گزارشگر:سیده معصومه کلانکی/ 11 اسد 1393 - ۱۰ اسد ۱۳۹۳
شاید آنزمان که حافظ خبر از رفتنِ قند پارسی به بنگاله میداد، برایش قابل باور نبود که این زبان شیرینْ امروز بخش زیادی از قارههای جهان را در نوردد و بسیاری را از هر سویِ این دنیای پهناور به سرزمینِ شعر و ادب بکشاند. یا هنگامی که حکیم ابوالقاسم فردوسی، دغدغۀ حفظ و گسترش زبانِ شیرین فارسی را در دل میپروراند و قلم در قلمدان میچرخاند و سطر به سطر شاهنامه را مینگاشت، هرگز تصور نمیکرد روزی فرا رسد که ۲۲۰ دانشگاه در سراسر جهان به آموزش زبان فارسی اشتغال داشته باشد و تعداد قابل توجهی دانشجو و زبانآموز در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در این دانشگاهها به فراگیریِ این زبانِ شیرین مشغول باشند.
البته این تنها یک گوشه از اقداماتیست که برای حفظ زبان فارسی میشود و علاوه بر آموزش دانشپذیران زبان فارسی، نزدیک به ۴۰ استاد اعزامی از ایران و بیش از ۲۰۰ استاد بومی در دانشگاههای کشورهای مختلف به تدریسِ این زبان اشتغال دارند و بیش از ۶۰ سفارتخانه و رایزنی فرهنگی با تشکیل صنفهای زبان فارسی، به داوطلبانِ آزاد و علاقهمندان، خدمات آموزشی ارایه میکنند.
تشکیل مجمع جهانیِ استادان زبان و ادبیات فارسی، تشکیل شورای گسترش زبان فارسی، موسسۀ بنیاد سعدی، برگزاری همایشها در جهت شناختِ بزرگان شعر فارسی در جهان، تنها گوشهیی از فعالیتهایی است که مراکز و موسسات آموزشِ عالی برای حفظ و گسترشِ ادبیات غنیِ فارسی انجام دادهاند.
ادبیات پارسی، یکی از مهمترین نمودهای مدنیت و فرهنگِ شرقزمین و دنیای اسلام است که محصول فرآیندی عظیم از مبادلات فرهنگی، برخوردها و تأثیرپذیریهای متقابلیست که طیِ قرنها انجام پذیرفته و آن را به یکی از بزرگترین میراثهای فرهنگی کشورهای فارسیزبان تبدیل کرده است. این میراث مشترک معنوی، نقاط و جغرافیای سیاسیِ مهمی در جهان مثل ایران، افغانستان، تاجیکستان، شبهقارۀ هند و بخشهایی از آسیایی مرکزی را به یکدیگر مرتبط کرده و مردمِ این سرزمینها را از نوعی احساس و علاقۀ مشترکِ دینی و انسانی برخوردار ساخته است.
زبان فارسی در تاجیکستان مهجور است
دکتر صفر عبدالله، شرقشناس تاجیکی با اشاره به این موضوع که زبان فارسی در تاجیکستان مورد غفلت واقع شده است، میگوید: متأسفانه پیرو تصمیمات سیاسی، یکی از مهمترین وجود مشترک میان این مردمان یعنی زبان فارسی حتا در تاجیکستان مهجور واقع شده و همین مسأله، مانعی مهم بر سر توسعۀ تعاملات میان دو کشور در حوزههای مختلف از جمله در حوزۀ فرهنگی بوده است.
وی میافزاید: فارسی در تاجیکستان، زبان مردمِ این کشور و تاجیکستان، خاستگاه زبان فارسی است. متأسفانه چندان که دل من میخواهد، وضع زبان فارسی در تاجیکستان خوب نیست. در میان عوامل مختلف، مهمترین مانعی که برای گسترش زبان فارسی در تاجیکستان وجود دارد و میتوان آن را به دیوار چین تشبیه کرد، خط سیرلیک است.
اگر تاجیکستان میخواهد جزو کشورهای فارسیزبان باقی بماند و پیشرفت کند، اقدامی که باید انجام دهد، برداشتنِ این دیوار بسیار سنگین (سنگینتر از دیوار چین)، یعنی خط سیرلیک است.
به هر حال، خط فارسی باید در تاجیکستان احیا شود. تا سال ۱۹۳۰ در تاجیکستان، همه با همین خط مینوشتند.
به گفتۀ این پژوهشگر، برخی بزرگان فرهنگ تاجیکستان از جمله استادان صدرالدین عینی و ساتم اولوغزاده که در زمان اتحاد جماهیر شوروی نیز فعالیت کردند، آثار خویش را به خط فارسی مینوشتند. تقریباً تا زمان دگرگون شدن خط، فارسیزبانان آسیای مرکزی که بدبختانه با دستور استالین گجستک صورت گرفت، همه زبان خود را فارسی میگفتند و اصطلاح زبان تاجیکی نیز اصطلاحی جدید است و بیشتر با اندیشههای سیاسی جا افتاده است. این مسألهیی است که من بارها گفته و از ۳۰ سال قبل هم بر آن تأکید دارم. من در این موضوع یعنی پیوند خط و زبان فارسی هم در تاجیکستان، هم ایران و هم در روسیه مقالاتی چاپ کردهام.
صفر عبدالله چنین ادامه میدهد: در این میان، کسانی هم پیدا شدند که از برتری خط سرلیک سخن به میان آوردند و در نهایت تاجیکان را وادار کردند خط سیرلیک را بپذیرند. هدف اصلی، هدف سیاسی بود. میخواستند تفرقه بیاندازند و حکومت کنند.
چنانکه سال ۱۹۶۶ زبان تاجیکانِ افغانستان را تنها به دلیل آنکه از ایرانِ بزرگ و تاجیکستان جدا کنند، دَری نام گذاشتند. پیداست ما تعبیر زبان دری داشتیم؛ ولی نه به عنوان زبانی جداگانه، بلکه مترادف زبان فارسی بود. این هم عملی سیاسی بود و خوشبختانه فرهنگیانِ افغانستان هنوز هم خود را فارسیزبان میگویند.
زبان فارسی از چنان پشتوانۀ بزرگی برخوردار است که این گونه تلاشهای خصمانه، کاری آنچنانی نکرد و چنانکه میبینید، ما هنوز با یک زبان صحبت میکنیم و ان شاءالله تا قیامت چنین خواهد بود و تا باد چنین بادا!
خریدار زبان فارسی در هند زیاد نیست
در شبهقارۀ هند نیز سایۀ استعمار کمکم باعث فراموشیِ زبان و ادبیات فارسی شد؛ زبانی که روزی در هند به عنوان زبان رسمی کشور محسوب میشد. برای مثال پروفیسور حسین شریف قاسمی، استاد دانشگاه دهلی هند با بیانِ این مطلب که در شبهقاره، آنگونه که شایسته است به زبان فارسی پرداخته نمیشود، میگوید: هند با زبان فارسی رابطۀ قدیمی دارد و این زبان بیش از ۹۰۰ سال است که در هند ادامه داشته و دارد. در این دوران، هزاران نسخه و هزاران کتاب به فارسی نوشته شده که بیشتر آن کتابها هماکنون موجود است. ما در هند تقریباً پنج یا شش کتابخانه داریم که هزاران نسخۀ خطی در اختیارِ آنهاست. از این کتابخانهها میتوان به کتابخانۀ خدابخش، کتابخانۀ رضا رامپور، کتابخانهیی در دانشگاه علیگر، کتابخانهیی در موزیمِ ملی و کتابخانهیی در انجمن آسیایی بنگال اشاره کرد. در این کتابخانهها هزاران نسخۀ خطی حفظ میشود. بیشتر این کتابخانهها برای حفظ نسخههای خطی، بودجۀ زیادی از دولت میگیرند و در نتیجه، سرمایۀ بسیاری برای حفظ و نگهداریِ نسخهها صرف میشود. در کتابخانههای هند، هزاران نسخۀ خطی به زبانها فارسی و عربی نگهداری میشود که همۀ آنها محفوظ هستند و از کسی نشنیدهام که نسخههای خطی در این کتابخانهها از بین رفته باشد.
وی با انتقاد از وضع کنونیِ زبان فارسی در شبهقارۀ ادامه میدهد: در هند و در سطح وسیعتر شبهقاره، به فارسی آنگونه که شایسته است اهمیت داده نمیشود. در شبهقاره بیش از ۶۰۰ سال زبان رسمی، زبان فارسی بوده است؛ ولی اکنون وضع اینگونه نیست و چون خریدار زیاد نیست، دولت هم به آن منطقه توجه نمیکند. با وجود این، علاقهمندان به زبان و ادبیات فارسی در اینباره حداقل تلاشِ خود را انجام میدهند و تا کنون نیز موفق بودهاند.
نیاز به تبادلات گستردۀ فرهنگی
بیشک عشق به زبان فارسی در آسیا منحصر به کشورهای فارسیزبان و شبهقاره نمیشود و در سالهای اخیر بسیاری از شرقِ آسیا و از جمله کشورهایی مانند جاپان، کوریا و چین به ایران سفر کردند تا در دانشگاههای این کشور به تحصیل در این رشته بپردازند. یکی از این دانشجویان، خانم دکتر آیانو ساساکی، دانشجوی زبان و ادبیات فارسیِ دانشگاه تهران است.
او دربارۀ وضع زبان و ادبیات فارسی در جاپان به «جام جم» میگوید: ادبیات فارسی در جاپان شناخته شده نیست و باید تبادلات فرهنگی گستردهتری ـ مانند ترجمۀ متون فارسی به جاپانی ـ صورت بگیرد تا مردم جاپان با تصویری از فرهنگِ پارسی آشنا شوند. من اول که زبان فارسی را آموختم، متوجه شدم زبان فارسی بدون ادبیات ناقص است، برای همین تحصیلم را در جاپان در همین رشته ادامه دادم.
در جاپان، زبانهایی مانند فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی و روسی از ۱۵۰ سال پیش وجود داشته و بیشتر مردمِ ما هم چه به نظم و نثر با این زبانها آشنایی دارند؛ اما ادبیات فارسی زیاد شناخته شده نبود و میخواستم در زمینۀ شناخت زبان فارسی به جاپان خدمتی کرده باشم.
کسانی که فارسی میدانند، در جاپان خیلی کم هستند و اگر یکی دو نفر فارسی بخوانند، خیلی تعجببرانگیز است.
امّا زبان فارسی، هیچگاه خود را محدود و محصور به جغرافیای خاصی نکرد و حلاوت و شیرینیِ آن فراتر از قارۀ کهن رفت. در قرنهای گذشته، این زبان در انتقال دانشها و تکوین تمدن اسلامی و انتقال به اروپا در شکلگیری بخشی از تاریخ آن، نقش محوری داشته و توانسته است در بسیاری از دانشگاهها نفوذ کند.
اکنون در بسیاری از کشورهای اروپایی، زبان فارسی آموزش داده میشود و در بسیاری کشورها نظیر هسپانیه، فرانسه، ایتالیا، اتریش، انگلستان، امریکا، کانادا و روسیه، استادان بزرگی مشغلۀ اصلیشان تدریس و تحقیق پیرامونِ وجوه متفاوتِ ادبیات فارسی است و در بسیاری از این کشورها کرسیِ زبان فارسی دایر است.
گسترش آموزشِ زبان فارسی در فرانسه
ژیل اوتیه، اندیشمند فرانسوی در خصوص جایگاه زبان و ادب فارسی در فرانسه میگوید: اگر به میزان ترجمهها، ویرایشها و کتابهای نگاشته شده در زمینۀ ادبیات فارسی به زبان فرانسه توجه کنیم، فکر میکنم سطح قابل قبولی از شناخت ادبیات فارسی در فرانسه داشته باشیم.
برای نمونه میتوانم به کتاب گرامر زبان فارسی نگارش ژیلبر لازار و ترجمۀ غزلیاتِ حافظ اشاره کنم که کتابهای بسیار ارزشمندی هستند؛ اما مسأله اینجاست که اینها همه آثاری هستند که مدتها پیش تألیف یا ترجمه شدهاند و به موجی از آثار شرقشناسی به زبان فرانسه تعلق دارند که نه تنها ادبیات، بلکه مطالعاتی در باب جامعه، سیاست، تاریخ و… ایرانیان را در بر میگیرد.
اما بدون شک باید بینِ این آثار و تدریس زبان، ادبیات و فرهنگ پارسی در فرانسه تفاوت قایل شد، چرا که گسترش آموزش زبان فارسی در فرانسه در سطح بسیار پایینتری قرار دارد و متأسفانه امروزه از کیفیتِ چندان مطلوبی برخوردار نیست.
علاوه بر این در فرانسه جز در دانشگاه پاریس و استراسبورگ و چند دانشگاه انگشتشمار دیگر، نمیتوان دانشکده زبان و ادبیات فارسی یافت و این در حالی است که زبان و ادبیات فارسی از جمله ادبیات شناختهشده و مطرح جهان است.
به عقیدۀ اوتیه بهطور کلی میتوان گفت در فرانسه بهسختی میتوان جایی برای آموختنِ زبان یا دستکم بخشی از فرهنگِ پارسی پیدا کرد و این بسیار تأسفآور است، چرا که آموختن زبان فارسی، البته غیر از رسمالخط آن برای فرانسهزبانها کاری بسیار ساده است.
گذشته از این، بسیاری از فرانسویها در دانشگاهها مشغول فراگیریِ زبان عربی هستند و بخشی از این افراد میتوانند در ادامۀ تحصیلاتِ خود، به مطالعۀ زبان و ادبیات فارسی رو بیاورند؛ ولی متأسفانه این مسأله نیز تا کنون چندان عملی نشده است.
ضرورت توجه بیشتر به ترجمۀ متون کهن فارسی
دکتر نصرالله رستگار که در دانشگاه وین در اتریش به ادبیات فارسی مشغول است، دربارۀ وضع کنونی تدریسِ ادبیات فارسی در دانشگاههای اروپا میگوید: من مقالهیی نوشتم با عنوان تاریخچۀ ایرانشناسی در اتریش که در آن به ۳۰۰ سال تاریخِ تحقیقاتِ ادبیات فارسی پرداختهام.
از قرن هفدهم میلادی، فارسی تدریس میشد و در قرن هجدهم اشعاری مانند دیوانِ حافظ ترجمه شد و همینطور کارهای جامی و نظامی و ادبیات پارسی، باعث افتخارمان است و ادبیات دینی و ملی با هم عجین هستند.
وی با اعتقاد بر اینکه مترجمان باید به ترجمۀ متونی مانند شاهنامه بیشتر بپردازند، میگوید: توجهی که در غرب به شاهنامه میشود، بیش از توجهِ فارسیزبانها به آن است و من کشف کردم فردی اتریشی بخشی از شاهنامه را به شعر و یک آلمانی نیز از اول شاهنامه تا کیخسرو را ترجمه کرده است.
شاهنامه به انگلیسی به صورت کامل ترجمه شده و به زبان روسی نیز در دست ترجمه است و کمکم در دنیا ترجمه میشود و به دستِ خیلی از افراد میرسد. شاهنامه، سند فرهنگ فارسی میان افغانستان، ایران و تاجیکستان است.
اغراق نیست اگر بگوییم گرایش و کششِ علاقهمندان به این زبان و ادبیاتِ ممتاز در دنیای شرق و غرب تا حدودی به دلیل همین ویژهگی اخلاقیِ آن بوده است و همین رسایی و توانایی شعری و ادبی زبان فارسی در بیان مضامین عرفانی، عارفان و بزرگان دین و ادب این سرزمین را برای برقراری ارتباط با مریدان و علاقهمندانِ خود راغب و مشتاق کرده است.
از اینرو باید دانست این امر تنها قسمتی از واقعیتِ مربوط به زبان و ادب فارسی در جهان امروزی به شمار میرود و درک صحیح و کامل از این واقعیت در موقعیت جهان زبان و ادبیات فارسی، وضع و هویتِ فرهنگیِ ما را تثبیت میکند.
منبع: جام جم
Comments are closed.