گزارشگر:آزاد جعفری/ 1 ثور 1393 - ۳۱ حمل ۱۳۹۳
بخش دوم و پایانی
به بیان ریختهگران: «نداشتن مسأله نیست؛ دلبستهگی نداشتن مسأله است. دل که از آن برداشتیم، صولت و استیلا که لازمۀ ذاتی آن است، به پایان میرسد و ما در نسبت صحیح با آن قرار میگیریم… با این حالِ وارستهگی است که بار دیگر به تکنولوژی روی میآوریم. در این مقام، دیگر ما در بند تکنولوژی نیستیم، بلکه تکنولوژی در بند ماست.» (همان، صفحه ۱۸۹)
این وارستهگی و رهایی، همان اخلاقی زیستن در دنیای مدرن است که متأسفانه امروز به فراموشی سپرده شده و اثری از آن نیست. اینشتین در یادداشتی که با عنوان «انحطاط اخلاقی» به چاپ رسیده در اینباره مینویسد: «کشمکشها و پیچیدهگیهای سیاسی و اقتصادی این چند دهۀ اخیر، خطرهایی را در برابر ما آشکار ساخته اند که تیرهفکرترین بدبینان قرن گذشته، آنها را به خواب هم نمیدیدند. در آن زمان، احکام اخلاقی کتاب مقدس درباره رفتار و کردار آدمی، همچون ضرورتهایی مسلم و مبرهن برای افراد و جامعه، مورد پذیرش مومن و غیرمومن بود… اما امروز باید با وحشت و نفرت پذیرفت که این ستونهای تمدن انسانی، استحکام خود را از دست داده است.» و در جایی دیگر دربارۀ اخلاق مطلبی بیان میدارد که کاملاً مرتبط با بحث ما در این نوشتار است.
او سخن را از ابداعات و اکتشافات تکنولوژیک جدید آغاز می کند (یعنی همان مظاهر تمدن مدرن) و مینویسد: «زمانۀ ما سرشار از مغزهای مبتکری است که با اختراعات خود زندهگی ما را بسی آسانتر میسازند. ما به یاری نیروهایی که مهار کرده ایم، دریاها را مینوردیم و از همین نیروها برای رهایی بشریت از کار عضلانی فرساینده نیز بهره میگیریم. ما پرواز کردن را آموخته ایم و قادر ایم پیامها و خبرها را بر بال امواج الکتریکی بدون دشواری به سراسر دنیا بفرستیم.»
سپس به وحشت و کشتار و ناامنی موجود در عصر جدید اشاره میکند و تصویری دیگر از جامعۀ امروز ارایه میدهد: «با تمام این احوال، تولید و توزیع کالاها و ملزومات زندهگی در مجموع سازماننایافته است، به نحوی که همه ناگزیر با این وحشت به سر میبرند که هر لحظه و هر آن، از مدار اقتصادی جامعه حذف شوند و برای کسب معیشت به رنج و مشقت دچار گردند. افزون بر این، مردم کشورهای مختلف در فواصل زمانی نامنظم به کشتار یکدیگر میپردازند و به همین دلیل، تمام کسانی که به آینده میاندیشند، باید در ترس و وحشتی دایمی روزگار بگذرانند.»
اینشتین در ادامه، نتیجهیی جالب توجه از این دو تصویری که از بشر امروز ارایه نموده، میگیرد؛ نتیجهیی که دقیقاً مبتنی بر نگاه علمی مبتنی بر اخلاق اوست. او علم و تکنولوژی را مقصر نمیداند و آن را از اتهام ترویج بیاخلاقی مبرا میکند. به نظر اینشتین، هوشمندی و منش مردمی که از دستاوردهای علمی بهره میگیرند، محل اشکال است یعنی همان ضعیف بودن قوۀ اخلاقی در وجود آنها و اینکه به قول معروف، فرهنگ استفاده از تکنولوژی را ندارند و نمیتوانند خود را از بردهگی و تحت انقیاد بودن آن رها سازند.
حال آن که مخترعان و مکتشفان این ابزارها، خود انسانهایی آگاه و آزاد هستند: «این امر [وحشت و کشتار و ناامنی] ناشی از آن است که هوشمندی و منش تودههای عادی مردم به طرزی قیاسناپذیر، پایینتر از هوشمندی و منش شمار اندکی از افراد قرار گرفته است که به تولید لوازم و وسایلی ارزشمند برای جامعه مشغول اند… اطمینان دارم که آیندهگان این گفتهها را با احساسی از غرور و برتری قابل توجیه مطالعه خواهند کرد.» (حاصل عمر، مجموعه ۴۴ مقاله و رساله، آلبرت اینشتین، ترجمۀ ناصر موفقیان، صفحات ۷ ، ۸ ، ۹)
به نظر اینشتین، برآوردن نیازهای جسمانی، شرط اولیۀ لازم و غیرقابل انکار هرگونه زیست رضایتبخش است، اما این به تنهایی کافی نیست؛ چرا که انسان برای احساس رضایت باید این امکان را هم در اختیار داشته باشد که توانایی ذهنی خویش را هم متناسب با ویژهگیها و قابلیتهای شخصیاش بپروراند.
اینجاست که اینشتین در کنار آزادی بیرونی، از ارزشی به نام آزادیِ درونی یا معنوی هم سخن به میان میآورد و ارتقای سطح فکری جامعه را، لازمۀ مواجهۀ درستِ افراد جامعه با محصولات تکنولوژیک عنوان میکند. او اندیشه را عاملی سازماندهنده میداند که در وجود آدمی بین غریزه و عمل ناشی از آن، حایل شده و موجب میشود که اعمال ما منحصراً در جهت برآوردن خواستهای آنی غرایزمان صورت نگیرد. اینشتین ریشۀ هراس و اضطراب بشر جدید را فاصله گرفتن او از همین قدرت کنترلِ غرایز میداند که در نظر او، سرمنشای اخلاق است.
در نگاه او، این نظارت و کنترل درونی، تکلیفی دایمی است که آدمی هرگز نمیتواند از بار مسوولیت آن، شانه خالی کند: «اخلاق در حقیقت دیدگاهی است که از موضع آن میتوان و باید تمام مسایل پیشآمده در زندهگی را مورد قضاوت قرار داد. این وظیفهیی است که هیچگاه پایان نمییابد؛ چیزی است همیشه حاضر که داوری ما را هدایت میکند و رفتارمان را الهام میبخشد.» (همان، ص ۱۶ و ۱۷)
Comments are closed.