گزارشگر:علیرضا محمدی/ 29 سرطان 1393 - ۲۸ سرطان ۱۳۹۳
بخش دوم و پایانی
۸) وهمیات (قضایایی که قوۀ وهم بر خلاف عقل، موجب اعتقاد بدانها میشود. مانند: هر موجودی دارای جهت است.)
۹) مشهورات (یعنی قضایایی که زبانزد همه است و موجب اعتقاد بدان یا شهادت همهگان است، یا شهادت همۀ دانشمندان یا اکثر ایشان. مانند دروغ زشت است، مورد استعمال مشهورات در قیاس جدلی و در خطابه است.)
۱۰) مشبهات (قضایایی که شبیه مشهورات یا مقبولات یا مسلمات است، ولی در واقع با آنها تفاوت دارد. بنابراین مشبهات قضایاییست که به حقیقت در آن اشتباهی است و به وجهی حق است و به وجهی باطل و به سبب مشابهت با حق خود را موجه جلوه میکند. مثلاً گفتن اینکه عدالت خوب است و منظور از آن، تنها عدالت اقتصادی و آنهم شکل خاصی باشد و سایر شقوق عدالت در سوی عدالت اقتصادی نادیده گرفته شوند. مشبهات و وهمیات ماده قیاس سو خطایی است.)
۱۱) مظنونات (قضایایی که ذهن تصدیق به آنها دارد، اما نه تصدیق ثابت و بلکه همواره امکان یقین آنهم به ذهن میآید.)
۱۲) مسلمات (یا وضعیات قضایایی است که شخص معین آن را مسلم دانسته و ملتزم شده است و آن را در حجتی که بر ابطال رای او بیان میکنند، به کار میبرند. این نوع قضایا در جدل به کار میرود.)
۱۳) مصادرات (قضایایی است که متعلم در آغاز تعلیم میپذیرد تا بعد از آن در علمی دیگر یا در همان علم اثبات شود.)
۱۴) مخیلات (قضایایی است که به قصد تخیل و به کار انداختنِ قوۀ تخیل به کار میرود. تشبیهات بدیع و لطیف شاعرانه و مبالغهها و اغراقهای آثار ادبی همه از همین قبیل است.)
صناعات پنجگانه
برحسب اینکه قیاس از چه نوع مقدماتی تشکیل یابد، ارزش آن متفاوت میشود و متناسب با آن مقدمات به نامی نامیده میشود و به این ترتیبصناعات (صناعات خمس) به وجود میآید که عبارتاند از: ۱ـ برهان ۲ـ جدل ۳ـ سفسطه ۴ـ خطابه ۵ـ شعر.
برهان
قیاسی است که مقدمات آن منحصراً از قضایای یقینی (محسوسات، اولیات، تجربیات، متواترات، قضایایی که حد وسط آنها با آنهاست و حدسیات) تألیف شده باشد و بنابراین قیاس برهانی، معتبرترین نوع قیاس است. یعنی قیاسی است که هم صورت و هم مادۀ آن هر دو در نهایت استواری و اتقان است. وجه استحکام و اتفاق ریاضیات و قاطعیتِ آن همین است که استدلالات آن، منحصراً برهانی است و شعر و خطابه و سفسطه و جدل را در آن راه نیست.
جدل
جدل عبارت از است بحث و پرسش و پاسخ که به نحوی خاص بین دو تن در میگیرد. به این طریق که یکی پیوسته از دیگری پرسش میکند و عقیدۀ او را دربارۀ امری جویا میشود و او به بررسی مطلب میپردازد. آن کس که از عقیدهیی دفاع میکند، حافظ وضع (یعنی طرفدار یک رای و عقیده) یا مجیب نامیده میشود و تمام کوششِ او این است که الزام و مجاب نشود و آن کس که میخواهد عقیدۀ وی را نقض کند، سایل یا ناقض وضع نامیده میشود. یعنی کسی که وضعی را خراب میکند، به هر دو طرف این وضع، جدلی (Dialactician) گفته میشود. (منظور از وضع رایی است که به آن معتقد یا ملتزم باشند. مانند آرای سیاسی و فلسفی).
غرضِ کسی که سوال میکند آن است که شخصی را که معتقد به رایی است را به تناقضگویی بکشاند و از سخنانِ او امر محالی را نتیجه بگیرد و بدین طریق، او را شکست دهد و غرض کسی که معتقد به رای است آن است که در بنبست نیافتد و خود را به تناقضگویی نیاندازد. مادۀ قیاس جدلی مشهورات و مسلمات است. طرفدار وضع و رای موجود در کلام خود به مشهورات استناد میجوید و سائل یا سوالکننده به آنچه طرفدار رای و وضع موجود استناد دارد، استناد میکند و این استنادات را به عنوان حربه علیه وی به کار میبرد. پس جدل، بیشتر حالت نزاع دارد و هدف آن، اسکات خصم و طرف مقابل است. ارسطو با این شیوه مخالف است و آن را نوعی تمرین در سخنگویی میداند که موجب یقین نمیشود؛ زیرا فن جدل بهجای اینکه متوجه اشیا باشد، به عقاید اشخاص دربارۀ آن اشیا توجه دارد و خلاصه در مقدمات برهان، استدلالکننده همیشه با قاطعیت سخن میگوید، در حالی که در مقدمات جدلی، همیشه عقیدۀ طرف را پرسش میکند و از او میخواهد که بین دو طرف تناقض، یکی را برگزیند و چون طرف آن را برگزید، وی همان را مقدمۀ قیاس قرار میدهد.
به نظر میرسد در جدل میتوان از انواع دیگر صناعات خمس چون سفسطه، برهان، خطابه و شعر کمک گرفت که میتوان به شرحِ هر کدام از این صناعات پرداخت. این جدل میباید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. ضمن اینکه جدل را نباید با مناظره اشتباه کرد، چرا که در مناظره دو تن که به دو عقیدۀ متقابل معتقدند، با یکدیگر به بحث میپردازند بدون اینکه قصد اقناع و الزام یکدیگر را داشته باشند؛ بلکه غرض اصلیِ آنها کشفِ حقیقت است و همین که حق بودنِ یکی از دو طرف نقیض معلوم شد، طرف مخالف به آن اذعان میکند. حال آنکه در مقدمات جدل میتوان انواع مغالطات، تبلیغات و غیر واقعیات و فشارها را جهت اقناع طرفِ مقابل گنجاند که ممکن است با شرایط یک مناظره و گفتوگوی سالم و عادلانه متفاوت باشد.
Comments are closed.