقیده هستم که در هیچ منطقی و بهویژه در منطقِ جهانی که به طرف مدنیت روان است، این موارد مطرح نیستند و باید ما به دنبال کیفیتِ زندهگی برای مردم باشیم؛ مهم نیست این کیفیت و سهولت را تاجیک میآورد یا پشتون یا ازبک و…! باید به طرف مدنی شدن برویم و با استفاده از ابزار مدنی، وطن خود را از این حالت بیرون آوریم.
اندکی روی روابط خارجیتان صحبت کنید و بگویید در حکومتِ شما روابط خارجی بر بنیاد کدام اولویتها تعیین میگردد؟
ـ باید بگویم که ما میخواهیم که در طرز روابط افغانستان با دنیای دیگر، یک تحول و تغییر بسیار عمده را وارد سازیم. ما نمیخواهیم و نمیتوانیم که در این مرحلۀ حساس از تاریخ افغانستان، دیپلماسی را برای دیپلماسی انجام دهیم. سیاست ما تنها در خدمت یک دیپلماسی بیرابطه و روی شعار و احساسات نخواهد بود؛ ما میخواهیم مناسبات خارجی خود را مقید به پیشرفت اقتصادی کنیم و آرزو داریم که افغانستان به مانند یک پُل میان دنیا، همسایهها، کشورهای منطقه و آسیای مرکزی عمل کند. من میخواهم روابط ما با کشورهای خارجی، در محور منافع اقتصادی استوار باشد و با پیشرفت اقتصادی، عامل صلح در جهان باشیم. در کشورهای دیگر میبینیم که روابط اقتصادی و فرهنگی همۀ مسایل را زیر تأثیر گرفته و آنها در یک فضای صلح و همزیستی بهسر میبرند؛ من هیچ دلیلی نمیبینم تا ما هم چنین روابطی را با کشورهای دنیا نداشته باشیم.
مسلماً در تعامل خارجی شما، بحث پاکستان نیز مطرح میشود. این کشور در چند دهۀ گذشته، یکی از عوامل مشکلات در افغانستان شناخته شده است. به نظر شما، پاکستان از افغانستان چه میخواهد و دیپلماسی شما در برابر پاکستان چهگونه است؟
ـ جنگ جور کردن در خانۀ همسایه، آتش زدن به خانۀ خود است. پس ما از همسایههای خود میخواهیم تا با احترام متقابل به حاکمیت ملی یکدیگر، مناسبات مدنی و سازنده را اختیار کنند تا سطح زندهگی تمام مردمان منطقه در عرصههای مختلف بلند برود و یقیناً این راه، راهِ سعادت است.
من از درک این موضوع بسیار عاجز هستم و نمیدانم که در این حالتی که در افغانستان و پاکستان است، چه نفعی وجود دارد.
به گونۀ فشرده بگویید که دیدگاه شما در مورد خط مرزی دیورند چیست؟
ـ خط دیورند به نظر من، یکی از مواردیست که باید روی آن عجولانه کار نکرد. فکر میکنم که این، یک سرحد اجتماعی است و فامیلهایی استند که به دو جای تقسیم شدهاند؛ یکی به آنطرف خط است و دیگری هم به اینطرف خط، ولی روزانه با هم تماس دارند و زندهگی خود را پیش میبرند.
همه میدانیم که با گذشت زمان، تکنالوژی سرحدات را از میان برداشته و این مورد دیگر مطرح نیست. ما باید در چارچوبهای مدنی یکدیگر را بپذیریم و این مسأله را حلوفصل کنیم.
پاسخِ شما تا اندازهیی مبهم بود، از اینرو میخواهم اینگونه بپرسم که آیا شما معتقد به پذیرشِ دیورند به شکل امروزی آن هستید و اگر نپذیرید و به نفع پاکستان این قضیه فیصله نشود، آیا این کشور دست از سر افغانستان برخواهد داشت؟
ـ من واقعاً در هیچ چهارچوبی چنین فکری را نمیکنم که برای پاکستان سرنوشت کنونیِ خط دیورند چه صدمهیی میرساند و چه منفعتی را از آن بهدست میآورد. تا وقتی که ما فکرها را تغییر ندهیم، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. تغییر کوه و خط هیچ تأثیری ندارد؛ چون این موارد نه نانی به ما میدهد و نه هم آبی. فکر میکنم این نوع فکر کردن، زادۀ سیاستها و دیپلماسیهای کهنه است.
بهطور فشرده، رئوسِ برنامۀ اقتصادیتان برای آیندۀ افغانستان را تشریح کنید؟
ـ در این هیچ شکی نیست که باید یک مبارزۀ بسیار شدید و دقیق را در مقابل فساد آغاز کنیم و فساد را کنترول کنیم. باید این را بپذیریم که حکومت ثروتساز نیست و ثروت را خلق نمیکند.
حکومت ما باید همۀ برنامههای خود را برای ملت سهولتآفرین بسازد نه مانعآفرین. از همه مهم ایناست که ما یک چارچوب برای قوانین تجارتی و اقتصادی بهوجود آوریم تا اعتماد مردم جهان را در پیوند به کشور خود جلب کنیم. ما باید قانونمندی داشته باشیم و زمانی که یک قرارداد بسته میشود، کسی نگوید که آن را قبول نداریم.
ما تلاش میکنیم که برای نهادسازیهای اقتصادی کار کنیم. اگر ما روی سکتور زراعتی کوشش کنیم، میتواند نقش مهمی را در تجارت ما داشته باشد. روی معادن به گونهیی کار باید کنیم که ضایعاتِ بسیار نداشته باشیم. برنامۀ ما زیادتر روی منافع همهجانبه فکر میکند.
به این ترتیب، ما میخواهیم در این چارچوب اقتصاد را محورِ سیاست بسازیم تا به ترقی و سعادت برسیم.
به عنوان آخرین پرسش، بگویید در میان یازده نامزد ریاستجمهوری، با کی و یا کیها رقابت دارید؟
ـ من در فعالیتهای خود بسیار جدی هستم. همۀ نامزدان، آشنایان و دوستانِ من هستند و بسیار خوشحالم که با تنوع نظریات و در یک رقابت مدنی، با هم مبارزه میکنیم و خوب است همه بدانیم کی با چه برنامهیی مبارزه میکند.
Comments are closed.