احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی - ۰۲ میزان ۱۳۹۱
امروز در حالی صحبت از آزادی بیان در غرب میشود که این آزادی با تولید و نشر فیلم «بیگناهی مسلمانان» نظمِ جهان را بههم ریخته است. گفته میشود که دولت متبوعِ مرتکبان این جنایت تاریخی، هیچ قصد و ارادهیی برای مجازاتِ این افراد ندارد؛ چرا که آزادی بیان در این دولتها قویتر از این حرفهاست که بشود با کشته شدنِ چند مسلمان و غیرمسلمان و یا اعتراضات و فریادهایی از این دست، بلرزد و به مخاطره بیافتد.
به هر صورت، تلاش برای تغییر دادنِ غرب و یا اینکه چه تعاملی باید با مرتکبان این جنایت انجام گیرد، چیزی است که امروز ما نه، بلکه آنها باید فکرش را بکنند. اما آنچه به دنیای اسلام مرتبط میشود، فهم یک حقیقت و طرح این پرسش است که چه کردیم، چه شد و چه در حال اتفاق افتادن است که ما شاهد یک چنین توهینها هستیم و ریشه این حرکتهای جنجالی و افراطی چیست؟
امروز اگر تحلیلگرانی هستند که بیشتر تقصیر را به گردنِ مسلمانان انداخته و از آنها رفتاری کاملاً عاقلانه و حسابشده میطلبند و یا به نوعی، مرتکبان این جنایت را مبری دانسته و مشکل را در جهان اسلام میدانند که از خود خشونت به خرج میدهند، باید گفت که آنها نیز به نوعی افرادی خشن و بیمنطق هستند. بنابراین، باید از همه این بزرگواران پرسید که بر اساس کدام منطق برای آنطرفْ بیگناهی و برای اینطرفْ صبر و بیتفاوتی توصیه میکنید؟ آزادی بیانی که از آن صحبت میشود، تا چه حد میتواند لجامگسیخته شود و تا چه حد میتواند حرمتها را شکسته و حقوق و آزادیِ دیگران را سلب کند؟
امروز اگر به گفته غرب، آزادی بیان وجود دارد؛ چرا از تظاهرات مخالف این حرکت غیرانسانی در فرانسه ممانعت به عمل میآید؟ اگر آزادی بیان تا این حد میتواند خشن، کریه و لجامگسیخته شود، چرا فریادها، شعارها و عکسالعمل مخالفان که گاهی هم با خشونت همراه شده را نمیتوان تحمل کرد؟ باید گفت که اگر بر مبنای دید غربیها قضاوت کنیم، میتوان چنین نتیجه گرفت که یکی بر اساس آزادی بیان، دلش خواسته به مقدسترین شخصیتِ میلیونها نفر توهین کند، و در مقابل هم کسی خواسته برای مقابله به مثل، خیابانها را ببندد و سفارتی را به آتش بکشد؛ هر دوی اینها یعنی آزادی بیان و عمل!
اما در حقیقت، آنچه این روزها در هر گوشه از جهان اسلام برای عکسالعمل نشان دادن به این توهین انجام میشود و فاجعهیی شکل میگیرد، برای همه بشریت و بهویژه مسلمانان دردآور است. اما این حقیقتِ تلخ را هم باید پذیرفت که هیچ اراده جمعی و جهانی برای حاکمیت یک فضای صلحآمیز در دنیا وجود ندارد. زیرا امروز دیده میشود که نه تنها ارادهیی برای آرام کردن و عذر خواستن و به مجازات رساندنِ مرتکبینِ این جنایت وجود ندارد، بلکه رسانههای بزرگی نیز هستند که آتش زیر خاکستر را شعلهور میسازند. اینکه سلمان رشدی بازهم چهره میشود و برای همدردی با او، داستانِ او یکبار دیگر روایت میگردد و او هم میگوید که «من از نوشتنِ کتاب آیات شیطانی پشیمان نیستم»، معنایی جز دمیدن در آتش خشم مسلمانان، نخواهد داشت.
درست در فضایی که مسلمانان نیاز به همدردیِ بیشتر و اقدامات عملی برای آرام شدنِ فضا و به مجازات رسیدن مجرمان دارند، آتش زیر خاکستر را بیرون آورده و به آن میدمند. گویا با این کارِ خود نشان میدهند که کار امروز و توهینِ امروز و فیلمی که ساخته شده، تکمیلکننده قدمهایی است که دو دهه قبل، سلمان رشدی برداشته بود و امروز هم با تمام سختیهایی که کشیده، اذعان میکند که از نوشتن کتاب آیات شیطانی پشیمان نیست.
تمام این عملکردها خود نشاندهنده این واقعیت است که نه سیاستمداران، نه دولتها و نه حتا رسانهها هیچکدام ارادهیی مستحکم برای نفرتزدایی و پایان دادن به این خصومتِ بنیانکن ندارند و به نوعی به آتشِ آن دامن میزنند. حال وقتی دنیای اسلام هیچ ارادهیی را برای جبران خطا و یا تضمین برای عدم تکرار آن نمیبیند، چهگونه میتوانند سکوت و صبر پیشه کنند؟
امروز هر صاحبنظر بیطرفی، به راحتی میتواند به عملکردهای دوگانه و چندپهلوی رسانههای غربی و سیاستمدارانشان در رابطه با جنگ و صلح با اسلام، اعتراف کند. بنابراین، باید پرسید که با وضعیت بهراه افتاده در جهان، بشر برای آزادی بیانی که همواره بر طبل آن کوبیده میشود، تا چه اندازه دیگر باید قربانی بدهد؟ و آیا آزادی بیانی که نابودیِ ارزشها و انگارههای ناب انسانی را به دنبال داشته باشد، معنایی جز یک جنون لجامگسیخته تاریخی دارد؟!
Comments are closed.