بـرگِ دیگـری از رسـوایی‌هـا در انتخـابات/ چه‌گونه‌گیِ ماجرای تقلب‌ها در برمل

گزارشگر:برگردان: هارون مجیدی/ 11 سرطان 1393 - ۱۰ سرطان ۱۳۹۳

صحبت‌های ضیاءالحق امرخیل و رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا:
امرخیل: برادر، همراه کارمندانت به تماس شده‌ای یا نه؟
رییس ولایتیِ کمیسیون انتخابات در پکتیکا: به تماس شده‌ام.
امرخیل: آن‌ها برایت چه گفتند؟
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: موضوع این است که یک چیز شده است. گپ خوب این است که من با والی و قوماندان‌صاحب نشسته‌ام. mnandegar-3آن‌ها با آن قوماندان اردوی ملی زیاد تلاش کردند تا صحبت کنند که قانع شود و حرف را قبول کند؛ اما قوماندان اردو می‌گوید حالا من صحبت کرده‌ام، تنها گپ این است که ناظرینِ ما را لت‌وکوب کرده‌اند، در بیست صندوق دوازده‌هزار رأی را ریخته‌اند، بعد تصویر گرفته‌اند و آن‌ها می‌خواهند امروز آن را در تلویزیون طلوع نشر کنند.
پس من در کنفرانس خبری می‌گویم که ناظرینِ ما را لت‌وکوب کرده و صندوق را پُر کرده‌اند و می‌گویم به‌خاطر این‌که کمپاین آن‌ها را کمیسیون کرده است، دیگر هیچ راهی وجود ندارد.
همراه والی صاحب صحبت کنید، رییس صاحب!
محب‌الله صمیم والی پکتیکا: امرخیل‌صاحب السلام علیکم، جور بخیر.
امرخیل: وعلیکم سلام. والی صاحب خوب هستی، بخیر هستی؟
محب‌الله صمیم والی پکتیکا: برادر با چنین مشکلی روبه‌رو شده‌ایم.
امرخیل: ولا، مشکل بسیار بزرگ؛ مرا هم دیگر آزده(خفه) ساخته، جدی آزده شدیم.
محب‌الله صمیم والی پکتیکا: حالا، تنها راه باقی‌مانده این است که آن را بالای قوماندان اردوی ملی بیندازیم که بچه‌ها را مجبور ساخته و بچه‌ها چنین گفته‌اند.
امرخیل: بچه‌ها چنین اقرار کرده‌اند.
محب‌الله صمیم والی پکتیکا: نخیر، نخیر. تا هنوز آن‌ها چیزی نگفته اند، تنها همین را می‌گویند که آن‌ها آماده اند تا چنین بگویند. چون این گپ را آن‌ها افشا کرده اند.
امرخیل: اردوی ملی افشا کرده؟
محب‌الله صمیم والی پکتیکا: بله، آن‌ها آماده هستند که چنین بگویند.
یگانه‌راه همین است که بالای آن‌ها بیندازیم؛ چون آن‌ها در ولسوالی‌های دیگر هم این مزاحمت‌ها را شروع کرده‌اند. دروغ می‌گویند و می‌خواهند انتخابات را در این‌جا بدنام کنند.
امرخیل: بس، بالای آن‌ها بیندازید و بگویید که به‌خاطر بدنام ساختن نامزد دیگری، این کار را کرده اند.
محب‌الله صمیم والی پکتیکا: رییس را بگو! ما هم بالایش می‌اندازیم.
امرخیل: درست است. خو شما هم همراه‌شان کمک کنید.
محب‌الله صمیم والی پکتیکا: همۀ ما یک‌جا کمک می‌کنیم.
امرخیل: درست است. تو گوشی را برای رییس بده. بله، برادر می‌شنوی! تو با کارمندان صحبت کن.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: همراه با کارمندان صحبت کرده‌ام، خودم آن‌ها را تعیین کرده‌ام.
امرخیل: نخیر، من خودم تعیین کرده‌ام. این کاری‌ست که آن‌ها کرده اند…(صدا درست فهمیده نشد.)
بازهم برایت گفتم که چنین کاری را نکنی. همین لحظه با همه به تماس شو. گُه می‌خورند! به تمام پروسه ضرر می‌رسد. ما برای شما هر روز همین گپ را می‌گوییم. برادر! تو با کارمندان گپ بزن، ما هم برای‌شان زنگ می‌زنیم و برای‌شان می‌گوییم که این را اردوی ملی بالای ما به زور انجام داد.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: درست است. من به آن‌ها این گپ را می‌زنم.
امرخیل: آن‌ها باید بگویند که این کار را اردوی ملی بالای ما به زور انجام داده است و ما انجام نداده‌ایم. خودِ اردوی ملی صندوق‌ها را پُر کرده است.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: درست است.
امرخیل: اگر کسی برای تو هم زنگ می‌زند، آن را رد کن و بگو که بالای کارمندانِ ما فشار آورده اند. برایش بگو من خودم آن‌جا نیستم، اما به رویت اقرار کارمندان …(صدا فهمیده نشد) هر روز برایت می‌گویم که احتیاط، احتیاط!
***

صحبت‌های جاوید کوتوال (رییس دفتر کریم خرم) و امرخیل:
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: ساعت چهار و نیم بجه می‌شود، بیایید که پنج و نیم بجه جلسه است.
آدم‌خان سیرت رییس دفتر امرخیل: صبر کن، آمد.
امرخیل: سلام برادر، جور و بخیر؟ ببخش مصروف تلیفون بودم.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: خوب خیر. پیشتر شما چیزی را فرستاده بودید. همان‌گونه تا ساعت چهار و نیم یک چیز دیگر هم امکان دارد؟
امرخیل: نخیر. تا چهار و نیم ندارد. کمی وقت می‌گیرد.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: خیر چه وقت می‌شود، امروز امکان دارد؟
امرخیل: نخیر، امروز هم نمی‌شود. من یک چیز برابر می‌کنم، اما زیاد بالایش باور نکنید.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: اگر صد در صد نباشد، هشتاد درصد بالایش اعتماد کنیم یا نی؟
امرخیل: هشتاد درصد بکن، بله.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: خوب من منتظرش هستم. ساعت پنج جلسه است.
امرخیل: خیر یک‌بار کن. راننده‌ات را تا دروازه بفرست. چیزی را در پاکت برایش می‌دهم، برایت بیاورد.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: بر اساس ولایات یا عمومی.
امرخیل: عمومی، عمومی.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: هر کدام که برای‌تان آسان است، همان را انجام دهید.
امرخیل: عمومی برایت می‌نویسم که وضعیت چه‌گونه است. بسیار خوب است برادر! سرچپه است. من گفتم این مسأله را برای رییس‌جمهور بگو تا در کنفرانس بگوید.
امروز نورستانی(یوسف نورستانی) با تلویزیون کابل‌نیوز گفت‌وگوی خوبی انجام داده است. در طلوع هم آماده می‌سازم تا چنین بگوید و خوب بتکاند. رییس کمیسیون که بتکاند، نسبت به من بسیار خوب است.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: همین‌طور همین‌طور نگذارید. ما چیز(؟) هستیم؛ درست؟
امرخیل: نمی‌گذاریم.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: کس(راننده) ساعت چند بیاید؟
امرخیل: ساعت چهار بیاید. چیزی را آماده کرده‌ام.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: خیر ببینید. همان‌گونه یک چیز خوب.
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: درست است. وضعیت چه‌گونه است. همین را می‌خواهی یا نه؟
جاوید کوتوال رییس دفتر کریم خرم: بله، وضعیت عمومی چه‌گونه است. بار پیشتر هم شده بود که این‌گونه شده است، این کار این‌گونه است و این ‌کار این‌گونه…
امرخیل: درست است، درست است.
***

صحبت‌های آدم‌خان سیرت رییس دفتر امرخیل با رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا:
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: سلام برادر.
سیرت: سلام برادر. خوب هستی؟
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: همه چیز درست به پیش می‌رود. حادثۀ افتادن کاسه از دست دزد و خبر شدن صاحب‌خانه باز تکرار نشده است.
سیرت: نخیر. همه چیز درست پیش می‌رود. حال ما نمی‌گذاریم.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: خوب. حمایت است؟
سیرت: بله، است.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: خوب، بروت‌ها را تاب بده بچیش!
سیرت: در این سه ولایت پکتیا، پکتیکا و خوست می‌دانی یک میلیون رأی است.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: بس، خدا کند.
سیرت: آمین.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: خوب، در این‌جاها متوجه باش.
سیرت: متوجه هستیم.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: گراف عمومی برایت معلوم است؟
سیرت: بالاتر از شصت است.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: بالاتر از شصت؟ در کابل چه‌طور است. چاق است یا لاغر؟
سیرت: بله، ۵۵ است.
رییس ولایتی کمیسیون انتخابات در پکتیکا: برایت شیر مادر شود!
***
صحبت‌های تلیفونی آدم‌خان سیرت رییس دفتر امرخیل با عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی:
سیرت: سلام. چه حال و احوال داری برادر، خوب هستی؟
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: بس، خوب هستیم؛ می‌بینی که وضعیتِ ما چه‌گونه است. حالا که جای را تنگ کرده‌ایم، فریب می‌دهد. گاهی قوماندان کاری می‌کند، گاهی ناظرین را می‌طلبد.
یک احتمال بسیار خطرناک این است. ما دمِ بسیار چیزها را گرفتیم. کاری را که قوماندان انجام می‌دهد، ما آن را به رییس‌جمهور می‌رسانیم. بسیار جدی. خو یک گپ اگر صندوق‌ها حالا پُر شوند، احتمالاً تا آن زمان وقتی که انتقال می‌دهید، شاید ضایع شوند. شمار کاری کنید که از همین حالا برای ما شکایت رسیده است.
سیرت: من شام ناوقت دو مکتوب را دیدم برای اردوی ملی در خوست که رییس‌جمهور باید آن را برکنار کند.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: خوب. قوماندان اردوی ملی یا؟
سیرت: بله، در خوست.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: ما از صبح به این طرف بالای آن کار می‌کنیم.
سیرت: نخیر، مکتوب‌ها را من حالا فرستادم.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: خود داکتر صاحب مداخله کرد. در رابطه با قوماندان امنیۀ بغلان چیزی نگفته‌اید؟
ما گفته ایم. لیست را برای نظامی‌صاحب دادم.
سیرت: چرا برای او؟
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: او خلاف ما است.
سیرت: چه می‌گویی؟
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: بله.
سیرت: در صفحۀ خود هم چتیات نوشته بود و بعد امرخیل صاحب برایش زنگ زد که او بچه…
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: نخیر. واضح ما سکرتر وزارت داخله را خواسته بودیم. بعد گفت که برای ما مشخص نمایید. بعد ما آن لیست را دادیم. نفرهای‌شان بازهم برای ما گفتند که اخطاریه فرستاده‌ایم.
سیرت: خوب. ناظرین را تکره(قوی) کرده‌اید…(صدا فهمیده نشد.)
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: یک موضوع برادر که فکرت باشد این شکایت را من پیش از این نیز ثبت کرده ام. زمانی که صندوق‌ها از آن طرف(داکتر عبدالله عبدالله) می‌آید و ناظرین ما همراه‌شان در طیاره نمی‌باشند، صندوق‌ها را دور بیندازید.
سیرت: نخیر. آن‌گونه انجام داده نمی‌توانند. مقصد شما که از بالا فشار بیاورید، آن‌ها چیزی کرده نمی‌توانند(صدا فهمیده نشد). او برای چه نشسته است؟
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: او خو در ارتباط به مسألۀ خوست چیز(؟) کرد که…
سیرت: برایش بگو که از تو کرده خواهرت تکره است.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: هههه خواهرش کیست؟
سیرت: سایره شریف خواهرش است. نمایندۀ خوست در مجلس.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: او فعال است.
سیرت: خیر، ان‌شاءالله وضعیت خوب است. آن‌ها بسیار وارخطا هستند.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: یک گپ را می‌خواهم بگوییم که اگر آن‌ها یک‌بار چیز(؟) شدند، بالای هیچ چیز بند و باز نیستند. بی‌امنیتی هم برایت می‌آورند، نفرهایت را هم به زندان می‌اندازند، هر چیزی که به دست‌شان بیاید، همان می‌کنند.
به هر صورت، یک مسألۀ دیگر هم بود، می‌گفتم برایت بگویم. در مرکز غور شهر چغچران سه مرکز است…
سیرت: آن سه مرکز از انتخابات اول تا حال بسته است.
بالای آن بسیار کار کردیم، مکتب شورابه، اوود و یکی دیگر است. آن را که ما دیدیم، از اول بسته بود. مرکزهایی که در اول بسته بود، حال هم بسته است.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: آن‌ها گفتند که بسته نبود، حالا بسته شده است.
سیرت: نخیر، نخیر بسته بود. یکی گپ مردم است و دیگر این که ما دیتابیسِ خود را دیدیم و دیگر این که غور به نفع ما نیست، بلکه به نفع آن‌ها است.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: نماینده‌اش زنگ زده بود که ما سه‌هزار خانواده هستیم…
سیرت: دو سه‌هزار خانواده هم برای آن‌ها رأی می‌دهند. این‌بار بالای هزاره‌جات کار کرده‌اید؟
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: اگر تمامش نکنیم، امکان ندارد؟
سیرت: نخیر، امکان ندارد. به خاطری که مواد از مرکز فرستاده نشده است، وقتی که مواد از مرکز فرستاده نشده باشد، از کجا می‌کنند.
عضو ستاد اشرف غنی احمدزی: خوب، درست است.
سیرت: گفتم که بالای هزاره‌جات کار کرده اید؟
عضو ستاد اشرف غنی احمدزی: بله، بسیار زیاد کار کرده ایم.
سیرت: فیفتی(پنجاه) بزنیدش!
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: بسیار مشکلات داریم. ما نمی‌گوییم که از آن‌ها ببریم، بسیار پیش هستیم…
سیرت: یعنی پنجاه پنجاه شوید؟
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: در هزاره‌جات با آن‌ها پنجاه پنجاه می‌شویم. همراه با رییس دفتر خلیلی نشسته بودم. او برایم این برنامه‌ها را قصه می‌کرد. گرچند آن مردم بسیار نفوذ دارند و عملاً هم کار روان است. اما این تغییرات مشکلات زیادی را ایجاد خواهد کرد. آن انسجام (حزب انسجام به رهبری صادق مدبر) هم پارچه‌پارچه است. تنها یک نفرشان رفته است. همۀ بزرگان و ریش‌سفیدان آن‌ها با خلیلی است.
سیرت: توکل به خدا همراه‌شان می‌بینیم. حلیمی تلیفون را نمی‌بردارد، چه‌قدر آدمِ بد است؟
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: کدام حلیمی؟
سیرت: قاسم حلیمی شما، همان پکولی از لوگر.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: خوب، خوب.
سیرت: برایش بگو تا برایم زنگ بزند، یک چیز از او نزد من است تا برایش بسپارم.
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: من برایش می‌گویم و شماره را برایش می‌دهم.
سیرت: بله، برایش بگو که عاجل برایم زنگ بزند. برایش بگو کارت ندارد، چیز می‌کند(؟) بیخت سبز شود!
عضو ستاد اشرف‌غنی احمدزی: چیزی را که تو هم می‌شنوی برایم بگو.
سیرت: درست است، روی دو دیده، تشکر.
***

صحبت‌های تلیفونی آدم‌خان سیرت با یک کارمند کمیسیون انتخابات:
کارمند کمیسیون انتخابات: آن موضوع بر ما نیست. یک مرکز را نشان می‌دهیم و می‌گوییم که در این مرکز چنین کاری شده است، کارهای دیگر را تنظیم می‌کنیم.
قوماندان لوا ترسیده است، برایم گفت که چرا این طور می‌کنی و با من دشمنی می‌کنی. من گفتم ولا که خبر باشم. او می‌گوید که یک مرکز را نشان بدهید که تنها در این مرکز تقلب صورت گرفته و مراکز دیگر پاک است.
سیرت: درست است، همان‌گونه تنظیم کنید.
مسوول ولایتی کمیسیون انتخابات: سلام برادر، تلیفون را برای رییس صاحب بده که کمی همراهش صحبت کنم.
سیرت: مصروف تلیفون است.
مسوول ولایتی کمیسیون انتخابات: خوب بشنو، برایت بگویم. رییس صاحب را بگو که همین لحظه والی صاحب هم نشسته است، قوماندان امنیه و کتوازی صاحب(عضو مجلس) هم نشسته است و برایت سلام می‌هند. آن‌ها می‌گویند که دیگر هیچ راهی باقی نمانده است، چون قوماندان اردوی ملی در رسانه‌ها صحبت کرده است. آن‌ها هر قدر که برایش گفته اند که از این گپ‌ها بگذرد و هر چقدر پول می‌خواهد برایش می‌رسانند؛ اما قوماندان گفته که از این گپ نمی‌گذرد.
سیرت: این قوماندان کیست؟
مسوول ولایتی کمیسیون انتخابات: قوماندانی که در برمل کار می‌کند؟
سیرت: بله.
مسوول ولایتی کمیسیون انتخابات: ایوب نام دارد از نورستان است و نفر حضرت علی است.
ببین، حال تنها راهی که است این است که کنفرانس بگیریم و بگوییم که ناظرین ما را لت‌وکوب کرده و صندوق‌ها را به زور پُر کرده‌اند تا این پروسه را بدنام بسازند. ناظرین از خود هستند و مشکلی وجود ندارد، من برای کسانی قوی تلیفون را می‌دهم که خود را ناظر معرفی کند.
سیرت: خوب، درست است. من همین حالا برایش می‌گویم.
مسوول ولایتی کمیسیون انتخابات: برایش بگو که برایم زنگ بزند. برای خودم زنگ بزند یا به همین شماره زنگ بزند.
سیرت: برو، من برایت زنگ می‌زنم.

 

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.