گزارشگر:نویسـنده: حسین خنیفر/ 11 جوزا 1393 - ۱۰ جوزا ۱۳۹۳
بخش دوم
ارباب فن میگویند: بهترین مطالعات آن دسته از فرصتهاییست که فرد قادر میشود لابهلای خطوط را بفهمد؛ زیرا «فضای خالی» لابهلای خطوط، قطعها و وصلها، داستانها، مثلها، ایجاز، اجمال، اجلال، ایهام همه و همه حرفها و فنون و شگردهایی هستند که نویسنده به وسیله آنها مرادش را بیان میکند.
این امر خصوصاً در مورد بعضی از سخنرانیهای نقادانه یا کتابهای نقد و یا مقالات جنجالی حایز اهمیت است. انسان باید قادر باشد فضای لابهلای خطوط را بفهمد و اگر به چنین مرزی برسد، اصطلاحاً «به مرز تحلیل رسیده» است.
طبق حیطهشناختی میگر، آدمها هنگام درک مطالب یا مطالعه و در امر یادگیری، شش سطح را میگذرانند که هر سطحی در مقایسه با سطح قبلی، برتر و ارزشمندتر و در مقایسه با سطح بعدی، مقدمه و آغاز و فروتر است. هر چه فرد به سطوح بالاتر برسد، میزان درک، فهم و برداشتش بالاتر میرود. نمودار زیر این سطوح را مینمایاند.(۵)
۱٫ «دانش»(۶): سادهترین و پایینترین سطح شناخت است و بهخاطر آوردن و بازشناسی مطالب را شامل میشود.
۲٫ «درک مطلب(فهمیدن)»(۷): توانایی پی بردن به مفهوم یک مطلب و تبیین آن با جملات جدید را درک مطلب میخوانند. در این سطح فرد از سطح دانش فراتر میرود و جملات را با درک خود میسازد. مانند ترجمه، تفسیر و بهکارگیری اطلاعات در گفتار و سخنرانی.
۳٫ «به کار بستن(کاربرد)(۸): فرد فراگیر مطالب آموخته شده مانند عقاید کلی، روشها، قوانین، اصول و تیوریها یا دستورالعمل و مسایل فنی و نظری را در موقعیتهای جدید و ملموس به کار میبرد.
۴٫ «تجزیه و تحلیل»(۹): توانایی فراگیر در سطحی نسبتاً بالاتر از مهارتهای مربوط به فهمیدن و به کار بستن است و میتواند یک مطلب را به اجزی کوچکتر تشکیل دهندهاش تعمیم دهد و روابط بین اجزای آن را در یابد؛ یعنی میتواند با تحلیل عناصر تشکیل دهنده یک مطلب به معنای و مفاهیم درونی آن پی ببرد.
۵٫ «ترکیب»(۱۰): در این مرحله فراگیر میتواند عوامل موجود در مرحله قبلی(تجزیه و تحلیل) را تفکیک کند و سپس آنها را برای اتخاذ معنای جدید و تازه با هم تلفیق و ترکیب نماید؛ به عبارت دیگر، ترکیب مستلزم در آمیختن دوباره قسمتهایی از تجارب گذشته با مطالب جدید و بازسازی آن به صورت یک کار تازه و نسبتاً انسجام یافته است.
۶٫ «ارزشیابی»(۱۱): بالاترین و عالیترین و مهمترین سطح یادگیری در حیطه شناختی ارزشیابی نام دارد. در واقع انضباط فکری و یادگیری در این سطح، زمانی فعلیت پیدا میکند که فراگیر، تمام مراحل قبلی را طی کرده باشد.
ارزشیابی زمانی است که فرد به مشروعیت داوری و تشخیص دست پیدا کند. اغلب افرادی که لابهلای خطوط یک نوشته را میفهمند، به این ساحت نزدیک میشوند. از برکات دیگر مطالعه منضبط، هدایت فرد به سمت یادداشتبرداری است. معمولاً افراد ۵۰درصد باقی مانده نیز مشمول گسیختهگی زمان میشود.
یادداشتبرداری نعمت ارزندهیی است که برخی افراد در مطالعات خود آن را انجام میدهند و به آن تقید دارند. آدمی که به یادداشتبرداری عادت دارد، یادگیریاش چندین برابر میشود و میزان برداشت علمیاش غنیتر میگردد. تحقیقات نشان میدهد انسانهایی که هنگام مطالعه به «نکتهبرداری» عادت دارند، میزان و سطح هوشیاری مغزشان بالاتر است.
یادداشتبرداری و گرایش به سمت یادداشتنویسی، آدمی را از تفرق ذهنی رها میسازد. وقتی دریک سخنرانی چند مطلب، عنوان، آمار و ارقام یا نکات عمده را یادداشت میکنیم، نه تنها آن مطالب بخشی از آرشیو ما میشود، بلکه به صورتی معجزهآسا مطالب بین آنها نیز در فکر ما ثبت میگردد؛ یعنی سطح آگاهی عمومی ما از آن مطالب بیشتر خواهد شد.
Comments are closed.