احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:29 سنبله 1393 - ۲۸ سنبله ۱۳۹۳
بخش ششم و پایانی
نویسنده: بیوِرلی سوسگِیت
برگردان: امین درستی
این قابل توجه است که اِلتُن که برای او فلسفۀ تاریخنگاری در بهترین حالت تنها جنبهیی فرعی بر علایق عملی اوست، این نیاز را احساس میکند که از موضوع خود به وسیلۀ یک طرح پیشنهادی (Proposal) (همانگونه که عنوانش نشان میدهد) برای بازگشت به اصول[۴] دفاع کند. اصولی که او بر آنها تأکید میکند، آشکارا مدرن هستند: نیاز به بازگشتِ تاریخدانِ حرفهیی در یک حالت بیطرفانه و مسوولانه به سوی آرشیوهایی که از آنها یک تاریخ بیطرفانه را میتوان استخراج نمود – یک بازنمایی درست از گذشته که صرفاً بهخاطرِ خود گذشته تنظیم شده است. او تصور میکرد که تأیید مجددِ یک موضع اساساً تجربی(موضع خودش)، تنها راهِ ممکن بود؛ بدین ترتیب از مفاهیم کلیدی همچون بازنمایی، روایت و حقیقت که همزمان مورد مشاجره بودند، رفع ابهام شده و حملات شخصی به نظریهپردازانِ پستمدرن جایگزینِ همۀ استدلالهای فلسفی میشد. بسیاری از افراد هنوز هم قوانین ارتجاعی اِلتُن را اصولی سزاوارِ توافقِ همهگانی قلمداد میکنند.
بر خلاف این، جنکینز، ریچارد رورتی و هایدن وایت را به عنوان مخالفین، مورد احترام و تأیید قرار میدهد. رورتی به عنوان یک فیلسوفِ پراگماتیست، هرگونه باور به یک ایدهآل به سبک افلاطونی (Platonic-style “ideal”) ـ چیزی خارج از و به نوعی فراتر و والاتر از آنچه که عموماً واقعیت (reality) محسوب میشود ـ را رد میکند، حال آنکه استندردهای مطلقِ حقیقت و (به ویژه در مورد تاریخنگاری) بازنمایی، با ارجاع به همین ایدهآل برپا میشوند. در نتیجه وقتی که بنیادهای چنین ادعاهایی (از جمله ادعاهای تاریخدانان) فرو ریخته شوند، با بهکارگیریِ مباحثه و گفتوگو، اندیشه به بهترین نحو برانگیخته و پیش برده میشود؛ گشودهگی در برابر دیگران جایگزینِ دگماتیسم میگردد؛ و یک دیدگاه خودآگاهانۀ طنزآمیز نسبت به اتفاقی بودنِ (contingency) وضعیت فرد اتخاذ میشود. این رویکرد آشکارا فواید مهمی را به دنبال دارد که تنها محدود به فلسفۀ تاریخنگاری هم نیستند ـ همانگونه که در مقدمهیی که جانکینز بر اثر هایدن وایت نوشته، بهخوبی نشان داده شده است.
یکی از ویژهگیهای کلیدی فلسفۀ تاریخنگاریِ وایت، انکار وجود هر نوع ارتباط ضروری بین روایت تاریخی و گذشتهییست که آن روایت در پیِ بازنمایی آن است. اگرچه خودِ گذشته به اندازۀ کافی واقعیست، اما فاقدِ فُرمِ روایی است؛ ترتیب، ذاتیِ آن نیست تا در انتظارِ کشف شدن باشد، بلکه بهوسیلۀ تاریخدانان به آن تحمیل میشود؛ تاریخنگاران در ساختِ روایتهایشان، به مرزهایِ کاربردِ زبانی و رواییِ فرهنگ خود محدود هستند، و گذشته را در تناسب با موقعیت ایدیولوژیکِ خود طرحریزی میکنند.
پرسش مهمیکه در مورد رورتی و وایت پیش میآید این است که تاریخنگاری، که اکنون به عنوان یک ساختِ خودبنیاد و مستقل در نظر گرفته شده (به جای اینکه، همانطور که کار و اِلتُن ادعا کرده بودند، بازسازیِ گذشتهیی باشد که هماکنون مستقلاً وجود دارد) باید برای چه باشد؟ جنکینز معتقد است که رویکرد وایت در پیوند با دیدگاههای سیاسی اتوپیاییِ اوست. وایت معتقد است که تاریخنگاری سنتی پایانی دلبخواهی و ترتیبی زیبا به گذشتهیی که در ذاتِ خود عمیقاً بینظم است تحمیل میکند، اما او ترجیح میداد که گذشته گشودهتر رها شود، تا بتوان به گشودهگیِ مشابهی برای آینده نیز دلگرم بود و پیشرفتی را که باید افراد بدان امیدوار باشند، امکانپذیر ساخت.
با گنجاندنِ زبانشناسی، زیباییشناسی و ملاحظاتِ ایدیولوژیک در درون فلسفۀ تاریخنگاری، رورتی و وایت آشکارا از نظریهپردازان پیشین همچون کار و اِلتُن گسسته شدند، این در واقع اشارهییست به مرگِ تاریخنگاری مدرنیست؛ و البته از سویی نیز به عنوان در بردارندۀ چشماندازِ امید اجتماعیِ پیشِ رو، مدلی جایگزین فراهم میآورد که (همانطور که جنکینز ادعا کرده و همچنان هم درست است)، اندیشههایی درخشان پیش رویِ دانشجویان تاریخنگاری مینهد.
نتیجهگیری
بیشک پسامدرنیسم موضوع اصلیِ فلسفۀ تاریخنگاری را گسترده کرده است، بهگونهیی که اکنون دیگر در آن جنبههایی که سنتِ تحلیلیِ انگلیسی ـ امریکایی بر آنها تمرکز کرده بود، محدود نیست؛ یعنی، و البته بهطور خاص، دانششناسی (epistemology)، که با زمینههای نخنمایی همچون حقیقت، بیطرفی، مدارک و شواهد، علیت و تفسیر سروکار دارد. در عوض، فلسفۀ تاریخنگاری به موضوعاتی که پیشتر با سنتِ قارهیی مرتبط بودند توجه کرده است که بهطور ضمنی (همانگونه که در کار فرانک اَنکرسمیت (Frank Ankersmit) بهخوبی نشان داده شده) به این ابعاد دلالت دارد: مطرح کردن مجددِ مشکل روایت و بازنمایی، پذیرفتنِ شعر به همراه شیوههای دیگر بیان، تجدیدِ نظر در امور والا (sublime) یا چیزهایی که بنا به تعریف فراتر از دسترسِ ما هستند و در آخر فهمِ اینکه تاریخنگاری به خودیِ خود ذات و گوهری طبیعی ندارد، بلکه موضوعیست که همواره برای تعریف مجدد مفتوح است. باقی نماندنِ پسامدرنیسم در یک محدودۀ خاص و رویکرد میانرشتهیی آن، (که توسط کسانی همچون دیویدهارلن (David Harlan) برانگیخته شد) موجب تجلی دوبارۀ رابطۀ تاریخنگاری و اخلاق شد و مجدداً مباحث اخلاقی که مدتها بود عملاً از این گفتمان حذف شده بودند را احیا کرد.
این احیای مجددِ ابعاد اخلاقی در درون فلسفۀ تاریخنگاری همچنین دلالتِ ضمنی دیگری نیز در خودآگاهیِ تاریخدانان داشته است؛ و آن تشویق به بازشناسیِ مناسب دیدگاههای اخلاقی (و بهطور گستردهتر ایدیولوژیکِ) خودِ آنهاست. در عمل این آگاهی هم موجب فروتنیِ بیشتر آنها در ادعاها و نتیجهگیریهایشان و هم موجب گشودهگی بیشتر آنها برای گفتوگو (و نه تکگویی) با دیگران شده است. اگرچه گاهی پسامدرنیسم را به این متهم کردهاند که موجب گسترش نیهیلیسم (که هرگونه موضعِ تاریخنگارانهیی را منتفی میسازد) شده است، با این وجود، پسامدرنیسم در کل با لرزاندنِ پیوستۀ پایههای تاریخنگاری فواید بالقوۀ بسیاری برای آن داشته است(همانگونه که ژان پاتوکا (Jan Patocka) نشان میدهد) و موجب بازبینی و نوسازی دایمی آن شده است؛ فرآیندی پایدار که امید و مجال برای تغییر و پیشرفتِ خودآگاهانۀ آن در آینده را به ارمغان آورده است.
برگرفته شده از کتاب مجموعهمقالاتِ فلسفۀ تاریخ و تاریخنگاری[۱]
Bibliography
Ankersmit, F. R. (2000). Historical Representation (Berkeley, CA: University of California Press).
Elton, G. R. (1991). Return to Essentials (Cambridge: Cambridge University Press).
Evans, R. J. (1997). In Defense of History (London: Granta). Harlan, D. (1997). The Degradation of American History (Chicago, IL/London: University of Chicago Press).
Jenkins, K. (1995). On “What is History”: From Carr and Elton to Rorty and White (London: Routledge).
Lemon, M. C. (2003). Philosophy of History: A Guide for Students (London: Routledge).
McCullagh, C. B. (2004). The Logic of History: Putting Postmodernism in Perspective (London: Routledge).
Said, E. W. (1978). Orientalism: Western Conceptions of the Orient (London: Routledge & Kegan Paul).
Tucker, A. (2004). Our Knowledge of the Past: A Philosophy of Historiography (Cambridge: Cambridge University Press).
White, H. (1973). Metahistory: The Historical Imagination in Nineteenth-century Europe (Baltimore, MD: Johns Hopkins University Press)
Comments are closed.