احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:19 اسد 1393 - ۱۸ اسد ۱۳۹۳
بخش نخست
منبع: نورپُرتال
صهیونیسم با هدف تأسیس حکومت مستقلِ یهود در کشور فلسطین، «یک جنبش جدید سیاسی است» که زیر عَلم مقدسِ مذهب یهود سینه میزند و کسب شرف و افتخار میکند؛ در حالی که به دور از مذهب، به دنبالِ سرزمین میگردد.
یک متخصص تاریخ یهود معتقد است که «صهیونیسم، یک دستگاه ارتجاعیِ عقاید و نظریات و مجموعه سازمانهای ارتجاعی است که به امپریالیسم خدمت میکند. به سخنی دیگر، صهیونیسم یک نمود طبقاتی است.» ۲
مکتب صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم، ایدیولوژی خود را زیر عنوان «دربهدری»، دنبال کرده که خود را از بیوطنی و جذبشدن در سایر اجتماعات، برهانند. تزِ آنها بر پایۀ وحدت بر اساس «اصول نژادی» بود، و تشکیل حکومت یهود به عنوان مرکزی برای تحت نفوذ قرار دادنِ جهان.
بنابراین، در سال ۱۸۸۴ میلادی در یکی از شهرهای یهودینشین شوروی به نام پینسک ۳ شخصی به نام هواوی زیون ۴، طرح بازگشت یهودیان را به فلسطین با شعار «سال دیگر در اورشلیم» تهیه کرد و سیزده سال بعد، «تئودور هرتزل» روزنامهنگار اتریشی با تشکیل اولین کنگرۀ صهیونیستها، از آن طرح یک برنامۀ عملی ساخت.
عدهیی معتقدند تاریخچۀ به وجود آمدنِ افکار صهیونیستی را بایستی در نوشتههای موسی هس ۵ در کتاب «روم، اورشلیم در سال ۱۸۶۲» و لئو پینسکر ۶ در کتاب «خودرهاسازی» ۷ که در سال ۱۸۸۲ منتشر شد، جستوجو کرد. «هس» که از اولین صاحبنظران یهود در مسالۀ صهیونیسم میباشد، نکتۀ جالبی را ارایه داده و نوشته است: «نکتۀ بسیار موثر دربارۀ نیایشهای عبری، بیان روح جمعی و گروهی یهود است. اینها مدافع و شفیعِ فرد نیستند؛ بلکه بر همۀ قوم نظر دارند.» ۸ از این وقت بود که فکر ملت جهانیِ یهود به وجود آمد «تا سلطۀ سیاسی و ایدیولوژیِ خود را بر مردم ممالک مختلف اعمال کند». «موسی هس» میگفت: «یهودی متجددی که وجود ملیتِ یهود را انکار کند، نه فقط یک ملحد به مفهوم مذهبی است، بلکه خاین به ملت و نژاد و حتا به خانوادهاش میباشد.»
هرتزل با الهام گرفتن از نوشتههای «هس آلمانی و لئوپینسکر روسی» برای تأسیس مکتبی جهت گردآوردنِ یهودیانِ پراکنده در جهان و یا محصور «در محلههای کلیمی» کشورها، اقدام کرد. تقریباً همزمان با این تاریخ بود که جوانان یهود روسی «کلوپخانۀ یعقوب» را بنا نهادند. عدهیی بر این عقیدهاند که انقلاب صنعتی در اروپا موجبات تأسیس مکتب صهیونیسم را فراهم ساخت. یوری ایوانف که خود از مارکسیستهای روسی است، در کتاب خود زیر عنوان صهیونیسم، در این زمینه اینچنین اظهار عقیده کرده است: «نظام اقتصادی اجتماعی اروپای فیودال که موجب اختلاف طبقاتی بسیار و انزوای برخی قشرها و گروهها در داخل هر طبقه بود، به طور عمده مسوول انزوا و انفراد مطلق یهود و بالاخره بالا رفتنِ حصارهای محکم گتو (محلۀ کلیمیها) بر گرد آنان بود.» ۹
«ه. م. ساکار» که از جمله مورخین صهیونیست میباشد، در این زمینه نوشته است: «ایجاد نخستین گتوها در سیسیل و در هسپانیا در اوایل قرون وسطا، بنا به در خواستِ یهودیان بود.» ۱۰ انقلاب صنعتی دیوارهای بلند این «گتو»ها را فرو ریخت و راه را برای درآمیختنِ یهودیان با سایر اقشار مردم هموار ساخت. کشورهای اروپایی که همواره آنان را از خود رانده بودند، اینک به خاطر نیاز به کارگر در سازمانهای صنعتی، ناچار شدند آنها را در بین خود بپذیرند. این مرحله، اولین دورۀ خروج یهودیان از «گتو»ها بود. به قول لئونارد انشتن: «یهودیان آزادشدۀ غرب و جذب شده در سازمانهای تولیدی و صنعتی، دیگر خویشتن را تبعیدیانی نمیدانستند که باید در جهانی مجزا زندهگی کنند.» ۱۱
انقلاب صنعتی باعث فرو ریختنِ دیوارهای گتو شد؛ اما آنان همچنان تحت تلقین خاخامهای محلههای خود قرار داشتند. این بار، بازگشت به ارضِ موعود به صورت حادتری توسط «ربی»ها تعلیم میشد.
به نوشتۀ اوری دیویس ۱۲ نویسندۀ کتاب «اسراییل: کشور تبعیض نژادی»، انقلاب صنعتی زندهگیِ یهودیان را دگرگون ساخت و حاصل آن در جنگ دوم جهانی عیان شد. در واقع در بطن انقلاب صنعتی، جنبش صهیونیستها در پس پردۀ دین یهود به وجود آمد که حاصل آن، دو طرز تفکر بود. یکی جدا شدنِ مذهب از سیاست، و دیگری غلبۀ احساسات ناسیونالیستی در بین روشنفکران. این دسته با قرار دادن تزِ «نژاد کلیمی» برای تشکیل یک دولت مستقل یهود، فعالیت خود را آغاز کردند و صهیونیسم سیاسی را بنیان نهادند. دستۀ اخیر معتقد بودند که: «دیگر زمان جذب مردم سایر ممالک جهان شدن، گذشته و دوران خجلت از یهودی بودن سپری شده است و محلی برای مخفی کردنِ خود در پس پردۀ استتار و خجالت از یهودی بودن وجود ندارد.» ۱۳
ناگفته نماند که صهیونیسم، در آغاز نیز نه تنها از نظر کارگران و زحمتکشان یهود «پدیدهیی بیگانه بود»، بلکه در نظر اکثر «یهودیان جهان نیز چنین بود». به نوشتۀ «لئونارد انشتن» صهیونیسم از دید یهودیان معتقد و حتا «اصلاحطلبان» دین یهود، «طفلی کجخلقت و وحشتناک» بود. و آن را «تهدیدی» برای معنویت دین مقدسِ خود میدانستند و وسیلۀ اشاعۀ بیدینی میپنداشتند.
بنا به نوشتۀ یکی از نویسندهگان صهیونیست به نام اکیوااُر ۱۴ «صهیونیسم در آغاز به وجود خداوند اعتقاد نداشت. جنبشی غیر مذهبی بود، نه مذهبی.» صهیونیسم معتقد بود: «رنجی را که یهودیان در تبعید متحمل شدهاند، به دلیل آن است که آنان اقلیتی را در کشورها تشکیل میدادند، نه به دلیل انجام گناه». «صهیونیسم تلقین میکرد که یهودیان خود باید کشورِ خویش را در صهیون ۱۵ بنا نمایند؛ نه اینکه منتظر باشند تا خداوند این کار را برای آنان انجام دهد.» که این خود از دید متدینهای یهود، «ستیز با خداوند است.»
و بالاخره صهیونیسم میگفت: «وقتی استقلال یهود تجدید حیات کند، یهودیان مثل سایر ملل خواهند بود.» ۱۶
Comments are closed.