احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالحی خراسانی/ 15 ثور 1393 - ۱۴ ثور ۱۳۹۳
استاد خلیلالله خلیلی را میتوان از چهرههای منحصربهفرد و ماندگار در تاریخ زبان و ادبیات معاصرِ فارسی برشمرد. سیاستمدار، ادیب و سخنوری توانا که برای بیان افکار و پیامش، زبانِ شعر را برگزید.
سیر حوادث روزگار، تلخیها و شادکامیها و فراز و فرودِ مسیر زندهگی، از اشرافزادۀ پایتخت سیاستمداری فیلسوف و ادیبی عارف تحویل جامعه داد.
خلیلی شاعر دردها، منادیِ رنجها و زبانِ آرزوها و آرمانِ مردمش بود. در همۀ ادوار زندهگیاش، چه هنگامی که غزلهایش طنینانداز کاخ دلگشا بود و چه زمانی که سرودههایش روحبخشِ سنگرهای مجاهدین؛ رسالتِ خود را به عنوان یک متفکرِ عارف و سیاستمدار خردگرا فراموش نکرد.
خلیلی هیچگاه کرسی فلک را زیر پا ننهاد تا بوسه بر رکابِ سلطانِ زمان زند. او به سنتِ متداول و مرسومِ شعرای دربار عمل نکرد، بلکه در سبک و شیوۀ مدح نیز بنیانگذار روشی جدید بود. مدحِ او همراه با اندرز بود و پند؛ و این قدرتِ بیان و مهارتِ خلیلی بود که موزون و متناسب، هم شأنِ شاه رعایت میشد و هم رنجهای مردمش متجلی میگشت.
نگاهی میاندازیم به دو نمونه از مدیحۀ او خطاب به محمدظاهرشاه:
گر گویم عمرت از هزار افزون باد
قولیست خطا
ورگویم کاخ دشمنت واژگون باد
این نیست دعا
امید من آن است که در روز جزا
در پیش خدا
نامت به شمار عادلان مقرون باد
اینست بهجا
زمانی که ظاهرشاه در سفری به بلخ در دامنۀ سرسبز و زیبای سلسلهجبال البرز بارگاه برافراشته بود، خلیلی در قصیدۀ بلندی ضمن ستایش از طبیعت و ارج نهادن به علم و دانش، شاه را اندرز میدهد که جهان با عدل و داد آباد میشود:
شاه چون داد کند ملک شود آبادان
آری از داد شود کار جهانی به مراد
مناعتِ طبع و احتراز از دریافت نشان استور
شادروان خلیلی از اعتماد به نفس و مناعتِ طبع برخوردار بود، زمانی که برای او و آشپز دربار در یک روز قرار شد نشان استور داده شود، به این رفتار انتقاد نمود و از دریافتِ نشان احتراز کرد.
او در قصیدهیی که بهمناسبت احتراز از دریافت نشان استور سروده است، با ظرافت و هنرمندیِ استادانه بیان میکند که او عارفیست والامرتبت و متفکریست سیاستمدار!
گر نزد بر سینهام استور گردون، گو مزن
من دلی دارم کز آن صد آفتاب آوردهام
شامها در خانقاه مولوی کردم سحر
تا ز خوان فیض او لب لباب آوردهام
در حدیقه سیر کردم با سنایی سالها
تا از آن باغ اینهمه بوی گلاب آوردهام
تا شود این بارگه خلوتسرای اهل حال
شاهدان معنوی را بیحجاب آوردهام
امر مطبخ کجا، سالار خوان فضل کو
او کباب آورده بود و من کتاب آوردهام
او اگر بر میز شه گسترد روزی سفرهیی
من طبقها پیش وی از شهد ناب آوردهام
جهانبینی استاد خلیلی
استاد خلیلی شاعر جغرافیای فرهنگ و زبان فارسیست. او تنها به پهنای همین برگِ فرو ریخته نگاه نمیکند، بلکه افغانستان در نگاه او بخشی از گسترۀ مشترک زبان و تمدنِ ماست و لذا او را نمیتوان تنها در جغرافیای سیاسی افغانستان مورد ارزیابی و نقد قرار داد.
زمانی که راجع به مقام شعری، سبک و مکتب خلیلی سخن میگوییم، میبایست او را در پهنۀ گستردۀ جغرافیای زبان و فرهنگ فارسی مورد نقد و ارزیابی قرار داد.
دیدگاه تمدنیِ او را میتوان در تمام نامههای منظوم خلیلی به معاصرانش در ایران و در قصاید یا مثنویهایش به مناسبتهای تاریخی یا تجلیل از شخصیتها دید. به عنوان مثال چند نمونه میآوریم.
در قصیدهیی بهمناسبت درگذشتِ مرحوم فروزانفر:
رفت در بزم سنایی که در آن محفل قدس
بلخی و سعدی و عطار همآوا باشد
بلخ تا قونیه بر مرگ کسی مینالد
که به راز دلِ این طایفه بینا باشد
بهمناسبت چهارصدمین سالگرد محمد فضولی شاعر و ادیب آذربایجانی:
گنج گنجه میفشاند چون سرآید مثنوی
بوی جامی میدهد چون جام پر صهبا کند
چون سرآید عارفانه شعر شورانگیر مست
اقتفا بر افتخار بلخ مولانا کند
یکی از ترکیببندهای ماندگار استاد خلیلی که تمام حاضران مجلسِ تجلیل از مقام سعدی را در شیراز به وجد و شور آورد، شعری است زیر عنوان «به بارگاه سعدی». البته این شعر فرستاده شد و خود شاعر در آن مجلس حضور نداشت:
مرحبا محفل استاد بشر شیخ همام
که در اقلیم سخن پیشروانراست امام
سعدیا دیدهگشا حالت دنیا بنگر
ماجرای دل آوارۀ شیدا بنگر
به گمان تو بشر یکبهیک اعضای هماند
اینک ای شیخ اجل این همه اعدا بنگر
ملتی غرقه بهخون گشت و ننالید کسی
وضع همدردی و غمخواری اعضا بنگر
راستی و شرف و دوستی و مهر و وفا
حرفهاییست که افتاده ز معنا بنگر
یک قدم دورترک ملت همسایۀ خویش
غرقه در آتشوخون بیکس و تنها بنگر
نازم آن برهنهپا را که به دشمن فهماند
ملت بتشکنی در دل کهساری هست
یکی از ویژهگیهای استاد خلیلی که او را برجسته و متمایز از اقران و معاصرانش میسازد، وسعت نظر و افق دیدِ استاد است.
خلیلی همعصر کاروان پرشکوهی از شاعران کلاسیک، نوآور و مبتکر زبان فارسیست؛ قطار شکوهمندی که آخرین پهلوانانِ سبک و مکتبِ کلاسیک مسافرانش بودند؛ سلاطین سرزمین ادب و فرهنگ فارسی چون ملکالشعرای بهار، بدیعالزمان فروزانفر، سعید نفیسی، استاد شهریار، جلاالدین همایی، صلاحالدین سلجوقی، رضا زادۀ شفق، ملکالشعرا بیتاب، اقبال لاهوری، صادق سرمد، بازار صابر و… .
استاد خلیلی در ایران یک شخصیت شناختهشده بود و با بسیاری از ادبا و فضلای آن دیار آشنایی و مراوده داشت. شیرازۀ این ارتباط به دنبال سقوط نظام شاهی در ایران و کودتای مارکسیستی در افغانستان، دچار وقفهیی طولانی شد.
خلیلی بنیانگذار و پیشوای شعر و ادبیاتِ مقاومت
ادبیات مقاومت به عنوان فصل مهمی از تاریخ معاصر ادبیات افغانستان، میبایست بهصورت اساسی و سیستماتیک مورد ارزیابی و مطالعه قرار گیرد و نمیتوان آن را در چند سطر و حتا چند مقاله خلاصه کرد. زیرا ادبیات و شعر مقاومت را باید در سه دهه در ایران، افغانستان و پاکستان مورد مطالعه و بررسی قرار داد که خود مثنوی هفتاد من کاغذ میشود؛ اما آنچه به فراخور این مقال دربارۀ آن میخواهم بگویم این نکته است که تقریباً همۀ فرهیختهگان و فرزانهگان متفقالقولاند که استاد خلیلی بنیانگذار و پیشوای این میدان است.
به دنبال کودتای مارکسیستی، انقلابی در احساس و اندیشۀ خلیلی پدید آمد و تحولی در شعرش ایجاد گردید. از اینجا بود که کوهنوردان سنگرنشین کیفرستان در کرسی قهرمانان قصایدش تکیه زدند و گلگونکفنان به خون تپیدۀ ایثارگر، بر فراز قلل اشعار بلند حماسیاش صعود کردند. دیگر در سراشیبِ اوزان اشعار بلندش، از هلال ابروی ماهپیکران سیمتن خبری نبود و هرچه میدیدی، حدیث خون بود و سرود انتقام و خروش انقلاب.
چنانکه خود گوید: «شعرش از ایوان به میدان رفته مرغ نواخان سخن از بوستان به سنگر شده، نگارشگر خامه از هفتخوان رویینتن ستایشگر هفتاد خوان اشک و خون گردیده، از نیایش بر و دوش کلهداران گردنفرازِ زرینکمر به آفرین برهنهپایان تهیدست آزادیخواه پرداخته».
آنچه که در این میدان او را برجسته و متمایز از دیگر شعرای دوران مقاومت میکند، علاوه بر مهارت و تسلطش بر فنون شعر و متون مرجع فارسی کهن، رعایت عفت کلام، اخلاقمداری و احترام به کرامت انسانی است که در آن فضای خاکستری و مملو از خشم وخشونت کار سادهیی نبود.
در اشعار حماسی استاد خلیلی، وطن، تاریخ، فرهنگ، مردم، اخلاق، دین و تمدن عناصر اساسی را تشکیل میدهند. خلیلی در جهت تحریک احساسات عمومی بر علیه تجاوز اتحاد شوروی از تمام فنون ادبی با تمام ظرفیت بهره گرفت.
استاد خلیلی را میتوان معلم اخلاق در ادبیات مقاومت دانست، او بهدرستی در کسوتِ یک شخصیتِ ملی درخشید و در مرزهای تنظیمی و قومی و مذهبی منحصر نماند. رعایتِ این موارد در آن سالها کار آسانی نبود.
آنچه که خلیلی را از معاصرانش متمایز میسازد، هم در جوهر است و هم در عرض، هم ذاتیست و هم کسبی، طبع روان و لطیف و قریحۀ سرشار شعری، عنایت خدادادیست و بهکارگیری این استعداد در بهترین و زیباترین شکلش، هنریست کسبی و آموختنی که خلیلی هم آن را داشت و هم این را.
خلیلی شاعر دردها و رنجهاست. مرثیۀ مرگ مادر و شهادت پدر، آغاز نجوای فلکستیز خلیلیست و سرود آخرین مثنوی بهاریۀ او، میرساند که شاعری که شعر را با مرثیه آغاز نموده بود، با سرود حماسی حزنانگیز بهاریه آن را پایان بخشید.
مقام استاد خلیلی در جغرافیای فرهنگ و ادب فارسی:
مجموع آثار استاد خلیلی در زمینههای نظم، نثر، تألیف، ترجمه، تدوین و تحقیق حدوداً به پنجاه اثر میرسد. تقریباً تمام صاحبنظران اقلیم زبان و ادب فارسی متفقالقولاند که خلیلی از استادان مسلم و کمنظیر ادب و فرهنگ زبان فارسی معاصر به شمار میرود.
شادروان سعید نفیسی و مرحوم بدیعالزمان فروزانفر، خلیلی را از قصیدهسرایان توانا و چیرهدستِ روزگار میدانند که با بزرگانی همچون فرخی، منوچهری و عنصری همآورد است و در نثر، او را همپایه و همسبک ابوالفضل بیهقی و قائم مقام میدانند.
تنوع در شعر، جامعیت در بیان، تکامل و پختهگی در متن و محتوا، خلیلی را از اقران برجستهتر میسازد.
دکتر محمد حسین مشایخ فریدنی معتقد هست که شعر خلیلی در استحکام و قوت ترکیب و انسجام معانی، یادآور کلام شعرای قدیم چون ادیب صابر و خاقانی و از معاصرین همسبک بدیعالزمان فروزانفر و ملکالشعرای بهار و فرخ میباشد.
دکتر لطفعلی صورتگر دربارۀ خلیلی میگوید که اشعارش مانند ابیات مولانا دلها را به رقص میآورد و مانند سنایی با احساساتِ آدمی انس و آمیزشِ دلپذیر دارد.
علامه صلاحالدین سلجوقی با آنکه میانۀ خوبی با اوزان نیمایی ندارد، اما با ذکر اشعار سرود شب و سرود کهسار استاد، آنها را نشانۀ علاقۀ خلیلی به اوزان نیمایی دانسته و استاد خلیلی را شایستۀ این ابتکار میداند.
جایگاه خلیلی در تحقیق، تفحص، تألیف و ترجمه
استاد خلیلی در مقام تحقیق، تألیف و ترجمه، آثارِ فراوان و ماندگاری دارد که به برخی از مهمترین آنها میپردازیم.
عیاری از خراسان
عیاری از خراسان که دربارۀ امیر حبیبالله کلکانی بهصورت رمان نگاشته شده، در واقع بیان واقعیتهای تاریخی همراه با تخیلپردازیهای شاعرانه است. اما اگر منظور از نگارشِ آن اثر این بوده باشد که بتواند روایت رسمی حکومت از حادثۀ تاریخی آنروزگار را به چالش بکشد، یک اثر موفق بهشمار نمیآید. ولی به عنوان یک اثر هنری سیاسی که راه را برای تحقیق و نگارش درست تاریخ باز نماید، یک اثر ارزنده به حساب میآید.
عیاری از خراسان را میتوان به عنوان یک اثر ادبی ارزشمند برشمرد، اما روح داستانپردازی و هنرپروری ادبیاش برجستهتر است.
این رمان در واقع بخشی از خاطرات سیاسیِ خلیلی میباشد که دربارۀ یکی از مقاطع متلاطم و بحرانی تاریخ معاصر افغانستان نگاشته شده است. گمان میرود که خلیلی با ملاحظۀ فضای بهشدت بسته و ایدیولوژیک آنروز پشاور، ترجیح داده است با زبان هنر، بخشی از واقعیتِ تاریخی را بازگو نماید.
نخستین تجاوز روسها به افغانستان
این اثر خاطرات استاد خلیلی از دورانیست که روسها به حمایت از غلامنبیخان چرخی به ساحات شمال افغانستان لشکرکشی نمودند و دو تن از فقهای مشهور شمال اعلان جهاد دادند که استاد خلیلی نیز در جمع شاگردان ملا محمد آدینۀ عرب به این جمع میپیوندد و در جنگِ سختی که در محل گور مار ۳۰ مایلی شمال مزارشریف واقع میشود، استاد خلیلی خود شخصاً حضور داشته است. این اثر چون در زمان جهاد به نشر رسید، در واقع به عنوان اثری مطالعه شد که گویا در جهت تقویت اعتماد به نفس و تحریکِ احساسات ملی و دینی مجاهدین نگاشته شده و حتا برخی از محافل متعصب پشاور، انگیزههای نگارش هر دو را تقویت محورهای قومی دانستند.
این نقد بر استاد خلیلی وارد است که چرا نیم قرن در اینباره سکوت نمود!… شاید اگر این آثار در زمانی که استاد خلیلی در سلسلهمراتب قدرت جایگاه رفیعی داشت نشر میگردیدند، میتوانست تأثیر مهمی در سیاستگذاریها و حافظۀ تاریخی ما داشته باشد.
تدوین کلیات میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی
چاپ و انتشار کلیات میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی، یکی از ماندگارترین خدمات درخشانِ فرهنگی استاد خلیلی است که با حمایت مالی و مقدمۀ استاد خلیلی به همت مولانا خالمحمد خسته تدوین و تصحیح گردیده است. این اثر بعدها در تهران توسط آقای حسین آهی بهصورت افست چاپ شد و در واقع متن مرجعی شد برای تمام چاپهای بعدی که با حروفچینی مجدد در تهران چاپ شدند.
فیض قدس
فیض قدس از آن جهت منحصربهفرد است که راجع به احوال و زندهگی میرزا عبدالقادر بیدل نگاشته شده است. فیض قدس در حساب ابجد برابر است با ۱۰۵۴ یعنی سال تولد بیدل. چاپ کابل ۱۹۵۵م.
آثار هرات
شرح احوال شعرا و دانشمندان و هنرمندان هرات. چاپ ۱۳۰۹ در هرات.
ترجمۀ تفسیر قرآن کریم
ترجمۀ تفسیر مولانا شبیر احمد معروف به شیخ الهند از اردو به فارسی(۱۲جزء اول و جزء آخر) معروف به تفسیر کابلی که بارها در پشاور و تهران تجدید چاپ شد و با استقبال گسترده مواجه گردید.
از دیگر آثار خلیلی میتوان از رسالههای نینامه، از بلخ تا قونیه، ابن بطوطه فی افغانستان، یمگان (در تثبیت قبر حکیم ناصرخسرو بلخی)، فقهای لغمان و سلطنت عزنویان نام برد.
Comments are closed.