احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 4 حوت 1392 - ۰۳ حوت ۱۳۹۲
روز جمعه، دوم حوت، مصادف با روز جهانیِ زبان مادری بود. این روز، همهساله از سوی کشورهای مختلف با مراسم ویژه پاسداشت میشود. ولی من حداقل نشنیدم که در افغانستان از این روز یادآوری شده باشد. شاید مسوولان فکر میکنند احتمال دارد با تجلیل از این روز، سببِ برخی سوءتفاهمها و یا هم سوءبرداشتها شوند.
در یک دهۀ گذشته شاهد بودهایم که خلاف قانون اساسی کشور، تنشهای زیادی در استفاده از زبان مادری در کشور وجود داشته است. گاهی استفاده از برخی واژهگان، سبب سوءتفاهمها و اختلافات میان شماری از اهالی فکر و فرهنگ شده و گاه نوع برخورد با مسأله، سبب شده که به عدهیی از شهروندانِ کشور، به گونۀ تعمدی توهین روا داشته شود.
بحث دانشگاه و دانشکده هنوز در میان عدۀ زیادی، یک بحث جنجالی و تمامناشده به نظر میرسد. حتا در اینخصوص شاهد بودیم که ماهها قانون آموزشهای عالی کشور در مجلس نمایندهگان، سروصداهایی را برانگیخت. شماری میگفتند باید فلان واژه در کنار فلان واژه استفاده شود و عدهیی دیگر چنین برخوردی را نوعی واکنشِ غیر ملی نسبت به زبان تلقی میکردند. موضوع زبان، بدون شک یک موضوعِ علمی است و نمیتوان با سلطهگری و زور، عدهیی را مجبور کرد که چنین بگویند و چنین نگویند. همان بحثِ بهاصطلاح مصطلحاتِ ملی که برخی به آن تمسک میجویند، بحثی نیست که سبب ایجاد اختلافها شود. این مسأله را میتوان از راههای علمی و قانونی رفع کرد و زبان را با همۀ ویژهگیهای آن به رسمیت شناخت.
به یاد دارم باری یکی از این آقایان که به مصطلاحاتِ ملی ایمانِ خللناپذیر داشت، به گونۀ جدی به من گفت که فلان واژههایی را که استفاده میکنی، همه ایرانی استند. من هاجوواج ماندم و درماندم که برای این دوستِ تحصیلکرده چه پاسخی دهم. اما چیزهایی گفتم؛ چیزهایی از ایندست که اگر قرار باشد واژههای مورد استفادۀ فارسیزبانانِ آنسوی مرز ـ حالا من به سیاستشان کاری ندارم ـ را منحصر به همان کشور و گویشورانش بدانیم، باید هزاران واژه را از زبان فارسی در افغانستان به دور بریزیم. روزی نیز به یکی از رادیوهای جهانی که بحثی در خصوصِ همین مصطحلات بهراه انداخته بود، گوش میدادم. شرکتکنندهیی با تمام وقاحت مدعی شد که چرا بهجای واژۀ راپور، از واژۀ ایرانی گزارش استفاده میشود. من نمیدانستم که چهگونه باید به این دوست فرهیخته فهماند که واژۀ گزارش، یک واژۀ فارسی است و نه ایرانی، و آن واژهیی که او پیشنهاد میدهد، از زبانِ دیگری وارد شده است.
وقتی مباحث اینقدر پیش پا افتاده میگردد، آنگاه به گفتۀ شیخ اجل بهجای «دلایل قوی باشد و معنوی»، رگهای گردن به حجت قوی میشوند. رگهای گردن هم وقتی به حجت قوی شد، دیگر منطق گفتوگو از میان میرود و به جای آن، منطق جزماندیشی سلطهگری میکند.
زبانها همه شأن و منزلتی یکسان دارند. نمیتوان هیچ زبانی را بر زبانِ دیگری ارجحیت بخشید، حتا اگر گویشورانِ آن تنها شماری اندک باشند. مثل برخی زبانهای پامیری که در مناطقِ معدودی مورد استفاده قرار میگیرند. زبانها به گونۀ طبیعی میتوانند تنوع و رنگارنگیِ یک جامعه را به نمایش بگذارند. چنین تنوعی برای جوامع میتواند به عنوان یک امتیاز شناخته شود، اما به این شرط که موضوع زبان را نباید به مسایل سیاسی و ایدیولوژیک فرو کاست. فرو کاستنِ مسایل علمی به موضوعات ایدیولوژیک و سیاسی، نه تنها کمکی به حل مشکل آن نمیکند، بل بیشتر سببِ تنش و اختلافِ میان مردمی میشود که هیچ نفعی برایشان از آن متصور نیست.
گروگان گرفتنِ مسایل زبانی و برانگیختن احساسات، تنها میتواند به تجمعِ مشکلات کمک کند که صرفاً به نفع گروههای محدود سیاسییی تمام میشود که در پی تسخیر احساساتِ مردم از راههای فریبکارانهاند.
دستکم در افغانستان در موجودیتِ صدها مشکل اقتصادی و سیاسی، نباید به دامن زدنِ اختلافاتی پرداخت که هیچ سودی در پی ندارند. ما به عنوان شهروندانی شکیبا، باید یکدیگر را به رسمیت بشناسیم و به خردهفرهنگهای خود نیز ارج قایل شویم. جهان امروز، جهان کلانروایتها نیست؛ بلکه جهان روایتهای کوچک است؛ جهانیست که کثرت را به رسمیت میشناسد و از آن به عنوان یک مزیت، به نفعِ صلح و امنیت استفاده میکند. زبان فارسی و زبان پشتو در کنار هم میتوانند یکدیگر را کمک کنند، همانگونه که زبانهای دیگر کشورها چنین کمکی را در جهت وفاق و همدلیِ مردم افغانستان میتوانند انجام دهند. چنانکه به گفتۀ بیدل دهلوی، «همدلی از همزبانی بهتر است».
ما باید همدلانِ این سرزمین باشیم و از داشتههای فرهنگی و زبانی خود، به نفع تعالی و ترقی کشور استفاده کنیم. وقتی روز جهانیِ زبان مادری را در کشوری مثل افغانستان پاسداشت نمیکنند، چه چیزی میتواند به ذهن متبادر شود؟ آیا عدهیی قصداً نمیخواهند که از چنین روزی یادآوری صورت گیرد؟
زبان فارسی، زبانیست با قدمت تاریخی چندینهزارساله و یا گنجیست از ادبیات و فرهنگ که حتا جهانیان به آن افتخار میکنند. حافظ و سعدی از ماست، همانگونه که مولوی و فرخی از ماست. این مشاهیر بزرگ تنها به فارسیزبانان هم تعلق ندارند، بل به تمام شهروندانِ این کشور تعلق دارند؛ همانگونه که خوشحالخان ختک و عایشۀ درانی از همۀ ماست. در زبانهای ازبکی، پشهیی و ترکمنی نیز مشاهیر زیادی وجود دارند که نمیتوانند تنها در محدودۀ همین زبانها تعریف شوند.
فشردۀ کلام اینکه، نباید با زبان برخورد سیاسی کنیــم. زمانی مارتین هایدگر فیلسوف مطرحِ قرن بیستم میگفت «زبان، خانۀ انسان است». پس بیاییم این خانۀ مشترک را پاس بداریم و در هر کجای این سرزمین زندهگی میکنیم و به هر زبانی که سخن میگوییم، از آن به عنوان ابزاری برای نزدیکی و همدلی استفاده کنیم.
Comments are closed.