سیاه کردن ورق، نشانۀ نویسنده بودن نیست! یادداشتی بر «دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای» اثر صدیقی لعل‌زاد

گزارشگر:19 حوت 1392 - ۱۸ حوت ۱۳۹۲

نویسنده: مسوول انتشارات امیری
پیش‌سخـن:
mnandegar-3در روزگاری به‌سر می‌بریم که سره از ناسره تمیز نمی‌شود؛ به‌ویژه در میدانِ بی‌سروپای ادبیات ما، هر کس به نوبۀ خود با دستِ دراز و فکرِ کوتاه چیزهایی به روی ورقِ روزگار می‌نگارد که زود است نسل‌های بعد با مرورِ آن‌ها بر ما خُرده گیرند و هرگز نبخشایندمان.
نقد ادبی در افغانستان و به‌ویژه در کابل هنوز قد راست نکرده است؛ بدین معنا که نقد به معنای واقعی و برابر با ارزش‌های دانش نقد، هنوز در خمِ یک کوچه است. از مجالسِ بزرگ گرفته تا نشست‌های کوچک، هر آن‌چه دربارۀ کتاب و شعر گفته می‌شود، همه چیز است به جز نقد. از همین‌جاست که هر کس کتابی می‌نویسد و نشر می‌کند، اما جای نقد و بررسیِ آن‌ها همیشه خالی است. از سوی دیگر، این کار سبب شده بازار ادبیِ ما به گند کشیده شود. عده‌یی هر لفظی از دهن‌شان بیرون می‌شود، شعر شمرده و نشر می‌کنند و نزدیک است دعوای ملک‌الشعرا بودن کنند و در عینِ زمان به نکوهشِ شاملو و سهراب و نیما بپردازند. عده‌یی دیگر بدون آگاهی و بدون دانش کافی، دست به نگارش کتاب‌هایی می‌زنند که برای محققین و آن‌هایی که در همین زمینه‌ها تحقیق می‌کنند، گمراه‌کننده است.
حدود یک سال قبل، کتابی زیر نامِ «دختران شهر ابریشم» در باب شعر بانوانِ بدخشان از سوی بستر ادبی فرهنگیِ دریچه نشر گردید. این کتاب که توسط جوانِ ورجاوندِ بدخشانی منیر احمد بارش به رشتۀ تحریر درآمده است، از سویی توانست عطشِ علاقه‌مندانِ پژوهشگر در زمینۀ شعر معاصر را فرو نشاند و از سوی دیگر، توانست بانوان شاعرِ بدخشان را برای نخستین‌بار صاحبِ کتابی ویژه بسازد. در این کتاب، شاعران صاحب‌نام و صاحب‌شعرِ بدخشان معرفی شده‌اند. این کتاب بعد از نشر، مورد توجه گستردۀ اهلِ ادب قرار گرفت و برای نخستین‌بار جای خالی گزینه‌یی که شعر بانوان بدخشان در آن جمع‌آوری شده باشد را پُر نمود.
چندی پیش، در شُرف نشر دومِ این کتاب قرار داشتیم که شخصی به‌نام صدیقی لعل‌زاد کتابی را منتشر ساخت به نامِ «دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای». این کتاب که به مجموعه‌یی از یادداشت همانند است، در ۱۷۳ برگ توسط بستر فرهنگی ادبیِ دریچه نشر گردیده است. کتاب آقای لعل‌زاد به نوبۀ خود می‌تواند مفید برای آنانی واقع شود که در این زمینه تحقیق می‌کنند و این‌که او زحمتِ جمع‌آوریِ نام شاعران را بر خود هموار نموده، در جای خود ارزش‌مند است.
پس از نشر کتاب «دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای»، گروه نقد و بررسی انتشارات امیری، کتاب لعل‌زاد را نقد کرد و آن نقد در صفحۀ مخصوص انتشارات امیری به نشر رسید. بعد از گذشت دو هفته، جناب لعل‌زاد نقدی بر نقد انتشارات امیری نوشتند که در واقع نمی‌توان آن را نقد گفت، زیرا تماماً عقده‌گشایی بود. او در نوشته‌اش حتا کابرد نشانه‌ها را در نظر نگرفته و هر جا دلش خواسته، علامت نداییه (!) گذاشته است. هر کلمه را از نظر صورت جدا نوشته است، حتا «بدون» و «فرهنگیان» را این‌گونه نوشته است: بی‌دون و فرهنگ‌یان.
آقای لعل‌زاد در نوشتۀ خود، انتشارات امیری و منیر احمد بارش را دشمنِ فرهنگ و زبان خطاب نموده و ادعا کرده که کتاب بارش در حقیقت کاپی از کتاب «دوشیزه‌گان چشم‌نقره‌ای» است. این در حالی است که کتاب «دختران شهر ابریشم» یک سال پیشتر از کتاب «دوشیزه‌گان چشم‌ نقره‌ای» نشر شده است.
صدیقی لعل‌زاد در نوشتۀ خود، امیری را به این گونه‌ها خطاب کرده است:
جناب امیری!
امیری جان!
جناب امیری جان!
عزیزم امیری جان!
علاوه بر این‌ها، او از اصطلاحاتِ جالب‌تری استفاده کرده است؛ مانند: چراغ‌گل تیر شدن، فیر کردن، بطری روشنایی چراغ‌های چشم و… .
در جایی از نوشته‌اش نیز گفته است که بارش در سرچشمه‌های کتابش از ریاست امور زنان یاد نکرده است. حال آن‌که در مأخذ کتاب بارش، از فصل‌نامۀ این ریاست ذکر رفته است.
از این‌ها که بگذریم، اصل مطلب در باب «دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای» است که جای حرف‌وحدیثِ فراوان دارد و در این‌ نوشته به گونۀ اجمالی به آن می‌پردازیم.

۱- خواننده‌یی که این کتاب را برای بار نخست می‌بیند، احساس می‌کند «دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای» به معرفی ستاره‌گان سینمای هند پرداخته است و یا هم کتابی‌ست دربارۀ تزیین سروصورتِ بانوان. این تقصیر برمی‌گردد به طراح جلد کتاب. نمی‌دانم هدف طراح از جابه‌جایی عکس هنرپیشه‌گانِ سینمای هند در پشتی کتاب چه بوده است!
ترکیب رنگ نادرست و انتخاب نوع خط جلد کتاب، هر خوانندۀ زیرک و آگاهی را می‌آزارد. به هر روی، طرح کتاب ناراحت‌کننده و نابرابر با معیارهای طرح و آرایش جلد است.
بعد از طرح جلد نامتناسب، ویراستاری غیرحرفه‌یی کتاب، باعث آزار ذهن و چشمِ خواننده می‌شود. دوستانی که فکر می‌کنند ویراستاری، غلط‌گیری تایپی است، راه‌شان به ترکستان است، و ویراستار عزیزِ این کتاب نیز در شمار همان‌هایی‌ست که کار ویراستار و غلط‌گیر را یکی انگاشته‌اند.
نادرستی‌های املایی و انشایی، عدم کابرد درستِ فعل‌ها و ده‌ها نادرستی دیگر، همه نشان‌دهندۀ کم‌دقتی نویسنده و ویراستار محترم ـ آقای راهوش ـ است.
ویراستار این کتاب، هنوز استفادۀ درست از «ی» و «ء» را نمی‌داند و مهم‌تر از همه، با جدانویسی و پیوسته‌نویسی مشکل فراوان دارد. او فکر می‌کند جدانویسی از روی شکل و چهرۀ واژه صورت می‌گیرد و با همین شیوه، جدانویسی کرده است. به نمونه‌های زیر توجه کنید:
یآس/ یأس
بدل/ به دل
تا جای که/ تا جایی که
در جای نشر گردد/ در جایی نشر گردد
ندیمجو/ ندیم‌جو
عضوی انجمن قلم/ عضو انجمن قلم
شعر هجای/ شعر هجایی
دانش‌گاه/ دانشگاه
دانش‌کده/ دانشکده.
جالب‌ترین کار ویراستار، اصلاح بیتی از حمیرا واصفی است. در مقطع شعر می‌خوانیم که:
ز بس حمیر جفاها ز تو بدید بگفت
که نیست چاره مگر جز یخن دوپاره کنم
ویراستار برای این‌که وزن شعر را درست کند، حمیرا را حمیر ساخته است. ولی حمیر جمع حمار است!

۲
«دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای» آن‌چنان که در شناسنامۀ کتاب آمده است، یک اثر پژوهشی نیست. این کتاب بیشتر به یادداشت‌های پراکنده دربارۀ هر بانوی شاعر بدخشانی می‌ماند. لعل‌زاد در پیش‌گفتار کتابِ خود ذکر کرده است که دو سال را بر سر تحقیق این کتاب صرف کرده؛ اما معلوم نیست در این دوسال او چه کرده است؟…. خواننده‌یی که بخواهد با بانوانِ شاعر بدخشان آشنا شود، این کتاب فقط چند چیز محدود را برایش خواهد گفت که عبارت است از: نام شاعر، نام پدر شاعر، نام مکتب و دانشکده و دانشگاه و یا هم سال مرگ و نام مجموعه‌شعر با نمونه‌یی از شعر.
لعل‌زاد نه‌تنها مشخصاتِ کاملِ شاعران را نیاورده، بلکه با ذکر چند چیزِ کوتاه دربارۀ زنده‌گی شاعران، از شرح حالِ آن‌ها گذشته است.
مهم‌تر از همه این‌که تنها به ذکر نام مجموعه اکتفا شده است و از هیچ شاعری در این کتاب ذکر نرفته که مجموعه‌شعرش در کدام سال نشر گردیده است. زیرا این مهم‌ترین نکته در معرفی یک شاعر است و برای کسانی که در زمینۀ تاریخ ادبیات و شعر معاصر کار می‌کنند، بسیار ارزنده تمام می‌شود.
لعل‌زاد در پیش‌گفتار نوشته شده است که: «اما تا جایی که من می‌دانم رساله و یا کتابی ویژهء بانو شاعران بدخشانی منتشر نشده است». برای من جالب بود که چه‌طور نویسنده از کتاب ارزشمند و در خور ستایشِ دوست، هم‌وطن و هم‌دیارِ خود جناب منیر احمد بارش انکار کرده است!
لعل‌زاد در تشخیص شاعران نیز اشتباه نموده است. زمانی که از هر مجله و روزنامه رونوشت کرده، بدون آگاهی و بدون نقد و بررسی آن را به کتاب افزوده است و این کار باعث شده که یادداشت‌های جمع‌آوری شدۀ نویسنده، بیش از پیش به درد بخورتر شود.
شاعری به نام ضیا بهارستانی در صفحۀ ۱۱۳ کتاب «دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای» معرفی شده است که به گمانِ ما هنوز شاعر نیست. به نمونۀ شعریِ این عزیز توجه کنید:

من آن زمان را می‌خواهم
که نیاکانم
خاک را استقامت می‌بخشیدند
و آتش را با سنگ می‌افروختند
با هم در یک حلقه می‌نشستند
با تار انسانیت
پیوند صداقت را
می‌تنیدند
آن زمان نیاکانم طبیعت را در آغوش می‌گرفتند.

گذشته از این‌ها، نابخشودنی‌ترین کار لعل‌زاد، دربارۀ شاعر شیرین‌سخن بدخشان ملا عبدالصمد پری بدخشی است. آمدن واژۀ «پری» در نام ملا عبدالصمد، لعل‌زاد را وا داشته که او را بانو بپندارد!

۳
با مطالعۀ کتاب «دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای» آشکار می‌شود که لعل‌زاد از سواد نویسنده‌گی بی‌بهره است و نتوانسته از دستور زبان درست استفاده نماید. متن سست و ابتدایی کتاب، شاهد دعوای ما است. متن کتاب همانند نثر یک دانش‌آموز است نه نویسندۀ گران‌ارجی چون لعل‌زاد.
در جایی از پیش‌گفتار جناب لعل‌زاد آمده است: «برای این که شاعران که خود شان در فراموشی زیسته اند و شعر شان در پی حوادث زمان به نابودی مبدل گردیده است…».
بازهم در پیش‌گفتار می‌خوانیم که: «تعداد زیادی از این شاعران است که شعر می‌سرایند اما از سرایش انکار می کنند و هیچ کس هم نمی‌داند این افراد شاعر هستند یا نه».
در برگ ۷۹ کتاب زیر نام معصومه آمده است که: «معصومه اولاد حضرت سید محمد عمر بدخشی مشهور به کاشانی است. این بانو با سواد اندک و نیز بیگانه با مسایل تکنیکی، شاعر بزرگواری است».
مشاهدۀ چنین عبارت‌های مشکل‌داری، باعث شد که من لعل‌زاد را فردی کم‌مطالعه و ناآگاه در زبان و ادبیاتِ فارسی بیابم. او حتا در استفادۀ درست از واژه‌‌ها عاجز است و این ناتوانی را در کتاب «دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای» به‌‌وضوح نشان داده است.
سیاه کردن ورق، هرگز نشانۀ نویسنده بودن نیست و نویسنده‌گی ریاضت و تمرینِ فراوان می‌طلبد!
هرگاه خوسته باشید تاریخ تولد کسی را با ذکر ماه آن بنویسیم نیاز نیست (ماه) و عدد (تاریخ ماه) را کنار هم بیاوریم. به گونه مثال: در کتاب (دوشیزه‎‌گان چشم نقره‌ای) آمده است: زهره ذکی در ۲ فروردین ماه سال ۱۳۵۸ در شهر فیض آباد، استان بدخشان چشم به دنیا گشود.
اگر دقت کنیم نوشتن (۲فروردین ماه سال ۱۳۵۸) درست نیست و نیاز به ذکر واژه‌ی (ماه) ندارد، در صورتی می توانیم (ماه) را ذکر کنیم که تاریخ دقیق روز های همان ماه معلوم نباشد و بگویم در فروردین ماه به دنیا آمده است. اما در تمام کتاب (دوشیزه‌گان) همین ترکیب اشتباه دل و دیده را می‌آزارد.

۴
با آن‎چه گفته آمدیم و آن‌چه ناگفته مانده، بدین نتیجه می‌رسیم که «دوشیزه‌گان چشم نقره‌ای» می‌بایست چیز دیگری می‌بود غیر از این چیزی که هست، تا برای علاقه‌مندان تاریخ و ادبیاتِ بدخشان‌زمین مفید واقع می‌شد. این به این معنا نخواهد بود که کتاب لعل‌زاد کاملاً خالی از مفاد است، بلکه این اثر در جای خودش ارزشمند است؛ چنان‌که محققین و پژوهش‌گران می‌توانند از آن به عنوان فهرست استفاده کنند.
در فرجام به دوست عزیزمان، آقای صدیقی لعل‌زاد یک مشورۀ دوستانه داریم:
خواندن و مطالعۀ آزاد؛ زیرا مطالعۀ کافی،‌ دست‌کم نویسنده را در جمله‌سازی و کابرد درست واژه‌گان، توانا می‌سازد. خوب است آقای لعل‌زاد کتاب‌هایی پیرامون اصول نگارش و تحقیق نیز بخوانند و با بهره‌گیری از آن، از این‌پس آثاری آبرومند و ارزنده به جامعه ارایه دهند.

در پایان، برای لعل‌زاد تنی سالم، اندیشه‌یی والا و آینده‌یی درخشان آرزو می‌کنیــم!

 

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.