احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران/ 18 حوت 1392 - ۱۷ حوت ۱۳۹۲
هشتم مارچ، روز جهانی زن، مثل همیشه در سراسرِ جهان برگزار شد و از جمله در افغانستان. آغاز این روز، به اعتراضِ یک زنِ کارگر در شهر نیویارکِ امریکا پیوند خورده است؛ زنی که پرچمِ آزادیِ زنان را برافراشت و شجاعانه نسبت به وضعیتِ نابههنجارِ زنان فریاد زد. از آن زمان تا به امروز، هشتم مارچ به عنوان روز جهانی زن، پاسداشت میشود.
اما هشتمِ مارچ در افغانستان رنگ و حالوهوای دیگری دارد. در افغانستانِ پس از طالبان، در حالی از هشتم مارچ سخن گفته میشود که هنوز زنان قربانی خشونت و نابهسامانیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگیاند. آمار خشونت علیه زنان بهجای آنکه در این سالها کاهش یافته باشد، افزایش نیز یافته است. این وضعیت، محصولِ سیاستهاییست که نسبت به زنان روی دست گرفته شده است؛ سیاستهایی که شعارهای دهانپرکن، کلِ محتوای آنها را فرا گرفته است.
پروژهیی شدن بحث زنان، از همان سال نخستینِ سقوط رژیم طالبان مشخص بود. برخوردهایی مثل تبعیض مثبت، ایجاد برخی فرصتهای نمایشی در مجلس و نهادهای دولتی، عملاً بهجای مطرح کردنِ جایگاه واقعی زن در جامعه و سیاست، باعث ایجاد نوعی سیاستِ کاذب و مقطعی در این خصوص شد؛ سیاستهایی که حالا پس از گذشت دوازده سال، عدم موفقیتِ آنها را میتوان حس کرد.
دولت افغانستان بهجای برنامهریزیِ دقیق و منسجم برای حضور زنان در جامعه، از آن به سود سیاستهای خود استفادههای ابزاری کرد. شاید بتوان از نوعی تغییر در سطحِ شهرها در رابطه با وضعیتِ زنان مثالهایی آورد؛ ولی وضعیت در مناطق دوردست و روستایی، چندان تغییر چشمگیری را نشان نمیدهد. ستاره، میتواند نمونۀ تمامعیارِ خشونت ساختاری در جامعه علیه زنان باشد؛ زنِ هراتییی که شوهرش با بیرحمی تمام، لبها و بینیاش را با کارد برید. آیا این به معنای رجعت به گذشتۀ تاریک نیست؟
زنان در بخشهای وسیعی از جامعه، به عنوان جنسِ دوم شناخته میشوند. نگاه به زنان هنوز نگاهی توام با نوعی تحقیر و اهانت است. دولت افغانستان در عرصۀ سیاستگذاری برای زنان نه تنها موفق عمل نکرد، بل زمینه را برای تقویتِ روحیۀ خصومت علیه زنان وسعت بخشید.
طالبان در بخشهای تحت کنترول خود، هنوز با روشهای قرون وسطایی با زنان برخورد میکنند. این گروه با ذهنیت بدوی، هیچ موقعیتی برای زنان قایل نیست. مگر طی سالهای گذشته، شاهد شلاق خوردن و سر بریدنِ زنان به وسیلۀ طالبان نبودهایم؛ همان گروهی که ارگنشینان در پی مصالحه با آن استند؟
نگاه طالبانی نسبت به زنان، تنها محدود به این گروه نیست؛ بل گروههای دیگری نیز که حتا تفنگ در اختیار ندارند، به زنان نگاه ابزاری دارند. گاهی در خانوادهها زنان و دختران بدون آنکه صدای خود را بلند کنند، مورد خشونت واقع میشوند. حتا در خیابانها میتوان شاهد نوعی بیحرمتی به زنان بود. آزارهای خیابانی، بارها صدای اعتراضِ جامعۀ زنان را بلند کرده است. گاهی در محاکم کشور، زنان بهدلیل زن بودن، از حقوقِ خود محروم شدهاند. این واقعیتهای تلخِ جامعۀ ماست و نباید از آنها انکار ورزید. حتا در آستانۀ انتخابات، وقتی برخی نامزدان ریاستجمهوری از حقوق زنان در برنامههای خود سخن میگویند، میتوان شعاری بودنِ سخنانشان را حس کرد؛ کدام نامزد انتخابات کشور، با زنش در انظار عمومی ظاهر شده است؟!… وقتی سیاستمداران چنین برخوردی دارند، از دیگران چه انتظاری میتوان داشت؟
همسر رییسجمهوری در پستوی ارگ پنهان است و آنوقت آقای کرزی از حقوقِ زنان سخن میگوید. کدام دستور دینی و شرعی، دستِ این آقایان را بسته که از قرار گرفتنِ همسرانشان در کنار خود در انظار عمومی ابا میورزند؟ مگر زنان پیامبر را، همۀ ما با نامشان نمیشناسیم؟ مگر عایشۀ صدیقه بهدلیل نقل احادیث، نیم دین خوانده نمیشود؟ چرا در صدر اسلام آنهمه حضور زن را میتوان شاهد بود، ولی در قرن بیستویک سیاستمدارانِ ما زنان خود را در قصرهای طلایی زندانی میکنند؟
در همین حال، از افزایش خشونت علیه زنان نیز نباید چشمپوشی کرد. ستاره، شاید نماد خشونتهای خانوادهگی باشد، ولی خشونتِ ساختاری و سازمانیافته علیه زنان در شریانهای جامعه جریان دارد. نهادهای مسوول جهانی، از افزایش ۲۵ درصدی خشونت علیه زنان در کشور خبر میدهند. این آیا چیزی غیر از ناکامی برنامههای دولت در این عرصه میتواند باشد؟
بر اساس ارقامی که در مورد خشونتها علیه زنان بین سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۹۰ خورشیدی توسط وزارت امور داخله جمعآوری و توسط یوناما ارایه شده؛ طی این سالها ۱۳۳ مورد خودسوزی، ۳۳۳ مورد خودکشی، ۵۱۵ مورد قتل، ۴۵۱ مورد تجاوز جنسی، ۴۳۸ مورد فرار از منزل، ۴۰ مورد قاچاق زنان، ۲۴ مورد ازدواج اجباری و همچنین نزدیک به ۲۳۰۰۰ مورد لتوکوب رخ داده است.
خشونت علیه زنان در حالی افزایش مییابد که دولت بهمنظور کاهش آن در سال ۱۳۸۸، قانون منع خشونت علیه زنان را تصویب کرد. هرچند کار بالای این قانون در مجلس نمایندهگان تا هنوز پایان نیافته، اما این قانون توسط فرمان تقنینیِ رییسجمهور نافذ شده است. این آمار بدون شک تکاندهنده است و نشان میدهد که تنها با تصویب قانون، نمیتوان تغییر مثبتی در زندهگی زنان بهوجود آورد. در کنار تصویب قوانین، باید به گونۀ جدی به پروندههای زنان رسیدهگی شود و از حق مساویِ دسترسی به عدالت برخوردار شوند.
در بسیاری موارد، وقتی زنان مورد خشونت قرار میگیرند، بهدلیل عرف و سنتهای موجود در جامعه، از دادخواهی میهراسند. با این هراس، باید مبارزه صورت گیرد.
در همین حال، باید از جنبشهای مداقعِ حقوق زنان نیز یاد کرد. مهمترین جنبش حامی زنان، جنبش فمینیستهاست؛ جنبشی که میگوید تفاوتها میان زنان و مردان پیش از آنکه ژنتیکی باشد، فرهنگی است. این جنبش، هواخواهانِ زیادی در جهان یافته است و نامهایی چون سیمون دوبوار با کتاب «جنس دوم» و ویرجینیا وولف با نوشتن کتاب «اتاقی از آن خود»، توانستند انقلابی در وضعیتِ زنان در جهان ایجاد کنند. با الهام از چنین جنبشهایی، میتوان آیندۀ زنان را واقعاً تغییر داد.
Comments are closed.