گزارشگر:27 حوت 1392 - ۲۶ حوت ۱۳۹۲
افغانستان در سیزده سال گذشته، شاهد موجِ جدیدی از کارِ خبرنگاری و رسانهیی بوده است. در سیزده سال گذشته، نسل تازه و جوانی که از میانِ آتشوخون بیرون شده بودند، مشتاقانه پا به عرصۀ خبرنگاری گذاشته و به فعالیت پرداختند. عدهیی هم با تجاربِ کموبیش از کشورهای همسایه ـ بهخصوص ایران ـ وارد افغانستان شدند و به عنوان خبرنگار در رسانهها ایفای وظیفه کردند. شماری نیز از کشورهای اروپایی به میهن بازگشتند و هر کدام در یک نهاد رسانهیی (روزنامهها، خبرگزاریها، تلویزیونها و…) استخدام شدند. در همین حال، رشد رسانههای اجتماعی یا شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر هم، بستر دیگری برای فعالیتِ هرچه بهتر و سریعترِ خبرنگاران شد و اینگونه زمینۀ تبادل و انتقالِ اطلاعات در سراسرِ کشور انکشاف یافت؛ بهنحوی که هماکنون خبرنگاران به یک تهدید جدی علیه مفسدین و جنایتکاران تبدیل شدهاند.
اما بهرغم آنچه گفته شد، در یک نگاه کلی میتوان گفت تعداد کسانی که واقعاً از دانش و اخلاقِ خبرنگاری بهره دارند، اندک است و بیشتر کسانی که نامِ خبرنگار را با خود حمل میکنند، کسانیاند که فقط در کوچۀ آهنگران بینی سیاه کردهاند؛ چنانکه اگر نشراتِ تلویزیونها، رادیوها، روزنامهها و دیگر رسانههای چاپی طی این سالها را بررسی کنیم، درمییابیم که فقط در سی درصدِ رسانهها، توسعه و رشدِ کیفی به ظهور رسیده و متباقی، از لحاظ کیفی هنوز در پلههای نخستین قرار دارند.
در کنار این، خبرنگاران با چالشها و مشکلاتی مواجهاند که عبور از آنها زمانِ بسیار میطلبد. به گونۀ مثال، خبرنگاران از قانونِ دسترسی به اطلاعات بیبهرهاند و مسوولانِ حکومتی نیز هنوز اجازۀ ارایۀ معلومات و اطلاعات به اصحابِ رسانه را ندارند. فساد و معامله، یکی دیگر از چالشهاییست که فراراهِ خبرنگارانِ صادق قرار گرفته است. در کنار این مسأله، بیاطلاعی و کمسوادیِ برخی از خبرنگاران نیز دلیلِ دیگری بر کارِ ضعیف و نارسای خبرنگاری در افغانستان شده است. همچنین ناامنی موجود در کشور، سدِ دیگری را در برابرِ پویایی کار خبرنگاری در افغانستان ایجاد کرده است.
قانون آزدی بیان نیز یکی از نعمتهاییست که هنوز از آن استفادۀ درست صورت نگرفته است. چنانکه وقتی که از کار خبرنگاری حرف میزنیم، برخیها نشر آهنگ و برنامههای تفریحی را هم جزیی از فعالیتِ خبرنگاری و ژورنالیستی میپندارند که این تصورِ نادرست نیز به نوبۀ خود، به یک مشکل در این عرصه تبدیل شده است.
از سوی دیگر، عدم احتیاط نهادهای حامی خبرنگاران، بهویژه برخی از اتحادیههای صنفی خبرنگاران، سبب شده که بسیاری از کسانی که سواد درست برای خواندن و نوشتن ندارند، بتوانند خود را به نامِ خبرنگار جا بزنند. این افراد که کارت عضویتِ برخی از اتحادیههای خبرنگاری را در جیب دارند، باعث شدهاند که جمعیتِ خبرنگاران در افغانستان خلاف واقع، بالا نشان داده شود.
در کنار همۀ مشکلاتی که برشمردیم، یکی هم این است که برای خبرنگاران افغانستانی، زمینۀ ارتقای توانایی و حرفهییشدن بسیار محدود است و یا اصلاً وجود ندارد. این مسأله وقتی مهمتر میشود که میبینیم شمار قابل توجهی از افراد که از رشتۀ خبرنگاری از دانشگاهها فارغ میشوند، حتا سواد کافی برای خواندن و نوشتن ندارند.
همچنین، اشخاصِ زورگویی که در ولایتها و حتا در کابل وجود دارند، عمدهترین دلیلِ ضعفِ کارِ خبرنگاری در کشور میباشند و سبب شدهاند که خبرنگاران نتوانند از ولایتهای کشور گزارشهای موثق ترتیب دهند. چنانکه در برخی ولایتها، افراد زورگو خبرنگاران را به بهانههای مختلف تهدید کرده و مانع کارِ آنها شدهاند.
خلاصه اینکه حکومت طی سیزده سال گذشته، یک برنامۀ منظم برای رشد و حمایتِ خبرنگاران نداشته است، چه رسد به اینکه به دوسیههای آنخبرنگارانی که در جریان فعالیتِ خبرنگاری به شهادت رسیدهاند، رسیدهگی کرده باشد.
روز خبرنگاران، روز بسیار آشنایی برای خبرنگارانِ افغانستان نیست. از دولتِ آقای کرزی همینقدر میتوان انتظار داشت که امنیتِ خبرنگاران را دستکم در این روزهای و روزگاران حساسِ انتخاباتی تأمین کند؛ اما از دولتِ آینده امید میرود که یک برنامۀ منظم برای حمایت از خبرنگاران و رسانهها، تدوین کند و آن را عملی سازد.
Comments are closed.