در مکتب تمدن آفرین رمضان

گزارشگر:24 سرطان 1393 - ۲۳ سرطان ۱۳۹۳

بخش دهم

mnandegar-3روزۀ تمدنی

هر زمانی‌که سخن از دین و ارکان عبادی آن به میان می‌آید، ما خود را با انبوهی از تناقض‌ها روبه‌رو می‌بینیم. یکی از این تناقضات، محدود ساختن فریضۀ روزه در سطح افراد و عدم توجه به جنبه‌های تمدنیِ آن در سطح بلندتر می‌باشد. این تناقض در وجود مسلمانانِ روزه‌دار از یک‌سو و امت اسلامی روزه‌خوار از سوی دیگر تمثیل می‌شود.
ما پیوسته می‌گوییم روزه به ا‌ین دلیل فرض گردیده است تا انسانِ مسلمان فرصتی یابد برای احساس گرسنه‌گی و لمس فیزیکی آتش معدۀ گرسنه‌گان. ما همیشه ادعا داریم که روزه پیام‌آور هم‌نوایی با بی‌نوایانِ زمین است. ما فریاد می‌زنیم که رمضان، ماه بخشش و سخاوت است. ما می‌گوییم که پیام‌آور این دین در این ماه بر سر بی‌نوایان و گرسنه‌گان چون ابر بهاری سخاوت‌مندانه می‌بارید. اما در سطح اجتماعی ما عقب‌مانده‌ترین‌امت‌ها در عرصۀ مبازه با دیو گرسنه‌گی هستیم. تمام سخاوتِ ما به گشودن چند سفرۀ کمرنگ و بی‌رونـقِ رمضـانی خـلاصه مـی‌شـود و آن‌هـم با انواع استفاده‌جویی‌های سیاسی و گروهی.
امروز گرسنه‌گی در دنیا بی‌داد نموده و یک میلیارد انسانِ گرسنه در دنیا رنج گرسنه‌گی می‌کشند که پنجاه و دو درصدشان را مسلمانان تشکیل می‌دهند. امروز در هر پنج ثانیه، یک نفر از میان گرسنه‌گان روی زمین با زنده‌گی وداع می‌کند. آخر در راه جلوگیری از این خطر ما چه کاری انجام داده‌ایم؟ سازمان ملل متحد، نهاد مشهوری دارد به‌نام «برنامۀ غذایی جهانی» که در جمع سی‌ویک کشور نخستِ فهرستِ کمک‌کننده‌گان به این نهاد، تنها یک کشور اسلامی دیده می‌شود، و آن‌هم کشوری غیر ثروت‌مند و غیر نفتی. این در حالی‌ست که بیشتر کمک‌های این نهاد به کشورهایی چون افغانستان، یمن، سوریه، سودان، سومال و جوامع دیگر اسلامی تخصیص داده شده است.
کشوری که به نزول قرآن در سرزمین خویش فخر می‌فروشد در این راستا چه کاری کرده است؟ می‌گویند که اگر تنها زکات بازار‌های عربستان سعودی، دبی، ابوظبی و کویت جمع شود؛ کافی خواهد بود تا همۀ گرسنه‌گان روی زمین را سیر نموده و گرسنه‌یی در دنیا نماند.
صحنه‌های گرسنه‌گی و تصاویر گرسنه‌گان جوامع اسلامی و غیر اسلامی، وجدان‌های زنده را سخت آزار می‌دهد. یکی از این صحنه‌ها که سناریوی آن شاید هر روز در جاهای مختلف زمین تکرار شود، همان تصویر مشهور دخترک شیرخوار سودانی است که پوستش بروی استخوان‌های نحیفش چسپیده و سر به خاک نهاده است. در یکی از روزهـای مـاه مـارچ سال ۱۹۹۳ مـیـلادی، آقـای «کـیـفین کارتر» از عکس‌برداران افریقای جنوبی که در یکی از نقاط دوردست سودان از هیلوکوپتر پایین شده است، کودک شیرخواری را می‌بیند که جسد بی‌جان خویش را به‌سوی یکی از مراکز خیریۀ توزیع مواد غذایی به‌روی خاک می‌کشد ولی در پیش چشمِ کرگسی لاشخوار از پا مانده سر به خاک می‌گذارد و نقش زمین می‌شود و کرگس در فاصلۀ چند قدمی در کمینِ او می‌نشیند. آقای «کیفین» هم کمین می‌گیرد، ولی نه برای شکار کودک، بلکه به‌خاطر شکار لحظۀ عکاسی، و سپس راه خود را در پیش می‌گیرد. او هم در همان لحظه لاشخوار می‌شود ولی لاشخواری از نوع دیگر!
آقای «کیفین کارتر» عکس را به نیویورک تایمز می‌فرستد و در نتیجه، جایزۀ بهترین عکس سال را می‌گیرد و سپس در زیر فشار وجدان و شرایط زنده‌گی، دست به خودکشی می‌یازد. کیفین در وصیت‌نامۀ خویش می‌نویسد:
«…ذهن من با خاطرات زنده‌یی از خشم و رنج و کشتار، اجساد مرده‌گان روی هم غلتیده و خانه‌های خالی از سکنه… کودکانی گرسنه و زخمی، مست‌های دست به ماشه، پولیس و شکنجه‌گران قاتل، انباشته شده است… من می‌روم تا به «کن» به‌پیوندم، اگر خوشبخت بودم.»
هدف از «کن» همکار دیگر او بود که چندی قبل کشته شده بود.
عکس آن کودک شیرخوار سودانی در حالی که الهام‌بخشِ صدها سوژه و شعر در جهان گردید، ولی با آن‌هم نتوانست رگی را در جسد مردۀ «امت روزه» به حرکت آورد. من هر زمانی‌که تصویر «کودک و کرگس» را می‌بینم، تو گویی به عکس یکی از سرمایه‌دارانِ خلیجی نگاه می‌کنم که جلبابی سیاه به تن داشته و با کمال تمکین ایستاده است تا مرگِ انسانیت را به‌دست اهریمن گرسنه‌گی نظاره نماید.
چه‌طور می‌توان فلسفۀ روزه را از فرد به امت انتقال داد و چه‌گونه خواهیم توانست روزه را از قول به عمل و از احساس به برنامه و از عاطفه به استراتژی تبدیل کنیم؟ و بالاخره چه‌گونه می‌توان تمدنِ روزه را درک نمود و روزۀ تمدنی را برپا داشت؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.