احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ 25 عقرب 1393 - ۲۴ عقرب ۱۳۹۳
سفر دو روزۀ اشرفغنی رییسجمهوری افغانستان به پاکستان به پایان رسید. آقای غنی در این سفر توانست با مقامهای آن کشور در مورد آیندۀ روابط میان افغانستان و پاکستان گفتوگو کند؛ گفتوگوهایی که در فضای صمیمیت انجام شد و رهبرانِ دو کشور یک بارِ دیگر بر تعهداتِ خود در قبال صلحِ منطقه تأکید ورزیدند.
رهبرانِ پاکستانی مهمانِ تازه را با حرفهای کهنۀ خود خوشحال کردند و گفتند افغانستانِ باثبات و امن به نفعِ پاکستان است. شاید آقای غنی نیز انتظاری بیش از این، از نخستینسفرِ خود به پاکستان نداشت، ولی بدون شک بهزودی درخواهد یافت که سخنانِ خوبِ مقامهای پاکستانی چندان با حُسن رفتار توام نمیباشد.
در کابل اما نسبت به نخستینسفرِ رییسجمهوری جدید به پاکستان، نقطهنظرهای متفاوتی بیان میشود. شماری که عمدتاً نیمۀ خالیِ پیاله را میبینند، سفر آقای غنی به پاکستان را چندان متفاوت با سفرهای رییس جمهوریِ پیشینِ افغانستان نمیدانند. به باور این آگاهان، کشورها در عرصۀ سیاسی به دنبال منافعِ خود استند و پاکستان هنوز به افغانستان به عنوان عمق استراتژیکِ خود نگاه میکند. این آگاهان میگویند که گفتار و رفتار پاکستانیها در تناقض با هم قرار دارد و به همین دلیل، مشکل امنیتِ افغانستان همچنان پابرجا باقی میماند. به گفتۀ این آگاهان، رهبران جدیدِ افغانستان رویکرد سیاسیِ خود به پاکستان را باید تغییر دهند و بر مبنای منافع افغانستان با این کشور برخورد کنند.
اما عدهیی دیگر که چشم به نیمۀ پُر پیاله دارند، سفر آقای غنی را متفاوت با سفرهای حامد کرزی میدانند. به باور این آگاهان، آقای غنی از نخستین روزهای آمدن به ارگ ریاستجمهوری تلاش کرده که بحث صلح را به گونۀ متفاوت با رهبریِ پیشین دنبال کند. این عده میگویند آقای غنی پیش از سفر به پاکستان، به عربستان سعودی و چین رفت و با رهبران ترکیه در کابل دیدار کرد. به باور این آگاهان، این کشورها نقش کلیدی و محوری در بحث صلحِ منطقه و افغانستان دارند و آقای غنی با توجه به نفوذ و تأثیرگذاریهای این سه کشور، تلاش کرده آنها را در موضوعِ افغانستان فعال سازد.
اما این سکه روی دیگری هم دارد که کمتر به آن نگاه شده است. در مورد دستاوردهای سفر آقای غنی به پاکستان هنوز زود است که سخنِ قاطع گفته شود. زمان مشخص خواهد کرد که آقای غنی به چه دستاوردهایی در این سفر نایل شده، چه آجندایی داشته و با کدام پیام به پاکستان رفته است. اما آقای غنی حداقل باید چند پرسش کلیـدی را با پاکستانیها در این سفر مطرح میکرد.
پرسش نخست، جنگ در خطهای مرزیست. آقای غنی باید از مقامهای پاکستانی میپرسید که چرا ولایتهای شرقی کشور در معرض حملاتِ توپخانهیی و موشکی نظامیانِ پاکستان قرار دارد.
در زمانی که آقای غنی، مشغول گفتوگو با مقامهای پاکستانی بود، ولایت کنر در شرقِ کشور شاهد موجی از موشکپراکنیها از خاکِ این همسایه بود. این حملات روز جمعه آغاز شد و گفته میشود تا هنوز هم ادامه دارد. آیا پاکستانیها توجیهی برای این حملات دارند؟ سوال مقامهای افغانستان از پاکستانیها در مورد حملات به مناطق مرزی افغانستان چه بوده است؟
گمان نمیرود که آقای غنی پرسش روشنی در این خصوص مطرح کرده باشد و خواهان پاسخی دقیق و منطقی از پاکستانیها بوده باشد.
وقتی رییسجمهوری پاکستان، امنیت در افغانستان را مساوی با امنیت در پاکستان میداند، چرا از حملات به مناطق مرزی افغانستان جلوگیری نمیکند؟
پرسش دوم، گفتوگوهای صلح است. در سفر آقای غنی به پاکستان، از گفتوگوهای صلح با مخالفانِ مسلح نیز حمایت شد و پاکستانیها تعهد کردند که افغانستان را در این عرصه کمک میکنند. آقای غنی برای اینکه حُسن نیتِ خود را در مورد گفتوگوهای صلح نشان دهد، با مولانا فضلالرحمان رهبر جماعت اسلامی پاکستان در پشت درهای بسته دیدار کرد. مولانا فضلالرحمان که افتخار پدری بر طالبان دارد، پس از این دیدار در برابر رسانهها گفت که «جنگ افغانستان تا زمان خروج کامل نیروهای خارجی» ادامه خواهد داشت. این سخن به چه معناست؟ آیا مولانا فضلالرحمان میخواهد از جنگ طالبان علیه نیروهای خارجی و داخلی حمایت کند؟ آیا این سخنان به نوعی مداخله در امور یک کشورِ دیگر پنداشته نمیشود؟ چرا مولانا فضلالرحمان از وضعیتِ پاکستان شاکی نیست و روابط آن کشور را با امریکا و بریتانیا انتقاد نمیکند؟ مگر پاکستان سالانه میلیونها دالر از امریکا دریافت نمیکند؟ سلاح و تجهیزاتِ نظامیِ پاکستان از کجا آمده است؟
آقای غنی حداقل باید به جناب مولانا میگفت که پیش از حضور نیروهای خارجی هم، افغانستان در آرامش بهسر نمیبرد. جنگ دهۀ هفتاد را کیها راهاندازی کرده بودند و در پی چه بودند؟ آیا آن زمان هم پاکستانیها میگفتند که به دلیل حضور نیروهای خارجی، جنگ در افغانستان ادامه دارد؟
سوال سوم، آموزش نیروهای افغانستان است. مقامهای پاکستانی ظرفِ یک ماهِ اخیر دو بار از حکومتِ جدید درخواست کردهاند که نیروهای خود را برای آموزش به پاکستان بفرستد. اما پاکستان همین حالا بر اساسِ اسناد و شواهدِ انکارناپذیر نهتنها به مخالفانِ مسلح پناه داده است، بل در جنگ با نیروهای خارجی و داخلی، آنها را هم آموزش میدهد و هم تجهیز میکند. آیا پاکستانیها همزمان میخواهند که نیروهای افغانستان و مخالفانِ آنها را آموزش دهند؟ این چهگونه حُسن نیتی است که هم به دزد میگوید دزدی کن و هم به صاحبِ مال میگوید متوجه مالِ خود باش؟ چهگونه میتوان مطمین بود که وقتی نیروهای افغانستان برای آموزش به پاکستان میروند، واقعاً در راستای منافع افغانستان عمل کنند؟
همین حالا یکی از دردِسرهای بزرگِ دولت افغانستان، حضور افرادیست که به عنوان قیمِ منافعِ پاکستان در ساختارهای قدرت جا گرفتهاند. به این افراد هرچند نام شریفانۀ جاسوس داده میشود، اما آنها خود را سربازانِ پاناسلامیزِ پاکستانی میدانند که بهخاطر ایجاد امارت بزرگِ اسلامی به اصطلاحِ خود در منطقه فعالیت میکنند. آیا سربازان افغانستان هم وقتی به پاکستان برای آموزشهای نظامی بروند، با چنین روحیهیی به کشورِ خود برمیگردند؟
پاکستانیها بهصراحت از آموزش نیروهای افغانستان در هند نگراناند و میگویند این نیروها میتوانند تهدیدی برای امنیتِ آن کشور به شمار روند، اما چرا حق نمیدهند که چنین نگرانییی را مردم افغانستان هم در مورد آموزش نیروهای افغانستان در پاکستان داشته باشند؟
Comments are closed.