گزارشگر:روحالله یوسفزاده/ 21 حوت 1392 - ۲۰ حوت ۱۳۹۲
روز یکشنبه، مارشال محمدقسیم فهیم معاون اول ریاستجمهوری به گونۀ غیرمنتظره درگذشت. هرچند همه میدانستند که او به بیماری شکر مبتلاست، اما بازهم خبر مرگِ وی در برهۀ حساس انتخابات، مردم را در سراسرِ کشور تکان داد. مارشال بهرغم بیماری مزمن خود، همواره در محافلِ رسمی حضور داشت و هیچکس او را در بستر بیماری دیده نتوانست. از اینرو بود که بسیاریها با شنیدن خبر درگذشت وی، نخست نسبت به صحتِ خبر تردید کردند و پس از اعلام قطعیِ خبر مرگِ او نیز به شوک دچار شدند.
«مارشال فهیم»، پُرهیبتترین نام در میدان سیاستِ افغانستان طی سالهای اخیر بود. اما این هیبت و هیمنه، صرفاً مولود رتبۀ مارشالی و معاونتاولی او نبود؛ بلکه او سالهای سال در کنار شهید احمدشاه مسعود قرار داشت و قدرت و قاطعیتِ خود را بهنحوی از همسنگری با او به میراث برده بود. او در جبهۀ مقاومت، برجستهترین فرمانده مسعود و پس از شهادت وی، جانشین ِ او بهحساب میآمد. اکثر فرماندهانی که روزی در کنار شهید مسعود قرار داشتند، پس از مسعود به مارشال اقتدا کردند و پیرامونِ او گرد آمدند. از اینرو هیچکس نتوانست نقش مارشال را در میدان سیاست و قدرتِ افغانستان نادیده بگیرد.
حضور مارشال در پهلوی حامد کرزی در فضای پُرچالش افغانستان، مایۀ دلگرمیِ رییسجمهور و اعتماد به نفسش در حکومتداری بود. او با حمایت از آقای کرزی در انتخابات پُرتنشِ گذشتۀ ریاستجمهوری، توانست موج خشم و اعتراضِ مردم را نسبت به حکومت فرو نشاند و از سقوط افغانستان در بحران ـ تا آستانۀ برگزاری سومین انتخابات ریاستجمهوری ـ جلوگیری کنـد.
قدرتِ مارشال و نقشِ تعیینکنندۀ وی در معادلات سیاسیِ کشور را بیشتر از همه شخصِ رییسجمهور درک و تجربه کرده بود. آقای کرزی بهرغمِ اعلام بیطرفیاش در امر انتخابات، در این دور تلاش ورزید تا نامزد مورد نظرش ـ زلمی رسول ـ را با استفاده از قدرت حکومتیِ خود تقویت کند و در صورت ضرورت، از ظرفیت و نفوذ مارشال در این راه سود ببرد. اما مارشال اینبار نهتنها با رییسجمهور همراهی و همنظری نشان نداد، بلکه وقتی تلاشهای مداوم و شبانهروزیِ آقای کرزی در این مسیر و دخالتِ بیپردهاش در انتخابات را دید، خود نیز از نامزدیِ آقای عبدالله عبدالله ـ دوست و همسنگر دیرینش ـ اعلام حمایت کرد.
آقای عبدالله، اصلیترین رقیبِ آقای کرزی در انتخاباتِ گذشته بود و مورد حمایت پُرشور مردم قرار داشت؛ او بود که وقتی انتخابات میانِ وی و آقای کرزی به دور دوم رفت، بهدلیل پذیرفته نشدنِ شروطش توسط حکومت، اعلام انصراف داد و بهنحوی آقای کرزی را با بحرانِ مشروعیت روبهرو کرد. این در حالی بود که در انتخابات گذشته، آقای عبدالله نه حمایتِ مارشال را با خود داشت و نه معاونینی به سنگینی و شهرتِ استاد محقق و انجنیر محمد خان را. مسلماً این موضعگیری مارشال، برای آقای کرزی بسیار گران بود و میتوانست تمام محاسباتِ وی را در انتخابات برهم ریزد.
دخالتِ آقای کرزی در این دور از انتخابات، بر همه آشکار است. او مدتها پیش از انتخابات، در دیدارهای خود با سران کشورهای خارجی، برای آقای زلمی رسول کمپاین کرد. او همچنین شمار قابل توجهی از نامزدانِ فعلی را بهطور جداگانه بهحضور پذیرفت، آنها را به نامزدی در انتخابات ترغیب کرد و همه را بهنحوی به حمایتِ خود امیدوار ساخت. چندی پیش هم او با تلاشِ فراوان و فراخواندنِ ریشسفیدان قومی، برادرش قیوم کرزی را وادار کرد که به نفع آقای رسول از انتخابات کنار رود. هماکنون نیز تلاشهای او جریان دارد تا چند نامزد دیگر ـ از جمله آقای عبدالرحیم وردک ـ را به نفعِ نامزد مورد نظرش به کنارهگیری سوق دهد. او همچنین برای رفتن احتمالی انتخابات به دور دوم، آمادهگیها و یارگیریهایی را صورت داده است.
اینها همه دخالتهایی هستند که مردم بهخوبی از آن آگاهاند و آقای کرزی نیز باکِ زیادی از افشای آن ندارد. برعلاوۀ این، رییسجمهور امکانات وسیعِ حکومتی را در اختیار دارد و میتواند آن را در خدمتِ اهدافِ خود در انتخابات قرار دهد.
با این اوصاف، دخالتِ حکومت در انتخابات، یک واقعیتِ تلخ است و با توجه به این واقعیت، نقش مارشال و بودن و نبودنش در این دور از انتخابات برجسته میشود.
مارشال بدون شک یک استوانۀ محکم در حکومت و یک محورِ قوی در میان مردم بهحساب میآمد که سایۀ حضورش در انتخابات، میتوانست بخش قابلِ توجهی از خیرهسریها را مهار و یا هم توازن را در میزانِ جانبداری حکومت از نامزدان مطرح، برقرار سازد. اما مارشال، اکنون زنده نیست و آقای کرزی همچنان به مداخلۀ خود در امر انتخابات و حمایت از یک نامزد خاص ادامه میدهد. در این حال، آقای عبدالله و معاونینش و همچنین اشرفغنی احمدزی و معاون اولش، همه از پیروزیِ حتمیِ خود در میدانِ انتخابات سخن میگویند. مردم نسبت به حکومت بهشدت بدگماناند و از غلبۀ ارادۀ آقای کرزی بر انتخابات بیـزاری میجویند. علاقۀ کشورهای غربی به سرنوشت افغانستان نیز طی سیزدهسال حضور پُرهزینۀشان در این کشور، کاملاً به تحلیل رفته و نزدیک است ما را به حالِ خود واگذارند. اکنون تصور کنیم که اگر آقای کرزی در نبود مارشال و در چنین وضعی، به دخالت و مهندسیِ آشکارِ خود در انتخابات شدت بخشد و سرانجام موفق شود شخصِ دلخواهش را پیـروز میدانِ انتخابات سازد، چه اتفاقی رخ خواهــد داد؟
مسلماً رییسجمهور کرزی در حالِ بازی با آتشیست که شعلهاش در نهایت دامنِ همه ـ از جمله خودش ـ را میسوزاند. کافیست مردم و نامزدان، نتیجۀ انتخابات را نپذیرند و میدان رقابتِ مدنی و دموکراتیک، جای خود را با آشوب و هرجومرج عوض کنـد؛ آنوقت است که پشیمانی فایدهیی ندارد و یک لکه سیاه تاریخی نصیبِ آقای کرزی شده است!
آنچه گفته شد، فقط یک هشدارِ مبتنی بر واقعیت و تجربه است. هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده؛ اما تصمیم به عهدۀ جناب رییسجمهور است که به دخالتهای خود در انتخابات ادامه دهد و یا اینکه راه رفته را باز گردد و بگذارد مردم خود سرنوشتِ انتخابات را تعیین کننــد.
Comments are closed.