تجاوز؛ لکۀ ننگی بر دامنِ جامعۀ اسلامی

گزارشگر:14 عقرب 1393 - ۱۶ عقرب ۱۳۹۳

هنوز مدتِ زیادی از بسته شدنِ پروندۀ تجاوز گروهی در پغمان نمی‌گذرد که بازهم پردۀ تلویزیون‌ها و رسانه‌های ما اشک‌هایی که حکایت از درد و رنجی غیر قابلِ وصف را دارند، به نمایش می‌گذارد. اما این بار اشک‌ها فقط از آنِ زنی نبود که به او تجاوز شده و عفت و سلامتِ جسم و روانش لگدمال گشته است، بلکه این بار اشک‌های مردی قلب‌ها را به درد آورد که طلبِ دادخواهی داشت؛ همسرِ زنی که هشت نفر به وی ـ آن‌هم در ماه رمضان ـ تجاوز کرده بودند و اینک پدر پنج فرزند است!mnandegar-3
این پرونده و فاجعه این روزها خاطرِ هر زن و مردِ غیرت‌مند و مومنِ ما را سخت آزرده و می‌آزارد. وقتی پرونده‌هایی از این دست را می‌بینیم، به عمقِ فاجعه بیشتر پی می‌بریم که در جغرافیای اسلامی ما، چه نامسلمانی‌ها و چه درنده‌خویی‌هایی که صورت نمی‌گیرد. هرچند که باید جرم و جرم‌شناسی و آمار پرونده‌های کیفری جدای از این مسأله که در یک کشور اسلامی رخ داده یا خیر، مورد ارزیابی قرار داده شوند و این نکته را از یاد نبریم که قتل و تجاوز و ده‌ها بزهکاری و جنایتِ دیگر در همۀ کشورها رخ می‌دهند؛ اما نگران‌کننده‌ترین نکته در این‌گونه پرونده‌ها برای زنانِ ما این است که معمولاً به‌خاطر فشار افکار عمومی و وضعیت سنتی‌یی که در جامعۀ ما حاکم است و تصور غلطی که به صورتِ سنتی در میان مردم ما رایج است که در پرونده‌های ناموسی ـ تجاوز و یا هر آن‌چه که مربوط به مسایلی از این دست می‌شود ـ پیش از این‌که به پرونده رسیدگی شود و یا مجرم به سزای عملش برسد، نخستین‌دستاورد زن یا قربانی پرونده‌های این‌چنینی، قربانی‌شدنی مضاعف و از دست دادنِ ته‌ماندۀ آبرو است و به‌جای این‌که شکایت قربانی، به مجازات متجاوزان بیانجامد، در قدمِ اول خود او را بی‌آبرو می‌سازد و بی‌آبرویی در یک جامعۀ سنتی، همان دردی‌ست که مرگ به آن ارجحیت دارد. از این‌رو بدون شک هستند هزاران‌هزار زنی که در گوشه و کنارِ این دیار، مورد تجاوز یا ستمِ جنسی و یا سوءاستفاده‌هایی دیگری قرار می‌گیرند که جرأت و جسارتِ شکایت کردن و علنی ساختنِ آن را ندارند.
اما در پرونده‌یی که تازه‌گی‌ها شانس رسانه‌یی شدن را یافته است، خانواده‌یی که با این تجاوز گروهی و عدم دسترسی به عدالت، با غم و درد روزگار سپری می‌کنند، گفتند که قربانی حتا مجبور شده به‌خاطر تهدیدها و فشارهای زیادی که از سوی متجاوزینی که آزادانه گشت‌وگذار می‌کنند، شکایتِ خود را پس بگیرد. سوال این‌جاست که چه عواملی باعث می‌شود که حوادثی از این‌دست در کشور ما رشد کرده و آمار بالایی پیدا کند؟ چه تعداد زنانی هستند که به دردهایی این‌چنینی دچارند و از دسترسی به عدالت محروم‌اند؟ برای قربانیانِ تجاوز چه می‌توان کرد که بتوان هم مرهمی بر زخم‌های آن‌ها و خانواده‌های‌شان گذاشت و هم به جامعه این ذهنیت را بخشید که آن‌که به وی تجاوز شده، یک قربانی‌ست و نه یک گناهکار و یا بی‌آبرویی که به جرمِ ناکرده از جامعه باید رانده شود.
زنان بدون شک یکی از آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه در افغانستان هستند و نیازمند حمایتِ همه‌جانبۀ دولت و ملت؛ حمایتی که اگر طرحی منسجم و فراگیر برای ریشه‌کن ساختنِ عوامل رشد دهشت‌افکنی‌هایی مثل تجاوز و ربودن دختران و زنان در جامعه طراحی و تطبیق نشود، هرگز نخواهیم توانست دسترسی زنان به عدالت اجتماعی را محقق سازیم. و این طرح یک بخش اساسیِ آن مبارزۀ فرهنگی، رسانه‌یی و سیاسی با زورمندانی باید باشد که به نام‌ها و عناوین گوناگون، به‌خصوص در قریه‌جات و روستاها و قصبات حاکمیتِ مطلق دارند و خود حکومتی به‌راه انداخته‌اند و علاوه بر این‌که ثبات و صلح و امنیتِ سرتاسری را به خطر می‌اندازند، برای زنان و دختران در یک‌چنین فضاهایی مطلقاً امنیت نمی‌گذارند. دیکتاتوری‌های کوچک و بزرگی که در گوشه و کنارِ این دیار شکل گرفته و یا در حال شکل گرفتن است و یا بوده و در حال قدرت گرفتن؛ ارتباط مستقیمی با قدرت و ضعفِ دولت مرکزی دارند. یعنی هرچه دولتِ مرکزی ضعیف‌تر عمل کند و نتواند اعمال حاکمیتی سازنده و اثربخش در دورترین مناطق از مرکز داشته باشد، فرصت برای یکه‌تازی‌ها، تجاوزات، دیکتاتوری‌ها و زورمداری‌هایی فراهم می‌شود که پروندۀ تجاوز گروهی که اخیراً در رسانه‌ها منتشر شده، یک نمونۀ کوچک از نتایجِ چنان وضعیت است.
وقتی به اشک‌های مرد و زنی که مادر و پدرِ پنج فرزند هستند، نگاه می‌کنی و می‌بینی که غرور، عزت، عفت و امنیتِ خانوادۀشان لگدمال شده است و عاملین جرمی این‌چنین هولناک آزادانه و بدون مجازات می‌گردند، این سوالِ جدی در اذهان شکل می‌گیرد که فلسفۀ داشتن دولت و حکومت و حاکمیت چیست؟… اگر دست اقتدارِ دولت نتواند عدالت را تحقق بخشد و آنانی را که به حقوق دیگران تعدی می‌کنند و این‌چنین جنایاتِ وحشیانه‌ را انجام می‌دهند، مورد پی‌گرد قرار ندهد، چه‌گونه می‌توان از آیندۀ نیک و امید به فردای روشن سخن گفت؟
به نظر می‌رسد اگر رییس جمهور غنی بخواهد حرکت و اراده‌یی جدی‌تر را برای تحقق عدالت اجتماعی و دفاع از حقوق زنان در جامعه به نمایش بگذارد، با رسیده‌گی جدی به پرونده‌های به بن‌بست رسیده‌یی از این دست، می‌تواند فرصتی را فراهم آورد که زنان و دخترانِ دیگری هم که این‌چنین خرمن آرزوهای‌شان در آتش شهوت‌پرستیِ افراد خبیث و زورمند سوخته و خاکستر شده، جرأت کنند به میدان دادخواهی بیایند و به اجرای عدالت در این سرزمین امیدوار باشـند.
فراموش نکنیـم که بزرگ‌ترین ننگ برای یک جامعۀ اسلامی این است که مادران و زنان و دخترانِ مسلمان در جغرافیای آن امنیت نداشته باشند و مجرمین و تجاوزکاران در آن‌جا آزادانه گشت‌وگذار کننـد!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.