احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمدرضا همتی مقدم/ 1 اسد 1393 - ۳۱ سرطان ۱۳۹۳
در بررسی یک استدلال اخلاقی، جدا از صدق دلایل، باید توجه داشته باشیم که آیا دلایلِ ارایهشده میتوانند نتیجه را حمایت کنند یا نه. وقتی دلایل نمیتوانند نتیجه را حمایت کنند، میگوییم استدلال «معیوب» است.
مغالطات زیادی در استدلالها ذکر شدهاند که برخی از مشهورترین آنها، «خلط میان علیت و وابستهگی (correlation)»، «خلط میان شرایط لازم و کافی» و مغالطۀ «تعمیمهای ناموجه (unwarranted generalizations)» است.
بعضی اوقات افراد فکر میکنند اگر دو چیز به طور منظم همراه هم رخ دهند، یکی از آنها باید علتِ دیگری باشد. ارتباط منظم میان دو چیز مختلف، «وابستهگی» نامیده میشود. وابستهگی میان دو چیز مختلف، وقتی برقرار میشود که هرگاه مثلاً x را داشتیم، احتمالاً y را نیز خواهیم داشت، یا هر گاه جمعیتی خصوصیت x را داشت، احتمالاً آنها خصوصیت y را نیز خواهند داشت. کشف چنین ارتباطی، فینفسه نمیتواند به ما بگوید که x علت y است یا x موجب y میشود.
مثلاً ممکن است کسی استدلال کند کودکانی که فلمهای خشونتآمیز نگاه میکنند، پرخاشگر هستند. اما این استدلال دو وجه دارد؛ از یک طرف ممکن است تماشای فلمهای خشونتآمیز موجب رفتار پرخاشگرانه در کودکان شود، اما از طرف دیگر ممکن است، چون یک تمایل طبیعی برای رفتار پرخاشگرانه وجود دارد، موجب شود تا چنین کودکانی فلمهای خشونتآمیز نگاه کنند. یا فرض کنید شما درمییابید افرادی که تعداد زیادی دندانهای خراب دارند، افزایش وزن هم دارند. چنین حالتی ممکن است به دلیل یک عامل سوم باشد؛ یعنی مصرف مقدار زیاد مواد قندی موجب هر دو حالت میشود. مثال تیپیک چنین وابستهگیهایی، افت درجه حرارتِ دماسنج و ریزش باران یا برف است. در واقع کاهش فشار جو موجب میشود که باران ببارد و درجۀ حرارت دماسنج افت کند؛ یعنی افت درجه حرارت دماسنج، علت ریزش باران نیست.
خطای دیگری که در برخی استدلالها دیده میشود، خلط میان شرایط لازم و کافی است.
در برخی استدلالها، گاهی شرایط لازم را به عنوان شرایط کافی در نظر میگیرند. وقتی میگوییم x شرط لازم برای y است؛ یعنی اگر x رخ ندهد، آنگاه y نیز رخ نخواهد داد و وقتی میگوییم x شرط کافی برای y است؛ یعنی اگر x رخ دهد، y هم رخ خواهد داد. مثلاً خوردن گلوله به کسی شرط کافی برای مرگِ اوست، اما شرط لازم نیست؛ چون علل دیگری نیز وجود دارد. ولی وجود آکسیجن برای بقا شرط لازم و ضروری است، چون در نبود آکسیجن، مرگ حتماً رخ می دهد. اما وجود آکسیجن شرط کافی برای بقا نیست، چون بدون آب و غذا فرد نمیتواند به زندهگیاش ادامه دهد.
اکنون به این استدلال توجه کنید: «چون تلاش و درس خواندن، بسیار برای کسب نمرۀ عالی ضروری است؛ بنابراین هر کسی که سخت تلاش کند و زیاد درس بخواند، نمرۀ عالی خواهد گرفت». چنین استدلالی واضحاً «معیوب» است؛ زیرا تلاش زیاد و درس خواندنِ بسیار اگرچه ضروری است اما کافی نیست، چون ممکن است شرایط دیگری نیز برای کسب نمرۀ عالی لازم باشد؛ مثلاً هوش زیاد.
مغالطۀ دیگری که گاهی در برخی استدلالها دیده میشود، استنتاج یک نتیجۀ کلی بر پایۀ دانستنِ یک نمونه (تعمیمهای ناموجه) است. مثلاً به این استدلال توجه کنید: «مددکاران اجتماعی، آدمهای فضولی هستند، چون وقتی سر و کارم به یکی از آنها افتاد، متوجه این موضوع شدم.» واضحاً این استدلال معیوب است چون بر مبنای مشاهدۀ یک مورد، نتیجهیی کلی ارایه شده است. البته مشاهدۀ تعداد زیاد چنین افرادی، میتواند نتیجه را بیشتر حمایت کند، اما قطعاً استدلالی معتبر به لحاظ قیاسی نیست.
استنتاجات استقرایی از این دستهاند و شاید بیشتر استنتاجهای ما در زندهگی روزمره، در زمرۀ چنین استدلالاتی قرار بگیرند. روشهای نوین احتمالات و «معرفت بیزی»، امروزه پایۀ محکمی برای چنین استدلالاتی ساخته است. اما قطعاً مشاهدۀ یک مورد و سپس ارایۀ یک نتیجۀ کلی، در هر حالتی خطا است.
برخی استدلالها نیز از «تمثیل» برای حمایت از نتیجه استفاده میکنند، که چنین تمثیلهایی گاه به نتیجه ربطی ندارند. در استدلالات اخلاقی، استفاده از تمثیل بسیار رایج است.
منبع:Critical Reasoning In Ethics. Ann Thomson۱۹۹۹.
Comments are closed.