گزارشگر:9 سنبله 1393 - ۰۸ سنبله ۱۳۹۳
برگردان: فرشاد سجادی
جرمی ریفکین، در “فرهنگ همدلی” مینویسد: «دیدگاه رادیکال نوینی از طبیعت انسان در حالِ ظهور و شتاب گرفتن با پیامهای انقلابی در راه است که برای درکِ آن باید روابط اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی را برای قرون آینده ساماندهی کنیم. ما همدلی را کشف کردهایم.”
مدت طولانی است که دیگر از امریکاییها در سواد و علم اثری نیست. نتیجۀ بررسیها در سالهای اخیر، شرمآور است. این بررسیها نشان میدهند که از هر پنج امریکایی یک نفر فکر میکند که خورشید به دور زمین میچرخد، باوری که قرنهاست منسوخ شده! کمتر از یکسوم امریکاییها میدانند که “دی ان ای” کلید وراثت است. شهروندان امریکایی بهطور کلی نمیدانند که مولکول چیست، البته میدانند که خیلی کوچک است! تنها حدود ده درصد میدانند که پرتوهای خطرناک چیست.
میزان سواد جغرافیایی، بهویژه در میان جوانان امریکایی، بسیار دردآور است. بنا به بررسیهای نشنال جیوگرافیک، از جوانان ۹ ایالت غربی، بین ۱۸ تا ۲۴ سال، ۸۳% نمیتوانند افغانستان را روی نقشۀ جهان پیدا کنند و ۶۳% هم نمیدانند عراق کجاست. اما بیشتر آنها میدانستند که جزیرهیی که یک سریال تلویزیونی نشان میدهد، در جنوب اقیانوس آرام قرار دارد. ۳۰% نتوانستند که اقیانوس آرام را که یکسوم سطح کرۀ زمین را میپوشاند، در روی نقشۀ جهان پیدا کنند. ۱۱% از این جوانان حتا نمیدانستند که کشور خودشان، امریکا، در کجا قرار دارد و تعداد کمتری توانستند فرانسه و بریتانیا و جاپان را بیابند. نیمی از آنها نتوانستند نیویورک یا اوهایو را در روی نقشۀ امریکا پیدا کنند. این تحقیرآمیز است که افراد ملل دیگر، بهتر از امریکاییهای جوان میدانند که جمعیت امریکا چهقدر است. در این نظرسنجی، امریکا یکی به آخر شد. بررسی این نظرسنجی، نشانگر بهبود نتیجۀ نظرسنجیِ مشابهِ قبلی در سال ۱۹۹۸ بود که در آن امریکا آخر شده بود!
جوانان امریکایی رفتار غیرمسوولانهیی را در جهت معلولیت جغرافیایی خود پیش گرفتهاند. فقط ۴۰% فکر میکنند که امروزه نقشهخوانی بهطور مطلق ضروری است. عجیب است که جوانان بین ۱۸ تا ۲۴ یا سنین جنگجویی، در هنگامی که جنگ در عراق و افغانستان در جریان است، ۸۰% از آنها نمیدانند که حتا این کشورها در کجا قرار دارند. همانطور که جان فاهی، رییس نشنال جیوگرافیک میگوید: «اگر جوانان توانایی یافتن نقاط را روی نقشه ندارند و از وقایع باخبر نیستند، چهگونه میتوان از آنان انتظار داشت که وقایع فرهنگی، اقتصادی و منابع طبیعیِ جهان را درک و با آنها مقابله کنند؟»
آموزش در جهان دیجیتالی
سازمانهای علمی سالهاست که زنگ خطرِ کمسوادی علمی در ایالات متحده را به صدا درآوردهاند، اما تلاش برای اصلاحِ این وضعیت، موفقیت چندانی به همراه نداشته است.
چرا جوانان امریکایی علاقهیی به یادگیریِ علم ندارند؟ چرا نمیخواهند که دانشمند شوند؟
روشن است که علم زندهگیِ آنها را متحول کرده است؛ آن گوشیهای هوشمند، بازیهای ویدیویی، رایانههای شخصی، تلویزیون و …، اما چرا جوانان به بزرگترهای خود به عنوان نمونه و الگو نگاه نمیکنند؟ چرا گزارشهای علمی برایشان قانعکننده نیست؟ عاشقان علم برای پاسخ به این پرسشها، موهای خود را میکَنند!
کودک نمونۀ این امر میتواند دیلان شانزدهساله باشد. او مشغول تحصیل در دبیرستان است و برای رفتن به کالج نقشه میکشد. پدرش یک مهندس هوا فضا و مادرش یک دانشمند علوم کمپیوتر است. من برای این مقاله از آنها مصاحبه کردم. والدین دیلان میگویند که او یک دانش آموز با استعداد بود که در همۀ زمینهها بر همصنفیهای خود برتری داشت. از زمان کودکی به دانش علاقه داشت و همین امر باعث خشنودی والدینش بود، ولی این علاقه با ادامۀ تحصیل و رشدِ او سست گردید. پرسیدم که چرا دیلان از علوم فاصله گرفت؟ مادرش پاسخ داد: «همۀ کودکان که مانند دیلان حس بصریِ قویتری در مورد جنبههای بیشتری از زندهگی دارند، اغلب به دین و فلسفه برای تلاش به دریافت تصویر دقیقتر از واقعیات زندهگی علاقه نشان میدهند. نگاه سطحی آموزشی در مکاتب، این علاقه را به بیاعتمادی به علم تبدیل میکند.»
مادر دیلان در ادامه توضیح میدهد که او چهگونه خودش به کشف بودیسم علاقهمند شد و این مثل دمیدن هوای تازه، به زندهگی او رنگ بهتری داد. دیلان دیدگاه مادرش را تأیید میکند. او نمیداند که چه درسی را در کالج ادامه خواهد داد، ولی مطمین است که این ادامۀ تحصیل در رشتۀ علوم تجربی نخواهد بود.
جرمی ریفکین، فعال، اقتصاددان، بنیانگذار و رییس بنیاد روند اقتصادی در واشنگتن دی سی و مشاور سران ممالک و شرکتهای بزرگ در سراسر جهان معتقد است که تدریس و روشِ ارایۀ علوم در مکاتب و آموزشگاهها، مشکل عمدۀ آموزشی است. او نویسندۀ کتاب فرهنگ همدلی است که اخیراً منتشر شده است. این کتاب شاملِ مسابقۀ آگاهی جهانی در جهان بحرانی و تفسیر گسترده از تاریخ تمدن و فرهنگ است. ریفکین تکامل همدلی و راههای عمیقِ آن را به شکل داستان انسانی بررسی میکند. او ارایهدهندۀ شواهد قانعکننده از مثالهای همدلانۀ انسانی است.
این یک هدف نسبتاً دور از دسترس برای جامعۀ امروز انسانی است و احتمالاً تعیینکنندۀ بقای آیندۀ انسان بر روی کرۀ زمین خواهد بود. ریفکین معتقد است که همدلیِ انسانی رو به افزایش است و در حال حاضر در سطح جهانی به تمامی زندهگی در نقاط مختلف قابلِ زندهگی در روی کرۀ زمین رخنه کرده است، ولی زمان در حال گذر و دیر شدن است. او میگوید: «نکتۀ جالب اینجاست که هنگامی ما شروع به نگاه اجمالی و همآغوشی با همدلی جهانی میکنیم که به انقراضِ خود نزدیکتر میشویم. آیا توانایی دسترسی به همدلی جهانی در زمان مناسب برای اجتناب از نابودی تمدن و نجات کرۀ زمین را داریم؟»
منبع:
http://www.huffingtonpost.com/dr-larry-dossey/a-challenge-to-science_b_531008.html
Comments are closed.