گزارشگر:29 اسد 1393 - ۲۸ اسد ۱۳۹۳
آیا شما به عشقِ حقیقی اعتقاد دارید؟ آیا شما به عشق در نگاه اول معتقد استید؟ به عشق همیشهگی و مداوم چهطور؟… من فکر میکنم داستانهای عاشقانهیی که پیش روی شماست، اعتقادتان به عشق را محکم میکند. آنها مشهورترین داستانهای عاشقانه در تاریخ و ادبیات هستند. عشق آنها عشقی ابدی و جاودانه است.
۱٫ رومئو و ژولیت
تا به امروز شاید این داستان مشهورترین دلدادهها باشد. این زوج مترادفی برای عشق هستند. رومئو و ژولیت یک داستان حزنانگیز نوشتۀ ویلیام شکسپیر است. داستان عاشقانۀ آنها بسیار غمانگیز است. داستان این دو جوان که از دو خانوادۀ مخالفِ هم هستند، به این گونه است که در نگاه اول عاشق شده و عشق آنها به ازدواج انجامیده، سپس دو عاشق واقعی گشته و زندهگیشان را به خاطر عشقشان به خطر انداختند. بیشک گرفتن زندهگی خود به خاطر همسر، یکی از نشانههای عشق واقعی است. در نهایت مرگ نابههنگام آنها، خانوادههایشان را به هم پیوند داد.
۲٫ کلوپاترا و مارک آنتونی
داستان عاشقانۀ آنتونی و کلوپاترا یکی از بهیادماندنیترین و عاشقانهترینِ داستانهاست که در همۀ زمانها نقل میشود. داستان این دو شخصیت تاریخی بعدها توسط ویلیام شکسپیر به نمایش درآمد و هنوز هم در همه جای دنیا نمایش داده میشود. رابطۀ آنتونی و کلوپاترا نمونۀ واقعی عشق است. آنها در نگاه اول عاشق گشتند. رابطۀ بین این دو جوان مقتدر، کشور مصر را در موقعیت قدرتمندی قرار داد. اما عشق آنها رومیهایی که از قدرتمند شدن مصریها نگران بودند را عصبانی میکرد. با وجود تهدیدهایی که وجود داشت، آنتونی و کلوپاترا ازدواج کردند. میگویند که در زمان جنگ علیه رومیها، آنتونی خبر دروغین مرگ کلوپاترا را دریافت کرد و با شمشیر خودش را کشت. زمانی که کلوپاترا از مرگ آنتونی آگاه شد، وحشتزده شد و خودکشی کرد. عشق بزرگ به قربانی بزرگی هم نیازمند است.
۳٫ پاریس و هلن
به نقل از ایلیاد اثر هومر، داستان هلن و جنگ تروآ یک افسانۀ حماسی یونانی و ترکیبی از واقعیت و افسانه است. هلن به عنوان زیباترین زن در عرصۀ ادبیات در نظر گرفته شده است. او با منلوس، شاه اسپارت ازدواج کرد. پاریس پسر پریام شاه تروا عاشق هلن شد و او را ربود. یونانیها ارتش عظیمی به رهبری برادر منلوس، اگاممنون، فراهم کردند تا هلن را بازگردانند. هلن به سلامت به اسپارت بازگشت که ادامۀ زندهگی خود را در شادمانی با منلوس به سر بَرد.
۴٫ ناپلئون و ژوزفین
ازدواج این دو یک ازدواج مصلحتی بود که ناپلئون در سن ۲۶ سالهگی به ژوزفین علاقهمند شد و با او ازدواج کرد. ژوزفین بانویی برجسته و ثروتمندترین زن به حساب میآمد. هرچه زمان میگذشت، عشق ناپلئون به ژوزفین همچنین ژوزفین به ناپلئون بیشتر میشد، اما این باعث کم شدنِ احترام متقابل آنها و همچنین کم شدن علاقۀ شدید آنها به هم نمیشد و به مرور زمان کهنه نمیشد. در حقیقت عشق آنها یک عشق حقیقی بود. آنها سرانجام در عشقشان شکست خوردند؛ زیرا ناپلئون به یک وارث نیاز داشت، در حالی که ژوزفین از داشتن این نعمت محروم بود. آنها با ناراحتی از هم جدا شدند و هر دوی آنها عشق و علاقۀشان را تا ابد در دلهایشان پنهان کردند.
۵٫ اسکارلت اوهارا و رِت باتلر
بربادرفته، نشاندهندۀ یکی از آثار جاویدان ادبی است. اثر معروف مارگارت میچل، عشق و نفرت بین اسکارلت و رت باتلر را شرح میدهد. تنظیم وقت چیزی بود که اسکارلت و رت باتلر هیچگاه در آن با همدیگر هماهنگ نبودند. در سراسر این داستان حماسی، این زوج هیچگاه احساسات واقعیشان را به طور دایمی تجربه نکردند و این حاصل بروز جنگ در پیرامونشان بود. اسکارلت که دختر بیقید و آزادی بود، نمیتوانست بین خواستگاران خود یکی را انتخاب کند. تا جایی که سرانجام تصمیم به ادامۀ زندهگی با رت باتلر شد. در حالی که ذات دمدمی اسکارلت از قبل بینشان فاصله انداخته بود. امید بهطور غیرمستقیم و همیشهگی در قهرمان داستانِ ما ظاهر شد. بنابرین رمان با این جملۀ اسکارلت «فردا روز دیگری است» پایان مییابد.
۶٫ جین ایر و رچستر
در داستان معروف شارلوت برونته، شخصیتهای تنها و بیدوست، علاجی برای تنهایی خود یافتند. جین، دختر یتیمی که به عنوان مربی وارد خانۀ ادوارد رچستر، مردی ثروتمند، میشود. این زوج غیرقابل تصور به هم نزدیک و نزدیکتر شدند تا زمانی که رچستر قلب لطیف و مهربانی را خارج از قلب خشن خود یافت. رچستر علاقۀ شدید خود را به خاطر تعدد زوجین آشکار نمیکرد، اما در سالگرد ازدواجشان جین متوجه ازدواج سابق رچستر شد. جین با قلبی شکسته از آنجا دور شد اما بعد از یک آتشسوزی مهیب، به عمارت ویران شدۀ رچستر بازگشت. جین، رچستر را نابینا یافت در حالی که زن، خود را کشته بود. عشق پیروز شد و دو عاشق دوباره به هم پیوستند و در خوشی و سعادت زندهگی کردند.
۷٫ ملکۀ ویکتوریا و آلبرت
این داستان عاشقانه در مورد خانوادۀ سلطنتی انگلیسی است که ۴۰ سال در مرگ همسرش به سوگ نشست. ویکتوریا دختری بانشاط، خوشرو و شیفتۀ نقاشی بود. او در سال ۱۸۷۳ بعد از مرگ کاکای خود ویلیام ششم، بر تخت سلطنت انگلیس جلوس کرد. در سال ۱۸۴۰ او با اولین پسرعموی خود پرنس آلبرت، ازدواج کرد. در ابتدا پرنس آلبرت در بعضی محافل، ناآشنا به نظر میرسید، چون او آلمانی بود. او میخواست که خانوادهاش را به خاطر پشتکارش، صداقت و فداکاری بیش از حدش شگفتزده کند. این زوج دارای ۹ فرزند شدند. ویکتوریا فرزندانش را بسیار دوست داشت. او به توصیههای آنها در مملکتداری به ویژه سیاست اعتماد میکرد. زمانی که آلبرت در ۱۸۱۶ فوت کرد، ویکتوریا آسیب شدیدی دید. او به مدت ۳ سال در محافل عمومی ظاهر نشد. گوشهنشینی او باعث انتقاد عموم به او شد. کوششهای بسیار در زندهگی ویکتوریا شد. اما تحت نفوذ نخست وزیر بنیامین در اسراییل، ویکتوریا زندهگی عمومی خود را از سر گرفت و مجلسی در ۱۸۶۶ افتتاح شد. اما ویکتوریا هرگز سوگ همسرش را پایان نمیداد و تا سال ۱۹۰۱ تا پایان زندهگی خود سیاه به تن کرد. در طی سلطنتش که طولانیترین سلطنت در تاریخ انگلیس بود، بریتانیا یک قدرت جهانی شد (خورشید هرگز غروب نمیکند).
۸٫ لیلی و مجنون
شاعر برجستۀ خراسان، نظامی گنجوی، شهرت خود را مدیون شعر عاشقانهاش لیلی و مجنون که از یک افسانۀ عربی الهام گرفته، میباشد. لیلی و مجنون یک تراژدی درمورد عشق نافرجام است. این داستان برای قرنها نقل و بازگو شده است و در نسخ خطی و حتا روی سرامیکها نگاشته شده است. عشق لیلی و قیس به دوران مکتبشان برمیگردد. عشق آنها کاملاً قابل مشاهده بود اما آنها از آشکارشدن عشقشان جلوگیری میکردند. قیس به دلیل تهیدستی خود را به بیابانی تبعید کرد تا میان حیوانات زندهگی کند. او از خوردن غفلت میکرد و بسیار لاغر شده بود. به دلیل همین رفتارهای عجیب و غریب او، به وی لقب دیوانه دادند. او با عربهای بادیهنشین دوستی میکرد. آنها به قیس قول داده بودند لیلی را طی ستیز و زد و خوردی، نزد او بیاورند. در طی این زد و خورد، قبیلۀ لیلی شکست خورد، اما پدر لیلی به دلیل رفتارهای مجنونوار قیس با ازدواج آنها مخالفت کرد و بالاخره لیلی با شخص دیگری ازدواج کرد. پس از مرگ همسر لیلی، بادیهنشینها جلسهیی بین لیلی و مجنون ترتیب دادند، اما آنها هیچ وقت کاملاً با هم آشتی نکردند. فقط بعد از مرگشان هر دو کنار هم دفن شدند.
۹٫ شاهجهان و ممتازمحل
در سال ۱۶۱۲ دختری جوان، به نام ارجمندبانو، با فرمانروای امپراتور مغول، شاهجهان ازدواج کرد. ارجمندبانو یا ممتاز محل ۱۴ فرزند به دنیا آورد و همسر مورد علاقۀ شاهجهان شد. بعد از مرگ ممتاز محل در ۱۶۲۹ امپراتور بسیار غمگین شد و تصمیم گرفت مقبرهیی برای او بسازد. او بیستهزار کارگر و دههزار فیل را استخدام کرد و نزدیک به ۲۰ سال طول کشید تا مقبرۀ تاج محل کامل شد. شاه جهان هرگز قادر نبود سنگ سیاه مقبره را که طراحی کرده بود، کامل کند. او توسط پسرش عزل شد و در قلعۀ قرمز آگرا زندانی شد و ساعتهای تنهایی خود را به تماشای رودخانۀ جاونا در مقبرۀ ممتاز محل میگذراند. او سرانجام در کنار معشوقش در تاج محل به خاک سپرده شد.
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ کوهیکار
Comments are closed.