گزارشگر:احمد عمران/ 9 سنبله 1393 - ۰۸ سنبله ۱۳۹۳
جمعهشبِ گذشته مثل همۀ شهروندانِ این کشور که دغدغۀ آینده و انتخابات را دارند، به تماشای برنامههای سیاسی و فراسیاسیِ تلویزیونها مشغول بودم؛ برنامههایی که از کارشناس و تحلیلگرِ امور پُر اند و گاه مهمانان چنان باد به غبغب میاندازند که گویی کارکشتههای جهانِ سیاست و جامعهشناسیاند. البته ضمنِ احترام به آنانی که واقعاً چنیناند، انکار نمیتوان کرد که تزاحمِ رسانهها در کشور به تزاحمِ تحلیلگران نیز انجامیده است.
خاطرۀ جالبی از دوستی روزنامهنگار به یادم آمد که میگفت به خانۀ یکی از کارشناسان برای انجام مصاحبه رفته بودم، وقتی کارم تمام شد و میخواستم خانه را ترک کنم، دیدم که سه مصاحبهکننده از سه رسانۀ دیگر هم به صف نشستهاند. از خانۀ آن کارشناس به خانۀ کارشناسِ دیگر رفتم، دیدم آنجا هم وضع به همین منوال است و تعدادی از رسانهها منتظر گرفتن دیدگاههای جنابِ کارشناساند. من به شوخی گفتم که حالا گفتوگو با رسانهها هم به یک شغل بدل شده و خوب است این کارشناسانِ عزیز در ازای گفتوگو با رسانهها مقداری پول بگیرند که از همین راه تأمین معیشت هم صورت گیرد.
به هر حال، وضع کشور و انتخابات که چنین باشد، از رسانهها نیز توقعِ بیشتر نمیتوان داشت. و اما برگردیم اصلِ موضوع. گفتم که مشغول دیدن برنامههای سیاسیِ یکی از تلویزیونها بودم که با عبدالقیوم کوچی کاکای داکتر اشرفغنی احمدزی یکی از نامزدهای انتخابات افغانستان گفتگو میکرد. البته این جناب عبدلقیوم کوچی، داکتر هم هست اما اینکه در چه رشتهیی، نمیدانم. من اولینبار بود که ایشان را در تلویزیون میدیدم، هرچند خودشان ادعا داشتند که نویسنده و تحلیلگر اند و دیپلمات.
آقای کوچی حرفهای جالبی داشت؛ حرفهایی که باید ناشی از نوعی توهم خوانده شوند. آقای کوچی معتقد بود که نتیجۀ انتخابات مشخص است و مردم میدانند برنده کیست. وقتی خبرنگار از او پرسید که برنده کیست، آقای کوچی با کمالِ وقاحت نامِ برادرزادهاش را بر زبان آورد.
سالها پیش داکتر رضا براهنی منتقد آگاه ادبی در مورد برخی شاعران نوشته بود که اگر بالقوه پیشِ عمه و خالۀ خود شاعر اند اما بالفعل پیش مردم شاعر شمرده نمیشوند. حالا هم اگر برادرزادۀ آقای کوچی بالقوه پیش کاکا و مامایش برنده و رییسجمهور شمرده میشود، ولی هنوز به عنوان برندۀ انتخابات از سوی مردم شناخته نمیشود و این توهم بدون شک توهمِ بدی است. مهمتر اینکه وقتی مجری برنامه از آقای کوچی پرسید که این نتیجه را چهگونه و بر اساسِ چه مبنایی به دست آورده، بازهم به همان تیوری توطیه متوسل شد که همه این را میگویند.
بوذرجمهر را پرسیدند که همه چیز را میدانی. گفت همه چیز را همه کس داند و همه کس تا هنوز از مادر زاده نشده است. تأکید آقای کوچی بر برنده شدنِ برادرزاده خالی از اشکال نیست. اینکه فردی نسبت به عضو خانوادهاش میتواند عاطفی برخورد کند، یک مسأله است؛ ولی مسالۀ دیگر این است که این فرد به عنوان یک دیپلمات و سیاستمدار چهگونه با موضوع برخورد میکند.
آقای کوچی نمیداند که جنجالهای انتخابات چهگونه آغاز شد و چرا آغاز شد و مسببِ اینهمه مشکلات که واقعاً افغانستان را به بنبست کشانده، کیها اند.
آقای کوچی همین حُسنِ نیت را نسبت به فرزندانش نیز تبارز داد؛ فرزندانی که از بدو تولد در ایالات متحدۀ امریکا زندهگی میکنند. به گفتۀ آقای کوچی این فرزندان منور اند و تحصیلکرده. باید هم چنین باشد، چون فرزندان ایشان که در برهههای مرگ و خطر در این سرزمین نبودهاند که به دلایل گوناگون نتوانند تحصیل کنند. آنان باید منور شده باشند، چون در دنیای منوران بزرگ شدهاند و فردا نیز بدون کمترین تردیدی، ادعای اربابی و پادشاهی بر این ملک را خواهند کرد. خیر است که دیگران برای نجاتِ این کشور چه کردهاند و چه روزهای تلخ و سختی را پشت سرگذشتاندهاند، چهقدر قربانی داده اند و چه مصایبی را تحمل کردهاند!
فرزندانِ آقای کوچی در زمان طالبان در کشور نبودند که درس نخوانده باشند و یا به دلایل «شرعی» شلاق خورده باشند. وقتی مجری برنامه از آقای کوچی در مورد طالبان پرسید، بدون کمترین درنگی او گفت که در حقِ طالبان ظلم شده درحالیکه آنها مسلمان و افغاناند. آقای کوچی حتا از نقد تفکر طالبانی نیز ابا ورزید و به گونهیی نشان داد که این تفکر را رد نمیکند. اما پرسش اینجاست که آقای کوچی از تفکر طالبانی و حاکمیت طالبان چه میداند؟ چرا ایشان که اینهمه ارادت به تفکر و نظام طالبانی دارند، در زمان حاکمیتِ این گروه وارد افغانستان نشدند؟… شاید هم شده باشند و کسی خبر نداشته باشد!
کسی به قاضی عضدالدین گفت که در خانه همه نادیده به دعای شما مشغولاند. قاضی گفت چرا میگویی نادیده، شاید که دیده باشند. حالا هم شاید آقای کوچی در زمان حاکمیتِ طالبان هم با آنها مراوده داشته و کسی از آن خبر نداشته است.
آقای کوچی در این گفتوگو چیزی در مورد نوعیتِ تفکرِ طالبانی نگفت. دلیل چنین امری کاملاً مشخص است. وقتی برادرزاده بخواهد در حکومت رویاییِ خود بخشی را به طالبان اختصاص دهد، بدون شک اعضای خانواده نباید در مورد تفکر طالبانی چیزی بگویند. تفکر طالبانی در چنین حکومتِ رویایی میتواند بخشی از تفکراتِ نظام به شمار رود، چون بدون کمترین شبهه، طالبان نمیتوانند با نظامی که در آن حق تعیین سرنوشت به مردم داده شده باشد و ارزشهای آن مردمسالاری باشد، کنار بیایند.
آقای کوچی گفت و بهصراحت هم گفت که اگر طالبان وارد کشور شوند و در انتخابات شرکت کنند، حتماً میدان را میبرند و آنوقت شما (اشاره به مجری برنامه) کی هستید که از این امر جلو گیری کنید.
آقای کوچی و به تبع آن، برادرزادۀ دانشمندشان طالبان را وارثانِ اصلیِ این خاک میدانند و به همین دلیل تلاشهای مضاعفی را آغاز کردهاند تا حق را به حقدار برسانند.
Comments are closed.