گزارشگر:حلیمه حسینی/ 26 سنبله 1393 - ۲۵ سنبله ۱۳۹۳
توافقات میان دو رقیب انتخاباتی، این روزها به نظر میرسد که با بحرانِ تازهیی مواجه شده است. تلاشها برای مشروعیتبخشی به روندی که مشروعیتِ خود را از دست داده است، دردی را دوا نکرد و هر دو رقیب هر روز با اجندا و بازیِ تازهیی در فضای متشنجشدۀ سیاسی کشور، در تلاشاند تا امتیازی به دیگری نداده و حتا اگر بتوانند امتیاز بیشتری را بهدست آورند. ولی آنچه در وضعیتِ کنونی قابل توجه است و نمیتوان انکار کرد این است که انتخابات با افتضاحات، تقلبات و حاشیههایی که به آن آلوده شد، دیگر نمیتواند مدارِ اعتبار باشد.
بدون شک مدار و محورِ اعتبار در یک انتخابات، شفافیت و ارادۀ نیکی است که هم رایدهندهگان و هم برگزارکنندهگان باید آن را داشته باشند تا بتوان به این باور رسید که نتیجۀ بیرون آمده از دل صندوقهای رای میتواند ضمانتِ فراگیر بودنِ صلاحیت و مشروعیتِ حکومتی باشد که بر اساسِ آرای مردم شکل میگیرد. اما پرسش اینجاست که چند درصد از مردمِ ما امروز به این انتخابات و نتیجهیی که قرار است اعلام شود، باور دارند؟
آنچه بر سر انتخاباتِ ما آمد، فاجعهیی بود تکاندهنده و ناامیدکننده. یقیناً مردم ما با هزاران آرزو به پای صندوقهای رای رفته بودند و میخواستند انتقال مسالمتآمیزِ قدرت را نه با زور و نه با خون که با رای و رنگِ انگشتانِ خود تجربه کنند. اما آنچه امروز از آنهمه شور و خیال و آرزو باقی مانده است، یک انتخاباتِ شکستخورده، آلوده به تقلب و فرو رفته در هزاران سوال و اما و اگر است. این انتخابات و نتیجۀ برآمده از آن نخواهد توانست ضمانت مردمی بودن و مشروع بودنِ حکومتی شود که قرار است بر مبنای آن شکل بگیرد. پس چاره چیست؟ امروز که انتخاباتِ ما با یکچنین سرنوشتِ رقتانگیزی مواجه شده، چه باید کرد تا این بحران ناشی از این شکستِ بزرگ مدیریت شود؟ این بار انتقال قدرت و فُرمدهی نهادهای سیاسی و اجرایی کشور با چه مکانیزمی باید تنظیم شود؟ آیا بهراستی هیچ چارهیی جز برگشت به عقب و یک بارِ دیگر تجربۀ اسفبارِ دهههای قبل را نداریم؟
شاید بتوان به جرأت ادعا کرد که بحث تشکیل دولت وحدت ملی، همان استراتژی و راهکاریست که در یکچنین شرایط خاصی موضوعیت یافته و باید روی آن فکرِ جدی کرد. طرحِ دولت وحدت ملی، وقتی میتواند راهگشا باشد و نقطۀ پایانی بر کشمکشها و جنجالهای انتخاباتی که ابتدا مقدمۀ شکلگیری این دولت فراهم شود و هر دو طرف به آن باور داشته باشند. فرضیۀ تشکیل دولت وحدت ملی در فضای کنونی افغانستان وقتی جامۀ عمل میتواند بپوشد و موفقانه تطبیق شود که باور کنیم این دولت و این فُرم از حکومتداری، زاییدۀ بحرانیست که پس از شکستِ دیگر راهها و مکانیزمهای مردممداری با آن روبهرو شدهایم؛ بدین معنا که پس از شکست مسیرها و روشهایی مثل انتخابات، تشکیل دولت وحدت ملی، یگانهراهیست که با طیِ آن میتوان کشور و جامعۀ سیاسی را از فروپاشی و یا رفتن به سمت آشفتهگی و بیثباتیِ سیاسی حفظ کرد.
بعد از پذیرفتنِ این واقعیت که امروز در افغانستان، انتخابات شکست خورده و دیگر نمیتواند مشروعیت داشته باشد و نتیجه هرچه باشد مورد قبول مردم قرار ندارد و مبنای یک حکومتِ مشروعِ مردمی شده نمیتواند، آنگاه میتوان بر روی تشکیل دولت وحدت ملی بحث کرد و محورهای تشکیلِ آن را مورد بررسی قرار داد.
کمیسیونهای انتخاباتی تا چند روز دیگر بهحتم نتیجه را اعلام خواهند کرد؛ همانطور که به گفتۀ خودشان، نتیجه برای آنها معلوم است و میدانند چه کسی برنده است و رییسجمهورِ کشور چه کسی خواهد بود. اما آنها نتیجه را اعلام نخواهند کرد تا رسیدن دو نامزد به توافق. ولی باید گفت که نتیجه نزد آنها هر چه باشد، اهمیتی برای مردم ندارد و این روند آنقدر به افتضاح کشیده شده که دیگر هر دو رقیب باید تلاش برای استناد به نتیجۀ کمیسیون انتخاباتی و تکیه بر رای و اعلام برد و باخت از سوی این نهاد که دیگر فاقد صلاحیت و مشروعیت شده را کنار بگذارند و در فضایی دوستانه برای رسیدن به توافق سیاسی و تشکیل دولت وحدت ملی، به مذاکره بنشینند. آنها باید هدف از تشکیل دولت وحدت ملی را، رقم زدنِ یک حکومتداریِ ملی به شکلی بدانند که دیگر هیچکس احساس نکند که صدا و خواستش در بطنِ این نظام و ساختار شنیده نشده و یا نادیده گرفته شده است.
اما اگر یکی از طرفین بخواهد استراتژی و اجندای گفتمانِ خود را در تشکیل دولت وحدت ملی و کارتهای بازیاش در این میدان را بر اساسِ امید به اعلام نامش از سوی کمیسیونِ انتخابات به عنوان برندۀ انتخابات تنظیم کند و بخواهد دست بالاتری در بازی داشته باشد، یقیناً این بنبستِ بحرانزا شکسته نخواهد شد؛ چرا که پذیرفتن این حقیقت که انتخابات دیگر مشروعیتِ خود را از دست داده و نتیجه هرچه که باشد نمیتواند برای برنده امتیازی به همراه بیاورد، همان اصلیست که میتواند گره کورِ کشمکشها و جنجالهای انتخاباتی را بگشاید و حل کند؛ همان کشمکشهایی که افغانستان را قدم به قدم به ورطۀ تباهی و نابودی سوق میدهد.
Comments are closed.