چیستی و چونیِ فرهنگ و فرهنگِ مردم

گزارشگر:محمدتواب امیری/ 19 حمل 1393 - ۱۸ حمل ۱۳۹۳

mnandegar-3کشور ما، دارای یک تاریخِ درازدامن و فرهنگِ پُربار بوده که آثار فرهنگی‌اش مثل دانه‌های الماس بر تاج تاریخِ بشریت می‌درخشند. در مورد فرهنگ، تعابیرِ بی‌شمار و شرحِ مفصل موجود است که یک‌جا ‌ساختنِ آن‌ها و گنجانیدن‌شان در قالب یک تعریف، کاری‌ست مشکل و ناممکن. اما در این نوشته کوشش می‌شود که چند تعریفِ نسبتاً جامع و کامل از فرهنگ ارایه شود.

فرهنگ، مجموعه‌یی به‌هم پیوسته از دانش‌ها، باورها، آگاهی‌ها، ارزش‌ها، هنجارها و مهارت‌های لازم و ضروری برای زنده‌گیِ اعضای یک جامعه است، و بدون آن، امکان ادامۀ زیستِ جامعۀ بشری وجود نخواهد داشت.
با نگاهی ساختارمند به جوامع بشری و با توجه به تفاوت‌ها، می‌توان تعریفِ دیگری از فرهنگ به‌دست داد:
فرهنگ، مجموعه‌یی کامل از ممیزهای روحی، مادی، فکری و عاطفی است که یک جامعه یا گروه اجتماعی را مشخص می‌کند و نه تنها شامل هنرها، بلکه شامل اشکال زنده‌گی، حقوق انسانی، نظام‌های ارزشی، سنت‌ها و اعتقادها نیز می‌‌شود.(۱)
واژۀ فرهنگ از رهگذر معنای لغوی در فرهنگ پارسی معین چنین آمده است:
«فرهنگ مرکب از دو واژۀ «فــــر» و «هنــگ» بوده، و به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم می‌باشد. واژۀ فرهنگ نزد اروپایی‌ها پیشینۀ قدیمی دارد و در ادبیات اروپایی تعاریف گوناگونی از این مهم ارایه شده است و در کُل در اغلبِ موارد از فرهنگ سه برداشت عمده دارند:
۱ـ برترین فضیلت در هنرهای زیبا و امور انسانی که هم‌چنین به فرهنگ عالی شهرت دارد؛
۲ـ الگویی یک‌پارچه از دانش، عقاید و رفتار بشری که به گنجایش و یادگیری اجتماعیِ نمادین بسته‌گی دارد؛
۳ـ مجموعه‌یی از گرایش‌ها، ارزش‌ها، اهداف و اعمال مشترک که یک نهاد، سازمان و گروه را مشخص و تعریف می‌کند». (۲)
تا این‌جا، از آن‌چه گفته آمد، به این نتیجه می‌رسیم که؛ فرهنگ دربرگیرندۀ اعتقادها، ارزش‌ها، باورها، اخلاقیات، طرز تفکر، احساسات و عواطفِ اعضای یک جامعه است که در یک جغرافیای معین زیست می‌کنند.
نده ـ نگارندۀ این سطور ـ با توجه به مطالعاتی که در حوزۀ فرهنگ دارم، به این باور رسیده‌ام که حوزۀ مطالعات فرهنگ‌شناسی را چنین تقسیم‌بندی باید کرد تا زمینۀ شناسایی این مهم آسان‌تر گردد: فرهنگ محلی، فرهنگ ولایتی، فرهنگ زون یا سمت، فرهنگ ملی، و فرهنگ فراملی که مجموعه‌یی از فرهنگ‌های ملت‌هایی‌ست که با هم مشترکات دینی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی دارند. در این‌جا به جزییات این بحث نمی‌پردازم، زیرا از حوصلۀ این کوتاه‌نبشته بالاست، فقط به چیستی و چونی فرهنگِ مردم نگاه کوتاهی می‌اندازم.
فرهنگ مردم، مجموعه‌یی از آداب و رسومِ مردم و افسانه‌ها و تصنیف‌های عامیانه‌یی‌ست که به‌وسیلۀ مردم سروده و یا آفریده شده، و به هیچ‌صورت گوینده یا آفرینشگرِ اصلی و نخستینِ آن معلوم نیست؛ آن‌ها سینه به سینه و نسل به نسل انتقال یافته‌اند. هر قوم، ملیت و ملت، گذشتۀ ادبی، تاریخی و فرهنگیِ خودش را دارد که این موضوع در کشورِ چندقومیِ ما کاملاً مشهود و محسوس است.
مردمِ ما در هر کجایی که زنده‌گی داشتند، برای تفریحِ روحی خودشان، داشته‌های ویژه‌یی داشته‌اند که از زنده بودنِ آن‌ها حکایت می‌کند. از این جمله یکی هم، سروده‌های فولکلوریک و مردمی است که حاصل ذوق و فراوردۀ حالات روحی، شور و حال و جلوه‌های هستی‌ست که در طول زمانه‌ها همپای ملت‌های مختلف، چه کوه‌نشین، چه بادیه‌نشین، چه شهرنشین و چه دهاتی، آمده و در فرصت‌های مختلف برای حاضرین سرگرمی آفریده و هیجان بخشیده است.
سروده‌های فولکلوریک، از طرفی تاریخِ زنده‌یی از زنده‌گیِ دور و نزدیکِ همۀ تبارهاست که که از نسلی به نسلِ دیگر به ارث رسیده و سینه به سینه تا این دوره‌ها نقل شده است. ولی خواهی نخواهی، در مقاطع مختلفِ تاریخی تازه‌هایی هم به فرهنگ مردمی، سروده‌های فولکلوریک و سایر هنرهای مردمی اضافه شده است.(۳)
جناب استاد محمد ناصر نصیب نویسنده و پژوهشگر ژرف‌نگر کشور، در پیوند به فرهنگ مردم، گفته‌های زیبا و به‌جایی دارد که ذکر آن خالی از اهمیت نخواهد بود:
فرهنگ مردم برای نخستین بار در سال ۱۸۴۶میلادی توسط تامس مورخ انگلیسی در روزنامۀ اتینیوم لندن به نام فولکلور یاد گردید. «فـولک» یا «فـوک» که در زبان انگلیسی معادل واژۀ «اتنوس» بوده، به معنای گروهی از مردم است که زبان یا آداب و رسوم یا به‌طور کُلی مقتضیات اجتماعی مشترک دارند و «لــــور» عبارت از آگاهی و یا دانش می‌باشد که واژۀ فولکلور، دانش مردم معنا می‌دهد.
بنا بر قول دیگری، نخستین بار امبروازرتن به سال ۱۸۸۵ میلادی، آثار باستان و ادبیات عوام را فولکلور نامید.
برخی نویسنده‌‎گان، واژۀ فولکلور را در نوشته‌های فارسی، به مردم‌شناسی و ادبیات عامیانه برگردان کرده‌اند که آن‌قدر درست نبوده و برگردان درست آن، دانش عوام یا فرهنگ مردم می‌باشد.
شوق به فولکلور به‌تدریج جهان‌شمول شد و در اکثر کشورها، انجمن‌های فولکلوریا ـ فرهنگ مردم ـ تشکیل شد. چنان‌که در ۱۸۸۲ میلادی انجمن فولکلور فرانسه و در سال ۱۸۸۸ میلادی انجمن فولکلور امریکا به میان آمد، که مجلۀ «دجورنال آف امریکن فولکلور» از طرف همین انجمن، به کار نشراتی‌اش آغاز کرد. همین‌گونه در آلمان، جمهوریت‌های اتحاد شوروی سابق، آسترالیا، سویزلیند، جاپان، یوانان، آیرلند، مکسیکو و ممالک اسکاندیناوی و غیره، سازمان‌های تحقیقاتی فولکلور یا فرهنگِ مردم موجود بوده و در اسکاتلند نیز مجلۀ فولکلوریک به نشر می‌رسید.
در عراق مجلۀ «التراث الشعبی» در راه معرفی فولکلور ممالک عربی از طرف وزارت اعلام آن کشور به نشراتِ خود آغاز نمود. در کشور عزیز ما پس از سراج‌الاخبار، دربارۀ ادبیاتِ عامیانه نشرات شروع شده است؛ اما انجمن ادبی کابل کارهای درخشانی را در تاریخ ادبیات معاصر کشور شکل داده که در آن میان، توجه زیادی به فولکلور شده است. علاوه بر این، رساله‌یی به نام «رهنمای فولکلور» قسمتی از اوراق مجلۀ وزین کابل را به خود اختصاص داد و این‌گونه تهداب اساسی تحقیقات فولکلوریک در کشور را گذاشت. چنان‌که گردآوری و نشر قسمت‌های مختلف فولکلوریکِ زبان پشتو توسط انجمن ادبی کابل و سپس پشتو تولنه، یک کار نسبتاً غنیمت و قناعت‌بخش به شمار می‌رود.(۴)
در یک دید کُلی می‌توان گفت که فرهنگ مردم عبارت است از رسم و رواج‌های قومی، ادب، اخلاق، عرفان، باورها و هنرها که هسته‌گذاران اصلی آن، جمعیتی از مردم است که با تمام صداقت و امانت‌داری، فرهنگ قدیمی خویش را نسل به نسل انتقال داده‌اند و تا امروز این روش ادامه دارد. در این‌جا جا دارد که از کارهای فرهنگی‌یی که در این سال‌ها از سوی انجمن‌ها و نهادهای علمی ـ پژوهشی و وزارت اطلاعات و فرهنگ صورت گرفته نیز یادآوری کنم. در این راستا انجمن قلم افغانستان، اکادمی علوم افغانستان، گویته انستیتوت، خانۀ فرهنگ افغانستان، نهاد علمی ـ پژوهشی فرهنگستانِ قلم که توسط سید مصطفی سعیدی و نگارندۀ این سطور پایه‌گذاری شده، و سایر نهادهای فرهنگی و علمی ـ پژوهشی که ذکر نامِ همۀ آن‌ها‌ از حوصلۀ این نبشته بالاست، نقش بسیار مهم در پاسداشتِ فرهنگِ مردمی داشته‌اند. اکنون در یک نگاه کوتاه، به بیان کارهایی که این نهادها و مراکز فرهنگی صورت داده‌اند، می‌پردازیم:
ـ شمولیت آبدۀ منحصر به فرد منارجام و وادی بامیان در فهرست میراث‌های جهانی
ـ نام‌گذاری شهر غزنی به نام مرکز فرهنگ و تمدن جهان اسلام و کسب این لقب طی یک مراسم ویژه
ـ احیای مجدد موزیم ملی افغانستان
ـ جمع‌آوری حدود سه‌هزار پارچه از آثار تاریخی
ـ ثبت و راجستر آثار گنجینۀ باختر و احیای مجدد آرشیف ملی
ـ بازسازی باغ بابر، مقبرۀ تیمورشاه، تاق ظفر پغمان، آبدۀ میوند، آرامگاه گوهرشاد و چندین آبدۀ تاریخی دیگر در پایتخت و ولایات
ـ کاوش‌های فنی ساحات مختلف باستانی در پایتخت و ولایات و جلوگیری از حفریات خودسر و قاچاق آثار تاریخی افغانستان
ـ بازسازی تعمیرهای کتابخانۀ عامه در پایتخت و بعضی از ولایات
ـ احیای مجدد هنر تیاتر، فلم و موسیقی و بازسازیِ بخشی از ساختمان‌های مربوط به آن‌ها
ـ راه‌اندازی محافل عرفانی و ادبی، سمینارها، کنفرانس‌ها و یادبود از شخصیت‌های برجستۀ فرهنگی و سیاسی به‌مناسبت روزهای ملی و بین‌المللی. (۵)

سرچشمه‌ها:
۱-http://www.iranpress.ir/farhang/template1/News.aspx?NID=59
۲- مجموعه مقالات در پیوند به فرهنگ، نشر شده در انترنت
۳- پوهندوی سلطان‌محمد انصاری، دانستنی‌های جغرافیای عمومی افغانستان، ناشر: موسسۀ نشراتی سرور سعادت، سال چاپ ۱۳۹۰هـ خ، ص ۶۱۸
۴- محمدناصر نصیب، دوبیتی‌های شیرین، ناشر: موسسۀ انتشارات خاور، سال چاپ ۱۳۸۴هـ خ؛ ص ص، ح و ط
۵- پوهندوی سلطان‌محمد انصاری، دانستنی‌های جغرافیای عمومی افغانستان، ناشر: موسسۀ نشراتی سرور سعادت، سال چاپ ۱۳۹۰هـ خ، ص ۵۳۴٫

 

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.