گزارشگر:پریانی/ 23 سرطان 1393 - ۲۲ سرطان ۱۳۹۳
سرانجام دو شب پیش، بنبستِ انتخابات شکست و نامزدان در حضور وزیر خارجۀ امریکا و نمایندۀ سازمان ملل در کابل تعهد کردند که باید آرای دورِ دومِ انتخابات از سر شمارش و بررسی شود و در نتیجۀ آن، دولت وحدتِ ملی در کشور شکل بگیرد.
بحث دولتِ وحدت ملی، یک قصۀ نو نیست. دستکم از سه سال به اینسو آقای احمدولی مسعود، رییس عمومی بنیاد شهید مسعود، پیشنهادِ تشکیلِ دولت وحدت ملی را در چارچوب طرحِ آجندای ملی ارایه کرده بود و بارها و بارها در سمینارها و کنفرانسهای مختلف در مرکز و برخی ولایتها و نیز طی دیدارهایی که با نامزدان ریاستجمهوری داشت و همچنان در نشست با دیپلماتها و نمایندهگانِ کشورها، بر ضرورتِ آن تأکید کرده بود. حرفِ احمدولی مسعود این بود که انتخابات بهتنهایی در افغانستان حلالِ مشکلات نیست و باید یک دولت وحدتِ ملی در فرآیند انتخابات شکل بگیرد تا همۀ مردم خود را در آیینۀ آن ببینند و قدرتِ انحصارشدۀ وحشی، رام گردد و افغانستان به عدالت و ثباتِ پایدار نایل آید.
هرچند نامزدانِ ریاستجمهوری و نمایندهگانِ آنها که همه سرگرمِ مبارزات انتخاباتی بودند، با این طرح موافقت کردند و در کنفرانس بزرگِ «انتخابات و دولت وحدت ملی» که به کوششِ احمدولی مسعود در هوتل انترکانتیننتالِ کابل برگزار شده بود، بر آن تأکید کردند؛ اما با آنهم تحولاتِ بعدیِ انتخابات بهتدریج ذهنِ نامزدان را از این موضوع غافل و به این گمان اندر ساخت که باید همۀ توانِ خویش را صرفِ انتخابات کنند، زیرا هر نتیجۀ سالم و مطلوبی که از دلِ صندوقهای رای برای افغانستان بیرون بیاید، ضرورتِ تشکیلِ دولتِ وحدت ملی را مرفوع میسازد. اما درست در همان ساعاتِ اولِ برگزاری انتخابات دیده شد که وضعیت به سوی دیگر روان است و بوی مهندسی در انتخابات و قومی شدنِ معادلات به مشام میرسد. انتخابات بر اثر چنین وضعی، به دورِ دوم رفت. داکتر عبدالله عبدالله نامزد پیشتاز با اشرفغنی احمدزی نامزد دوم، وارد رقابت شدند. در این مرحله بار دیگر بحثِ دولت وحدت ملی مطرح شد، اما اینبار نیز نامزدانِ ریاستجمهوری ترجیح دادند که شانس و اقبالِ خویش و مردمِ افغانستان را از دلِ صندوقهای رای جستوجو کنند. در آخرین روزهای کمپاینهای انتخاباتی، احمدولی مسعود با برگزاری یک همایش به گونۀ رسمی در کنار داکتر عبدالله قرار گرفت و برای موفقیتِ این «دوست و برادر»ِ دیرینش دعا کرد. داکتر عبدالله نیز از طرح آجندای ملی در آن نشست قدردرانی کرد و گفت که از این طرح در دولتِ اصلاحات و همگرایی استفاده خواهد کرد. ولی پیشتر از این، تیم تحول و تداوم با بهرهگیری از طرح آجندای ملی، اصل تشکیلِ «نهاد ریاستجمهوری» را که بخشی از برنامۀ تشکیلِ دولت وحدت ملی بود، مطرح کرد و شعار تشکیلِ دولت وحدت ملی را سر دادـ با این تفاوت که تیم تحول و تداوم ساختارِ خود را الگوی دستیابی به دولت وحدتِ ملی میخواند؛ یعنی آن تیم اصلاً با وارد کردنِ تیم رقیب به ساختار قدرت و دولت، مخالف بود و تغییر در ساختار نظام را نیز برنمیتافت.
از طرف دیگر، تیم اصلاحات و همگرایی هرچند با برنامۀ تشکیل دولتِ وحدتِ ملی از آدرس آجندای ملی مخالفت نمیکرد، ولی در عمل تلاش مینمود که ضرورتِ این طرح را زیر سایۀ انتخابات کمرنگ سازد و کمتر به آن بپردازد. باری نویسنده با مشاهدۀ این بیاعتنایی یا کمتوجهی، با یکی از سخنگویانِ تیم اصلاحات و همگرایی در یکی از برنامههای تلویزیونی بحث کردم و به دفاع از آجندای ملی و اهمیتِ طرحِ تشکیل دولت وحدت ملی پرداختم. البته شخص داکتر عبدالله هرچند با تشکیل دولت ایتلافی در صورتِ پیروزی تیمِ اصلاحات و همگرایی موافق نبود، ولی هیچگاه در برابرِ طرح آجندای ملی قرار نگرفت و حتا آن را مورد تأیید قرار داد.
زمانی که تلاشها برای کشاندن احمدولی مسعود به کنار داکتر عبدالله شدت گرفت و برخی از چهرههای سیاسی و مردمی تلاش کردند که موقفِ بیطرفانۀ او در انتخابات را بشکنند، احمدولی مسعود استدلال میکرد که هیچگاه از داکتر عبدالله دور نبوده که حالا بخواهد در کنارِ وی قرار گیرد، اما صرفاً بهخاطر اینکه تلاش دارد طرحِ دولت وحدتِ ملی در افغانستان را از طریق تیمهای مطرحِ انتخاباتی به ثمر رساند، صلاح میبیند که در موقفی دورتر از تکتهای انتخاباتی قرار داشته باشد.
احمدولی مسعود با اطمینان میگفت که آقای کرزی انتخابات را به بحران میکشاند، از اینرو به یک فردِ دیگر نیاز است که در آن مرحله وارد عمل شود و افغانستان را از سقوط و تباهی نجات دهد. اما برخی از نمایندهگان مجلس، چهرههای سیاسی و حلقاتِ مردمی در دیدارهای مختلف با احمدولی مسعود تأکید کردند که باید او در کنار داکتر عبدالله قرار گیرد.
پس از آنکه به لطف خداوند، داکتر عبدالله از یک حملۀ انتحاری در کابل نجات یافت، فشارها برای پیوستنِ احمدولی مسعود به داکتر عبدالله بیشتر شد و احمدولی مسعود ناچار شد در این خصوص تصمیم بگیرد. او گروهی از اعضای شورای رهبریِ آجندای ملی را فراخوند و از آنها دربارۀ حمایتِ طرح آجندای ملی که پیشنهاد تشکیل دولت وحدت ملی را با خود دارد، مشوره گرفت. اما به جز من، همۀ اعضای شورای رهبریِ آجندای ملی و دارالانشای کنفرانس آجندای ملی، رای بر این دادند که آجندای ملی نباید در کنار هیچیک از تیمهای انتخاباتی قرار گیرد. رای من در آن میانه تنها ماند و بینتیجه. سرانجام احمدولی مسعود، از آدرسِ خودش به عنوان یک شخصیتِ سیاسی با حضور بخشی از اعضای کنفرانس آجندای ملی، طی برگزاری یک نشست در کنارِ داکتر عبدالله قرار گرفت. اگرچه داکتر عبدالله در آن نشست از همۀ کسانی که روی طرح آجندای ملی کار کرده بودند، تشکر کرد و وعده داد که از برنامههای آجندای ملی در دولتش حمایت میکند؛ اما هیچ نامی از «دولت وحدت ملی» بر زبان نیاورد. این درست زمانی بود که نامزدان به یارگیریهای شدید پرداخته بودند و رقابتها هر روز رنگِ دیگری به خود میگرفت و بیشتر تیمهای انتخاباتی نیز حمایتشان را از داکتر عبدالله اعلام کرده بوند. شاید داکتر عبدالله فکر میکرد که با کنار آمدنِ اینهمه شخصیتها و جریان سیاسی و برخی تکتهای انتخاباتی که در دور اول رای قابل توجهی داشتند، دولتی که او تشکیل میدهد، خواهناخواه دولت وسیع خواهد بود و نیازی به تشکیل دولت وحدت ملی از مجرای آجندای ملی وجود ندارد. این در حالی بود که طرح آجندای ملی میخواست که تیمِ رقیب و بازنده در میدانِ انتخابات نیز وارد ساختارِ حکومت شود که در آنزمان، هم داکتر عبدالله و هم داکتر اشرفغنی به چنین کاری تن نمیدادند.
شدتِ رقابتها میان هر دو تیم سبب شد که احمدولی مسعود طرح آجندای ملی را در روزهای مانده به برگزاریِ انتخاباتِ دورِ دوم به گونه رسمی به نامزدان مطرح نکند، اما او همواره میگفت که این انتخابات به بنبست میرود و هر دو طرف در برابرِ هم قرار میگیرند؛ بنابراین هیچ راهی جز تشکیل دولتِ وحدت ملی در افغانستان وجود ندارد و تیمهای انتخاباتی بهناچار باید روی آن توافق کنند.
در گیرودارِ کار روی پایههای نظریِ تشکیل دولت وحدت ملی، درچار چوب آجندای ملی، هیأتی از امریکا به کابل آمد و با احمدولی مسعود در منزلش دیدار کرد. آن هیأت روی طرحِ آجندای ملی با احمدولی مسعود صحبت کرد و بخش دولتِ وحدت ملی آن طرح را با خود به امریکا برد. آنها به احمدولی مسعود گفته بوند که امریکا از این طرح استقبال میکند و باور دارد که افغانستان نیاز به تشکیل دولت وحدت ملی دارد.
به هر صورت، پس از برگزاری انتخابات دور دوم و تقلبِ بزرگی که صورت گرفت و به بنبست و رویارویییی که میرفت افغانستان را تباه سازد، سرانجام اوباما پا پیش گذاشت و جان کری وزیر خارجۀ امریکا وارد میدان شد تا بنبستِ بهوجود آمده را از میان بردارد. جان کری پس از گفتوگوهای طولانی با طرفهای اصلی انتخابات، تشکیل دولتِ وحدت ملی را یگانه راهکار برای حل بحرانِ قدرت در افغانستان خواند؛ همان راهکاری که احمدولی مسعود چند سال از عمرِ خود را صرفِ تیوریزه کردنِ آن کرده است.
طرح تشکیل دولتِ وحدتِ ملی از مجراهای قانونی، بهویژه تعدیل در قانون اساسی، قابلیتِ اجرا مییابد و اینگونه یک نامزد با توجه به آرای بلندی که بهدست آورده، رییسجمهور میشود و نامزد دوم به عنوان نخستوزیر عرض اندام میکند. چگونهگی، تشکیل و ساختار دولت وحدت ملی موثریت آن در رسالهیی زیر نام «دولت وحدت ملی» توسط احمدولی مسعود ترتیب شده است.
هدف از این روایت آن است که به عنوانِ یک روزنامهنگار خاطرنشان سازم که طرحِ تشکیل دولتِ وحدتِ ملی که دو شب پیش از زبانِ جان کری شنیده شد، قبل از آنکه یک طرحِ امریکایی برای حلِ بحران باشد، یک طرحِ افغانستانیست که توانست بنبستِ انتخاباتی را بشکند و این نخستینبار است که امریکاییها افغانستان را با نسخهیی درمان میکنند که از داخلِ کشور ارایه شده است.
Comments are closed.