گزارشگر:2 سنبله 1393 - ۰۱ سنبله ۱۳۹۳
طی چند ماه اخیر، ناامنی در استانهای شمالیِ کشور رو به افزایش است. کندز، بدخشان، بغلان، بلخ… ولایتهایی استند که هر روز بیش از پیش ناامن میگردند. علیرغم اینکه مقاماتِ امنیتی از رفع خطرِ طالبان در ولایت کندز خبر میدهند، این ولایت هنوز در معرض سقوط قرار دارد؛ چندان که چهار ولسوالی آن در هفتههای قبل بهدست طالبان افتاده بود و هنوز هم مردم از مناطقی که در کنترلِ طالبان است، فرار میکنند.
گزارشهای غیرِ رسمی نشان میدهد که این استان هنوز هم با تهدید طالبان و خطر از دست رفتن مواجه است. بیگمان که ناامنیهای فزاینده در ولایتِ استراتژیک و حساسِ کندز، تنها به سقوط آن ولایت منجر نخواهد شد؛ بلکه ولایتهای بدخشان، بغلان، بلخ، سمنگان و… را نیز بهشدت متأثر و ناامن خواهد ساختـ اگرچه در حال حاضر، اوضاع این ولایتها نیز چندان بهسامان نیست.
اکنون پرسش آن است که با موجودیت چنین خطری، چرا کدام راهحل از سوی حکومت روی دست گرفته نمیشود؟
آگاهان به این باور اند که حکومت افغانستان و از جمله شخصِ آقای کرزی، خود در ناامنسازی شمال دست دارند و بنابراین، بسیار بعیـد است که آنها در حلِ این معضل بکوشند.
رهایی بیرویۀ طالبان بنا بر اهداف شوونیستی، پروسۀ آزادسازی طالبان زیر نامِ مذاکره از طریق شورای صلح، و همچنین زدوبندهای مافیاییِ داخل حکومت از جمله فکتهایی استند که دستِ دخیلِ حکومت را در ناامنیهای شمال نشان میدهند. افزون بر آن، تطبیق برنامههای قومی در ارگانهای کشفی و امنیتی را نیز نمیتوان از نظر به دور داشت که زیر نامِ رعایت وحدت ملی، بزرگترین صدمه را به امنیتِ کشور رسانده است.
این ناامنیها اکنون و در متنِ بحران انتخاباتی، به یک کارتِ بازی بدل شده است؛ به گونهیی که نگرانیها را در میانِ مردم به اوج رسانده و چنین القا میشود که اگر غیر از آقای کرزی کسِ دیگری به قدرت برسد، آتشِ جنگ سراسرِ افغانستان را فرا میگیرد.
حکومت مُحیلانه دست به کارِ دیگری هم زده است که به لحاظ تکنیکی باعث گسترش ناامنیها و آشکار شدن ضعفِ نیروهای امنیتی در ولایاتِ ناامن شده است. طوری که سربازان مناطقِ شمال در جنوب در برابرِ طالبان میجنگند و همین گونه عساکرِ مربوط به ولایاتِ جنوبی در شمال به مبارزه با دهشتافکنان میپردازند، که این کار به دلیلِ عدم شناختِ سربازانِ غیربومی از اراضی و مناطق و مردمِ محل، باعث تلفات و کشتار نیروهای امنیتیِ کشور شده است. آگاهان گمان میکنند که این رویکردِ حکومت عامدانه بوده است.
آقای کرزی گمان میکند که با ایجاد چنین شرایطی، میتواند کارنامۀ ایالات متحده و جامعۀ جهانی را در افغانستان زیر سوال ببرد و نیز تقصیرِ تمام کوتاهکاریها و تکرویهای خودش را به دوش جامعۀ جهانی، بهخصوص ایالات متحده بیاندازد. او همچنان آرزو دارد که حکومتِ بعد از او در شرایطی قدرت را تحویل بگیرد که آتشِ جنگ سراسر کشور را فرا گرفته باشد، تا آن حکومت نتواند ناامنیهای گسترده را مهار سازد و در نهایت، یک حکومتِ ضعیف پنداشته شود. زیرا کارنامۀ سیاهِ سیزدهسالۀ آقای کرزی با بروزِ یک حکومتِ ضعیف و بهمراتب ناتوانتر از او، میتواند سفید جلوه نماید.
اما زهی بر این خیال باطل!… بدون شک فروپاشیِ نظام و امنیتِ کشور از سوی طالبانی که مسوولِ تقویتبخشیِ آنها غیر از آقای کرزی کسِ دیگری نبوده، به هیچوجه کارنامۀ سیاهِ رییسجمهور را سفید نخواهد کرد؛ بل برعکس، این کارنامه را سیاهتر خواهد ساخت!
Comments are closed.