احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی / 2 سنبله 1393 - ۰۱ سنبله ۱۳۹۳
فضای سیاسی افغانستان، این روزها از زاویههای مختلف مورد ارزیابی و تحلیل قرار میگیرد. آیندۀ افغانستان و تحولاتی که در این جغرافیا در حالِ رخ دادن است، بدون شک بر روی سرنوشت سیاسی، صلح و ثباتِ منطقه و جهان تأثیرِ خود را دارد؛ از اینرو بازیگران سیاسی در سطحِ بینالملل هر یک دوست دارند سهمی و جای پایی در اینمیان از آنِ خود کنند. مسالۀ انتخابات در افغانستان که بزرگترین نمود و تمثیل دموکراسی و مردمسالاری است، آنانی را که قیومیتِ این مولود نارس؛ یعنی دموکراسی را در افغانستان به عهده دارند، به تلاش واداشته که به دنیا ثابت کننند آنها در افغانستان توانستهاند اوضاع را کنترل کنند و با صرفِ میلیاردها دالر و همچنین رزمیدن و کشته دادن، قادر شدهاند مُدلی موفق از دموکراتیزه کردنِ جامعهیی سنتی و تمرکزگرا را که سالها دربندِ حکومتها و سیاستهای توتالیتر بوده، به نمایش بگذارند.
اما سومین دورۀ انتخاباتِ ریاستجمهوری در افغانستان به اثبات رساند که مردم خود برای دموکراتیزه شدنِ سیستم سیاسی کشور، حرف برای گفتن دارند و با رای خود و قبول ریسکِ بالایی که این رای دادن برای آنها داشت، نشان دادند که خود میخواهند تعیینکنندۀ سرنوشتِ خویش باشند. برجستهترین نشانه برای این ادعا که مردم افغانستان خواهان مهندسی کردنِ اوضاع سیاسی به قسمی هستند که خود تعیینکننده باشند و به سمتِ استقلال و خودکفایی حرکت کنند و هرگونه دخل و تصرف و تلاش برای اعمال حاکمیتِ تحمیلی و فرمایشی را رد کرده و با آن سرسختانه مبارزه خواهند کرد؛ تحولات انتخاباتیِ مردممحوریست که خواهانِ شفافیت و حسابرسی در این پروسۀ ملی میباشد.
جنجالی شدن بحث انتخابات، تقلبهای سازماندهی شده و نارضایتی مردم و گروهای دخیل در این پروسۀ ملی، همه و همه در نهایت به این انجامید که ما ماراتونِ انتخابات و اعلام نتایجِ آن را تجربه کنیم و یکی از رکورددارانِ بیبدیلِ مقولۀ رای و اعلام نتیجه در جهان شویم. مردم بر حقانیتِ رای خود اینبار متفاوت از دفعاتِ قبل پا فشردند و از طرفینِ مدعیِ پیروزی خواستند که به رای واقعیِ آنها احترام گذاشته و سره را از ناسره جدا کنند و بگذارند که ارادۀ حقیقی مردم تمثیل شود. اینبار مردم و افکار عمومی آنچنان فشاری را بر نامزدانِ پیشتاز وارد کردند که دیگر جایی برای معاملهگری و پنهانکاری باقی نماند. اینبار مردم لحظه به لحظه، خود مباحثِ انتخاباتی و روند رسیدهگی به شکایاتِ انتخاباتی و بازشماریِ آرا و دیگر چانهزنیهای داخلی و بینالمللی را برای رسیدن به یک راهحل قطعی که بتواند بنبستِ انتخاباتی را بگشاید، دنبال کرده و فرصتی برای معاملهگری و بازی کردنی از جنسِ بازیهایی که در گذشته با آرای آنها صورت گرفت را باقی نگذاشتند. سرانجام، آخرین تحولات انتخاباتی در افغانستان به مطرح شدنِ مبحثی بر روی محور تشکیل دولت وحدتِ ملی انجامید؛ همان بحثی که پیش از این، از سوی نخبهگان سیاسی کشور زیر چترِ اجندای ملی مطرح شده بود.
توافقِ اخیری که میان دو نامزد رقابتکننده در دور دومِ انتخابات مبنی بر تشکیل دولت وحدتِ ملی صورت گرفت و توافقنامهیی که امضا شد، نشاطی زودگذر را به فضای بحرانزده و آشوبزدۀ سیاسی کشور به ارمغان آورد و مردم نفسی بهراحتی کشیدند که سرانجام سیاستِ کشور به سمت همگرایی و تعاملی سازنده با یکدیگر پیش میرود و حذف و انکار و تقابل در آن کنار گذاشته شده است. اما آنچه این نشاط را به سردرگمییی مبهم و استرسزا مبدل ساخته است، نبود یک توافق و نگاه و برداشت و برنامۀ مشترک میان دو تیم، حولِ کموکیفِ تشکیل دولت وحدت ملی است.
اینکه داکتر اشرفغنی چه میخواهد و نگاه داکتر عبدالله به تشکیل این دولت چهگونه است، جزوِ همان سوالات و ابهاماتیست که هنوز برای مردم بهکلی حل نشده است و اگر اختلافِ دیدگاه به صورتِ جدی ادامه یابد و نخواهد راهحلِ مناسب و قطعی پیدا کند، بدون شک فردای پس از اعلام نتایج و آغازِ برداشتن قدمهای عملی برای تشکیل این دولت، فصلِ سخت و پُرتنشی برای افغانستان رقم خواهد خورد.
آنچه این روزها باید هر دو تیم و هر دو نامزد محترم مدِ نظر داشته باشند و آن را در محراق توجه قرار دهند، این واقعیت است که مکانیزم تقسیمِ قدرت و صلاحیتها و مسوولیتها اگر به گونهیی باشد که یکطرف احساس کند حضورش صوری و نمایشی است، بدون شک بحران در انتظار خواهد بود. دولت وحدت ملی باید به گونهیی تعریف، تحدید و تشکیل شود که همه احساس کنند قدرت نه در دستِ یک گروه و یک جناح و یک طرف تجمع کرده و منحصر شده، بلکه در رگ و پیِ دستگاه اجرایی کشور به جریان افتاده، بهنحوی که به هر کس که شایستهگی دارد و در میدان حضور یافته است، فضا و فرصتی برای خدمت و خلاقیت و مدیریت فراهم میباشد.
شاید اینبار دیگر فرصتی برای تقابلهای خطرناک و واگرایانهیی که مردمِ ما کم شاهدش نبودهاند، باقی نمانده باشد. امروز همه باید به تعامل و تشریکِ مساعی بیاندیشند. فرصتِ کمی باقی مانده تا دنیا به این نتیجه برسد که یک بارِ دیگر میتوانند بر روی ثبات و آرامش و دموکراتیزه شدنِ این کشور هزینه کنند و پاسخی در خورِ توجه بگیرند. دوستان و متحدانِ بینالمللیِ افغانستان باید متقاعد شوند که دولت وحدتِ ملی در حقیقت راهحلیست که جانی تازه به فضای سیاسیِ کشور خواهد بخشید و مکانیزمی طراحی خواهد کرد که دیگر ما بحث از تقسیمِ سنتیِ قدرت با رویکرد چوکیمحوری نه، که بحث توزیعِ قدرت بر اساس شایستهسالاری و نگاهی همهگیر و فراگیر با توجه به واقعیتهای موجود در جامعه داشته باشیم.
اینبار فرصتی برای جبران اشتباهات باقی نخواهد بود و تشکیل دولت وحدت ملی اگر یگانه راهحل برای خروج از بنبست سیاسیِ موجود به حساب آید، باید به گونهیی مورد توجه و تحلیل قرار گیرد که سرانجام به عملگرایی و باز کردنِ گرههای کوری بیــانجامد که سیاست و بحثِ قدرت در افغانستان را به کلافی سردرگم و گیجکننده مبدل ساخته است.
Comments are closed.