گزارشگر:27 اسد 1393 - ۲۶ اسد ۱۳۹۳
بر بنیاد گزارشهای رسیده، در آخرین مورد از لشکرکشیِ نیروهای تازهنفسِ امنیتی به ولایت کندز، این نیروها چهار ولسوالی دشت ارچی، چهاردره و امام صاحب و خانآباد را از چنگِ طالبان درآوردهاند؛ ادعایی که از سوی طالبان رد میشود و آنها هنوز دعوای تسلط بر برخی از این مناطق را دارند.
حالا اینکه کدام یک از جناحها درست میگویند و کدام یک نادرست، بحثیست بسیار ساده؛ زیرا یک سفر عادی به این مناطق نشان میدهد که طالبان نهتنها بر کندز فرمانروایی میکنند، بل در شماری دیگر از ولایاتِ شمالی نیز آنها مستقر و فعال اند، چندانکه بیهیچ جروبحثی میتوان نام ولایاتی چون بدخشان را نیز در کنارِ کندز افزود.
اما پرسشِ مهم این است که چرا مناطق امنِ شمالی در مراحلِ مختلف و حساس ناامن میشود؟
از انتخابات ۱۳۸۸ بدینسو، حجم ناامنیها در مناطقِ شمالی رو به افزایش بوده است. هر از گاهی که از مرکز نیروهای امنیتی به این مناطق فرستاده شده و برنامۀ نابودی طالبان تطبیق گردیده، پس از چندی رهبری جنگ علیه طالبان در شمال، به صورتِ مرموز از میان رفته است. جنرال مولانا سیدخیلی و جنرال داوود داوود را به یاد بیاوریم که قربانی عزمِ متینشان در برابر پاکسازی شمالِ کشور شدند.
تحقیقات در هر دو مورد نشان میدهد که دستهایی در ترور و شهادتِ این دو تن از داخل در کار بوده تا این پروسه به ناکامی بیانجامد. پس از این دو پرچمدارِ جنگ علیه طالبان، در شمال ناامنی شدت گرفت چندانکه اکنون طالبان میتوانند ولسوالیهایی را از دستِ دولت خارج کنند.
نمایندهگان ولایت کندز، دلیلِ افزایش این ناامنی را رهایی بیرویۀ طالبان از سوی حکومت میدانند که حالا پس از رهایی، دوباره علیه نظام میجنگند. برخی از کارشناسان نیز علت را در عدمِ ارادۀ حکومت در مبارزه با هراسافکنی و طالبان میدانند که بهدلیل شوونیسم مسلط حکومتی، این اراده کاملاً مضمحل شده و حتا طالبان برادر خوانده میشوند. حکومت نیز گاهی خارجیها را در این امر مقصر دانسته و تصور میکند که خارجیها در ناامن کردنِ شمال دست دارند. باری رییس جمهور عملاً نیروهای انگلستان را به حمایت از طالبان در شمال متهم کرده بود که گویا از طریق چرخبالهایشان طالبان را اکمال میکنند.
با توجه به اشارههای فوق، میتوان یک نتیجۀ عمومی گرفت که در همه حال، دست حکومتِ آقای کرزی بیش از همه در این قضیه دخیل است. هرچند یک گمانِ عمومی این است که حکومت بهدلیلِ همان شوونیسمِ قومی سعی دارد جغرافیای جنگ را از مناطق جنوب به شمال انتقال دهد؛ اما نکتۀ دیگری که به ذهن میرسد این است که از ناامنی شمال – در شرایطی که انتخابات به بنبست روبهرو شده و سرنوشتِ زعامتِ ملی لاینحل و با چالشهای قانونی مواجه است – چه کسی سود میبرد؟ آیا ادامه و گسترشِ ناامنیها در سراسر کشور، بقای رییس جمهور را تضمین نمیکند؟ با توجه به چنین شرایطی، آیا نمیشود که پای مصلحت به میان آید و بعد؛ ادامۀ عمر نظام فاسدِ آقای کرزی؟
شرایط موافق مینماید، ولی چیزی که ناپیداست، فرجامِ این توطیۀ بزرگ است. اینکه اگر ناامنیها – آنقدر که بتواند مراد حکومت را برآورده سازد – گسترش بیابد، گلیم آقای کرزی و دار و دستهاش را نیز برنخواهد چید؟ اگر آتشِ جنگ سراسر کشور را درنوردد و طالبان به قوتِ تمام برگردند، آیا مثل خودِ آقای کرزی به حالِ دشمن رحم خواهند کرد و یا مثل داکتر نجیب، او را به غرفۀ ترافیکِ چهارراهی آریانا خواهند کشید؟
اینها گمانههایی استند که وضعیتِ جاری در کشور آنها را به ذهن میرسانند، ولی قدرِ مسلم این است که پایانِ کارِ این توطیۀ خطرناک، دامنگیرِ مجریانش نیز خواهد شد!
Comments are closed.