گزارشگر:4 سنبله 1393 - ۰۳ سنبله ۱۳۹۳
بنبستِ لاینحلِ انتخابات، اکنون وارد پنجمین ماه شده است؛ بنبستی که پایانِ آن هنوز که هنوز است، مبهم و نامعلوم مینماید. این پنج ماه بحران، به همین سادهگی نبوده که تنها زمان و فرصت را از میان برده باشد، بل تمامِ فرصتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نیز از ما ربوده است.
در تازهترین مورد، وزارت مالیۀ کشور خبر داده است که بحرانِ انتخابات حدود پنج میلیارد دالر به اقتصاد افغانستان ضربه زده است و نیز در حدود شش میلیارد دالرِ دیگر از سرمایههای شخصیِ مردم را از کشور متواری ساخته است. حتا گفته شده اکه اگر این بحران ادامه یابد، بودجۀ ادارات بهکلی کاهش مییابد و بسیاری از کارمندانِ حکومتی از کارشان اخراج میگردند. اکنون تصور کنیــم که این انتخابات برای کشور فقیری چون افغانستان، وقتی جدا از مصارف و هزینههای لازمیاش، یازده میلیارد دالر هزینۀ سوء بهجا گذاشته، فایده برگزاریِ آن چه بوده و چه خواهد بود؟
البته فقط زیان مالی هم نیست، بل از منظر سیاسی نیز کشور به پراکندهگی و تشتت دچار شده است؛ طوری که همین اکنون تمام روابط دیپلماتیکِ افغانستان فلج است و نظام اداری کشور کاملاً در حالتِ رخوت و ایستایی بهسر میبرد. باید تا چند روزِ آینده رییسجمهورِ افغانستان در نشستِ ولز شرکت کنــد، اما از آنجایی که موعد آقای کرزی به پایان رسیده و رییسجمهور جدید و قانونی نیز مشخص نشـده، کرسی افغانستان در این نشست خالی مینماید. همین اکنون حکومتِ افغانستان مشروعیت ندارد، ولی هیچکس به این نکته توجه نمیکند و به هیچوجه به نظر نمیرسد که در ادامۀ بحران انتخاباتی، مشکل مشروعیت حکومتِ آینده حل گردد.
در ساحت فرهنگ هذالقیاس، تمام برنامههای فرهنگیِ دولتی و غیردولتی متوقف است. برنامههای درسی دانشگاهها، مکاتب، موسسات تحصیلات خصوصی؛ اجرای بورسیههای تحصیلی، فعالیت فرهنگستانها، برگزاری کنسرتهای موسیقی، فلمسازی، چاپ و نشر کتاب و… همه و همه دچار پراکندهگی یا تعلیقاند و تمام مجریان آن، چشم به راهِ نتایج انتخابات نشستهاند. همچنین طبق قرار، بامیان باید به عنوانِ پایتخت فرهنگیِ کشورهای عضو سارک معرفی شود؛ اما از آنجایی که فقط چند ماه محدود به این موعد مقرر مانده، و از سوی دیگر بحران انتخاباتی دامنی دراز یافته است، پیشبینی میشود که بامیان نیز به سرنوشتِ غزنی، این پایتخت تمدن اسلامی، دچار خواهد شد.
در ساحت اجتماعی و امنیتی نیز وضعیت نامطلوب است. مردم بهشدت نگران و پریشان اند. کار و بارِ مردم همه مختل شده است. برنامههای عادیِ زندهگی در شهرهای بزرگ مغشوش است. هیچکس برای آینده برنامهریزی نمیکند، چون نمیداند که فردا چه اتفاق میافتد؛ «آیا حکومتی در کار است و یا باز کشور به سوی جنگ رهسپار میگردد؟» امنیت که وضعش هیچ تعریفی ندارد. هر روز، بیش از پیش آتش جنگ در شهرها بالا میگیرد و مناطق زیادی هم به دست طالبان سقوط میکند. طالبان هرگاه اراده کنند، در هر گوشۀ افغانستان میتوانند معرکه بهراه اندازند و از مردم قربانی بگیرند.
با اینهمه، به نظر میرسد که هنوز هیچ ارادۀ صادقانه و قاطعی در سطح رهبری کشور شکل نگرفته است تا جلوِ این توفانِ بنیـانبرانداز سـد شود. آقای کرزی فقط بهخاطرِ منافع شخصیاش نابودی کشور را تماشا میکند و منتظر است که همه خسته و درمانده از میـدان کنار بروند تا نیاز به این کفنکشِ سابق دوباره پدیدار شود. حال آنکه کشور دیگر در وضعیتی قرار گرفته که چه آقای کرزی بماند و چه شخصِ دیگری زمامِ امور را به دست گیرد، به بسیار مشکل خواهد توانست آن را به حالتِ عادی برگرداند. در هر صورت، مقصرِ اینهمه غیر از جناب رییسجمهور و همراهانِ فاسد و اقتـدارطلبش، کسِ دیگری تلقی نخواهد شد.
Comments are closed.