احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





دزدِ چراغ‌به‌دستِ انتخابات برگشت

گزارشگر:احمـد عمران/ 15 سرطان 1393 - ۱۴ سرطان ۱۳۹۳

ضیا امرخیل رییس پیشینِ دبیرخانۀ کمیسیون و قهرمانِ تقلب‌های انتخاباتی که به‌صورتِ غیرمترقبه، هفتۀ گذشته افغانستان را به مقصد نامعلومی ترک کرده بود، روز جمعه دوباره به کشور برگشت.

رفت و برگشتِ آقای امرخیل، گمانه‌زنی‌های زیادی را برانگیخته و این فرد را هم‌چنان در محراقِ توجه رسانه‌ها و محافلِ سیاسی نگه داشته است.
تیم انتخاباتی داکتر عبدالله، از آغازِ روند انتخابات نسبت به برخی اعضای کمیسیون ابراز شک و تردید کرده و خواهان تغییراتی در برخی از ساختارهای این کمیسیون شده بود؛ mnandegar-3چیزی که پیوسته از سوی مسوولانِ کمیسیون و نهادهای مسوولِ حکومتی، با بی‌اعتناییِ سوال‌برانگیزی روبه‌رو شد. یادم هست که حتا آقای عبدالله در برخی از سخنرانی‌های خود در هنگام پیکارهای انتخاباتی، چنین نگرانی‌هایی را ابراز داشت؛ اما از آن‌جایی که آب از سرچشمه گل‌آلود بود، هرگز این هشدارها پاسخ نیافت و همین بود که بحران بزرگِ انتخاباتی در کشور رقم خورد؛ بحرانی که حالا تنها تیم انتخاباتیِ داکتر عبدالله از آن سخن نمی‌گوید، بل نهادهای ناظر بر انتخابات و نماینده‌گانِ باصلاحیتِ جامعۀ جهانی اعتراف می‌کنند که گسترده‌گیِ تقلب‌های انتخاباتی در سال روان، با هیچ سالِ دیگری قابل مقایسه نیست.
به‌تازه‌گی سناتورهای امریکایی به ریاستِ جان مک‌کین در دیدار با نامزدهای انتخاباتِ دور دوم، این نگرانی را به صراحتِ لهجه بیان داشته‌اند. پیش از آن، نماینده‌گانِ چهل کشور جهان که با داکتر عبدالله نامزد پیشتاز انتخابات دیدار داشته‌اند نیز بحرانِ انتخاباتی و انجام تقلب‌های سازمان‌یافته در انتخابات را یک مسالۀ جدی خوانده بودند. جدیتِ مسأله از آن‌جا آغاز شد که آقای امرخیل رییس پیشینِ دبیرخانۀ کمیسیون انتخابات، در روز روشن در حال دزدیِ آرای مردم بود. او در روز انتخابات، هنگامی به دست‌کاری‌های انتخاباتی از سوی پولیس کابل متهم شد که دو کانتینرِ مواد حساسِ انتخاباتی را به هدفِ انجامِ تقلب به برخی مناطقِ این شهر و خارج از آن منتقل می‌کرد. در آن‌زمان هیچ نهادی به شمول اعضای ارشد کمیسیون انتخابات، این جرمِ مشهود را نمی‌دیدند و یا می‌دیدند ولی نمی‌خواستند که به آن اعتراف کنند. رییس کمیسیون، او را فردی وطن‌دوست و با پشتکار لقب داد و گفت که هیچ رابطه‌یی با تقلب‌های سازمان‌یافته ندارد. تیم انتخاباتی تحول و تداوم که یارِ صدیق و عزیزِ خویش را در یک وضعیتِ نامناسب می‌دید، خلاف همۀ اصول انتخاباتی، به دفاع از یک متهم پرداخت و به جای این‌که از خود رفع اتهام کند، از جایگاه یک نهاد حقوقی، کلیۀ اتهام‌های وارده بر امرخیل را کذبِ محض دانست.
انتشار گفت‌وگوهای تلیفونی میان امرخیل و برخی اعضای کمیسیون به‌هدفِ انجام تقلب به نفع نامزد مشخص نیز، جو را در آغاز زیاد علیه او برنینگیخت، ولی به مرور زمان که افشاگری‌های تیم اصلاحات و همگرایی در مورد تقلب‌های انتخاباتی شدت پذیرفت، آقای امرخیل عرصه را تنگ دید و از سمتش کنار رفت. کنار رفتن از سمت همان شد و افتادن به چاه ملامت‌ها همان. ناگهان چشم بسیاری از انکارکننده‌گانِ جنایاتِ آقای امرخیل، بر روی عمل‌کردِ وی باز شد و تشت رسوایی‌اش از بام افتاد. بعداً به دنبال بالا گرفتنِ حرف و حدیث‌های تقلب در انتخابات، آقای امرخیل به‌صورت ناگهانی کشور را ترک کرد.
ترک کردنِ کشور از سوی امرخیل حیرت‌برانگیز بود. زیرا او در مظانِ اتهام قرار داشت و انتظار می‌رفت که حداقل مسوولان بلندپایۀ کشور این‌قدر شعور داشته باشند که چنین فردی را ممنوع‌الخروج قرار دهند. بر اساس گفته‌های رییس فرودگاه کابل، آقای امرخیل هفتۀ گذشته با یک موتر بدون شماره وارد فرودگاه شده و به دبی پرواز کرده است. این مسأله می‌تواند سوال‌های زیادی را برانگیزد و از جمله این‌که چنین فردی با چنین اتهامی، به وسیلۀ کدام نهاد اجازۀ خروج از کشور را یافت؟ آیا امرخیل بدون موجب و یا به گفتۀ دوستی که شوخی می‌کرد، برای تداوی دندان‌درد به دبی رفته بود؟ آیا واقعاً او در دبی بوده و هیچ قصدی برای رفتن به کشورِ سوم نداشته است؟
این پرسش‌ها بی‌پاسخ‌اند، اما برخی منابع در کابل حرف‌های ضدونقیضی در خصوص رفتن و برگشتنِ آقای امرخیل مطرح می‌کنند. برخی‌ها می‌گویند که او را از کشور خارج کرده بودند. این‌جا چیزی به قصد مجهول قرار گرفته است. چرا فاعل جمله گم است؟ کی آقای امرخیل را از کشور بیرون کرد؟ در چنین مواردی که فعل جمله به فرد خاصی دلالت نمی‌کند، در ادبیاتِ سیاسی عمدتاً هدف مشخص می‌شود. این فاعلِ گمنام می‌تواند مقام‌های بلندپایه و یا افرادی باشند که از نفوذ و قدرتِ کافی برخوردار اند و آقای امرخیل را حمایت می‌کنند.
به گفتۀ برخی تحلیل‌گران، آقای امرخیل به این بهانه از کشور خارج ساخته شد که دهانش بسته بماند. در این گزاره، نوعی توهمِ توطیه به چشم می‌خورد، ولی در کشوری مثل افغانستان می‌شود به چنین مشکلی دچار نشد؟ این‌جا توهم توطیه، توطیه و واقعیت گاه چنان در هم می‌آمیزند که به مشکل می‌توان یکی از دیگری را باز شناخت. اما چرا آقای امرخیل برگشته است؟
به گفتۀ شماری دیگر از تحلیل‌گران، او برگشته تا ثابت کند که گفته‌های اخیرِ رییس کمیسیونِ انتخابات علیه او درست نبوده است. می‌گویند او اسنادی را تدارک دیده که ثابت کند فایل‌های صوتی‌یی که از سوی ستاد داکتر عبدالله منتشر شدند، جعلی بوده‌اند. اما هیچ‌یک از این موارد اصل مسأله را پاک نمی‌کند و آن این‌که چرا به یک فرد متهم اجازه داده می‌شود که به‌آسانی کشور را ترک کند؟ این‌گونه ترک کردن‌ها در واقعیت می‌تواند زنگ خطری به کل نظام باشد. این‌گونه ترک کردن‌ها نشان می‌دهد که در افغانستان عملاً دو دولت وجود دارد؛ دولتی در دولتِ دیگر. دولتی که می‌تواند امرخیل داشته باشد تا تقلب کند و او را به‌آسانی به خارج بفرستد و دولتی که می‌تواند امرخیل داشته باشد تا رییس دبیرخانۀ کمیسیون انتخابات باشد. گمان می‌رود که در رأسِ هر دو دولت یک نفر قرار داشته باشند، به‌سانِ داستان علی بابا و چهل دزد که در روز حاکم شهر بود و در شب دزدی می‌کرد.
داستان امرخیل، داستان افلاسِ سیاسیِ دولتِ آقای کرزی است؛ داستانی که به این زودی‌ها پایان‌یافتنی نیست، هرچند که ممکن است پس از این او به عنوان حاکمِ شهر نباشد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.