فرآیند جهانی شدن؛ یک اوج

- ۰۱ میزان ۱۳۹۳

بخش دوم و پایانی

mnandegar-3نسرین پورهمرنگ و کوروش ضیابری
می‌توان با اندکی تساهل نظریات مربوط به جهانی شدن را به دو دسـته تقسیم کرد: یک دسته که جهانی شدن را به مثابۀ یک پروژه تلقی می‌کنند. ارادۀ واحد، برتر و مطلقی را در پشت پرده مطمین فرض نموده و از جهانی شدن به عنوان غربی کردن جهان نام می‌برند. و دستۀ دوم که جهانی شدن را یک فرآیند محسوب می‌دارند و آن را عمدتا محصول گسترش ارتباطات، اختلاط‌های فرهنگی و نظام نوین سرمایه‌داری می‌دانند. در آثار مور، پارسونز، والرشتاین، بوین، رابرتسون، واترز، ترنر و… می‌توان تلقی تأثیر عوامل اخیر را مشاهده نمود.
اکنون چهار دهه از انتشار کتاب understanding media مک لوهان که در آن نظریۀ دهکدۀ جهانی Global village را مطرح ساخت، می‌گذرد. اگر چه این نظریه اینک برای ما ملموس و قابل فهم است، اما طرح آن در چهار دهه پیش، نیاز به ظریف‌نگری و درک وسعت فراگیری ابعاد حرکتی موجود را داشت. آن‌چه در دهکده موجود است، سهل‌الوصول بودن است. در دست‌رس بودن امکانات موجود، دست‌رسی سریع به اخبار و وقایع و تأثیر و تأثرات فراگیر، از ویژه‌گی‌های زنده‌گی در یک دهکده است. اما نه زنده‌گی در یک دهکدۀ روستایی از شفافیتِ محض برخوردار است و نه زنده‌گی در یک دهکدۀ جهانی. اساساً انسان‌ها ابا دارند از این‌که در معرض شفافیتِ کامل قرار بگیرند و اگر هم بکوشند که سوژه‌های‌شان در معرض شفافیتِ کامل باشد، همواره به‌طور ناخودآگاه بخشی از ذهنِ خود را معطوفِ سوژه‌هایی می‌نمایند که می‌تواند برای‌شان ابهام‌آفرین باشد. از این‌رو خواسته و ناخواسته به سمت پیچیده‌گی گرایش پیدا می‌کنند. جدای از این گرایش ذاتی و ذهنی، شرایط زنده‌گی در دهکدۀ جهانی امروز در انبوهی از پیچیده‌گی‌ها بنا نهاده شده است. در این پیچیده‌گی بی‌پایان جست‌وجوی وضعیت شفاف و آشکار عمدتاً به هدر رفتنِ نیروها و زمان منجر می‌شود تا بیش از آن‌که به اهداف در نظر گرفته شده منجر شود. از این‌رو است که عصر حاضر عصری است پُر از هیاهو و تهی از حرکت. حرکتی که به لحاظ میزان، متناسب با نیروهای موجود و آماده‌اش باشد. چنین شرایطی به مرور زمان منجر به آن می‌شود که افراد از بسیاری اطلاعات چشم‌پوشی کنند و اعمال و کنش‌های خود را در محدوده‌هایی سامان دهند که به لحاظ تجربی، مورد شناسایی‌شان واقع شده است و احتمال به خطر افتادن جان و مال و سرمایه در آن اندک است.
در سال گذشته، در شهر سیاتل امریکا یعنی مهد ظهور شرکت‌های عظیم کمپیوتری همچون مایکروسافت، ریل نت، رکس و… کنفرانسی پنج‌روزه با عنوان «اطلاعات، سکوت و پناهگاه» برگزار شد. در این کنفرانس، متخصصانی از رشته‌های مختلف از جمله پزشکی، هنر و ادیان شرکت داشتند. کنفرانس به همت دانشگاه واشنگتن، بنیـاد ملی علم امریکا و بنیاد مک آرتورشکل گرفت. اسپت ریویر از بنیاد مک آرتور در این کنفرانس گفت: «این موضوع که روز به روز مردم بیش از پیش در محاصرۀ اطلاعات که شاید نام نویز یا سروصـدای مزاحم برازندۀ آن باشد قرار می‌گیرند، موضوع بسیار مهمی است.»
جان سلی براون، یکی از اعضای پانل این کنفرانس که یکی از مدیران سابق مرکز پالو آلتو مرکز تحقیقات زیراکس بوده، گفت: «تا چندی پیش مردم اطلاعات مورد نیاز خود را از رسانه‌هایی نظیر کتاب و روزنامه کسب می‌کردند و ارتباطات رو در رو بود، اما امروزه مردم به رسانه‌هایی روی آورده اند که میزان اعتماد به آن کمتر است و ارتباط در آن بسیار مجازی است». براون در ادامه می‌گوید: «فُرم‌های کنونی رسانه، ذهن‌های آشفته، لهیده و احساساتی به وجود می‌آورد. ما باید تعریف دقیقی از پیشرفت ارایه کنیم. همۀ شکل‌ها و ابزارهای فناوری موجب پیشرفت نمی شوند.» به عقیدۀ دکتر براون، تمام فکر و ذکر انسان‌ها این است که حداکثر اطلاعات ممکن را در حداقل زمان به دست آورند و این باعث می‌شود که وسیله خود به هدف تبدیل شود.
مایک دش از مشاوران حوزۀ مدیریت در صنایع فناوری‌های پیچیده که خود را در سیلی از آلاینده‌های رسانه‌یی گرفتار دیده، می‌گوید: فقط دو سال طول کشید تا استراتژی جدید را تدوین و خود را از شر اطلاعاتِ مسموم خلاص کند.
همۀ این اطلاعات مسموم دو چیز را به‌شدت القا می‌کنند: اگر بخرید مشکل‌تان حل می‌شود؛ شما همیشه و در هر کجا که باشید، بالاخره یک چیز حتماً کم دارید.
دش می‌گوید: «در سریع‌ترین زمان ممکن، خودم را از همۀ آن‌ها خلاص کردم. من تلویزیون ندارم و فقط یک مجله را مشترک هستم. ۹۹ درصد از روزنامه‌ها، مجلات و به طور کلی رسانه را هم با خیال راحت رد می‌کنم و از نخواندنِ آن احساس گناه نمی‌کنم».
سخن بر سر پیچیده‌گی زنده‌گی در دنیایی بود که اگر چه به مانند دهکده‌یی کوچک سهل‌الوصول و در دست‌رس است، اما به خاطر پیچیده‌گی و انبوهی اطلاعات موجود در آن، انسانها را ناخودآگاه به گزینش در محدوده‌های در دست‌رس و معین وا می‌دارد. از این‌رو به نظر می‌رسد که زنده‌گی در این گسترۀ عظیم و بی‌کران ارتباطات و اطلاعات، روز به روز به حیطه‌های تجربه‌پذیر و آشنا محدودتر می‌شود و جذب امکانات و سهمِ بیشتر برای بقا، به تناسباتی برمی‌گردد که افراد می‌توانند در مقابل هجومِ معناها و نیـروها برقرار سازند. برقراری یک تناسب معتدل، امکان‌پذیر نمی‌شود مگر به واسطۀ درک و دریافتِ صحیح‌تر از آن‌چه موجود و در حال وقوع است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.