شقشقیۀ داکتــــر عبدالله

گزارشگر:احمد عمران/ 1 قوس 1393 - ۳۰ عقرب ۱۳۹۳

برخی سخنان عبدالله عبدالله رییس اجراییۀ دولتِ وحدتِ ملی در روزهای اخیر باعث به‌وجود آمدنِ دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی در سطحِ جامعه شده است. آقای عبدالله در دیدار با خانوادۀ یکی از قربانیانِ انتحاری در کابل، از تهدیدهایی سخن گفت که متوجه سلامتِ نظام و دولت است و در یک سخنرانی دیگر، از برخی حرکت‌ها زیر نامِ تأمین صلح و هم‌چنین نوع مبارزه با فساد در کشور انتقاد کرد.mnandegar-3
آقای عبدالله در این سخنان تلاش کرد چیز خاصی را که دال بر اختلافاتِ عمیق میانِ او و رییس‌جمهوری باشد، بروز ندهـد؛ ولی نوع سخنانش بدون شک از آشوب و نگرانی‌های درونی‌اش پرده برمی‌داشت. این سخنان را وقتی می‌شنیدم، به یاد خطبۀ معروفِ حضرت علی(رض) افتادم که به نام «شقشقیه» نام‌بردار شده است.
علی شریعتی، دین‌پژوه نام‌آشنای مسلمان، وقتی در یکی از نوشته‌هایش به این خطبه اشاره می‌کند، می‌نویسد که حضرت علی(رض) زمانی در میان مردم سخنرانی می‌کرد، ناگهان توجه‌اش به مسایلِ خاصی جلب شد و برخی حرف‌هایی را که طی سالیانِ متمادی در دل انباشته بود، با مردم مطرح کرد. حضرت وقتی متوجه شد که نباید چنین سخنانی را در جمع می‌گفت، دوباره رشتۀ کلام را به سمتِ دیگری برد. اما مردم که انتظار داشتند حرف‌ها و درد دل‌های خلیفۀ چهارم را بشنوند، اعتراض کردند و خواستند به همان حرف‌های قبلی برگردد؛ ولی حضرت علی(رض) گفت: «هذه شقشقیه هدرت» یعنی این شقشقیه‌یی بود و گذشت.
شقشقیه در عربی به معنای کفی است که بر دهانِ شتر ظاهر می‌شود. از آن زمان، خطبۀ «شقشقیه» به عنوان خطبۀ درد و اعتراف معروف شده و اگر کسی بخواهد چیز پنهانی را قدری آشکار کنـد، می‌گوید که «شقشقه‌یی بود و گذشت».
سخنان اخیرِ داکتر عبدالله نیز رنگ‌وبوی «شقشقیه» را دارد. رنگ‌وبوی یک دلهره و نگرانی. رنگ‌وبوی برخی جفاها و بدقولی‌ها. شاید داکتر عبدالله به دلایل سیاسی و یا مصلحت‌های ملی نخواهد بسیاری مسایلی را که می‌داند فاش کند، ولی همین‌قدر هم کفایت می‌کند که مخاطبان متوجه اتفاقات و مسایل پشتِ پرده شوند؛ مسایلی که به‌شدت با سپهر عمومیِ جامعه ربط دارند و دغدغه‌هایی از جنسِ همه‌گانی اند.
وقتی داکتر عبدالله از مشکلاتِ موجود سخن می‌گوید، به این معنی است که در روند دولت‌داری در کشور موانعی قد علم کرده‌اند که نمی‌گذارند دولت به گونۀ سیستماتیک و نظام‌مند اعلامِ حضور کند. دولتِ فعلی به عنوان پایانِ یک تنازع شناخته می‌شود؛ تنازعی که میان دو تیم انتخاباتی در جریان تقلب‌ها و مهندسیِ آرا شکل گرفت و زمینه را برای اختلاف نظرهای عمیق و خطرآفرین مساعد کرد.
مدیریتِ انتخابات در کشور چنان دچار مشکلاتِ ساختاری بود که نتوانست انتخاباتی قناعت‌بخش و متکی بر قانون را ارایه کند. مشکلات انتخاباتی پای متحدان بین‌المللی و نهادهای جهانی را برای جلوگیری از پیامدهای تقلب و مهندسیِ آرا وارد مسایل افغانستان کرد و در نتیجه، دو تیم انتخاباتی تصمیم گرفتند دولتِ واحدی را تشکیل دهند؛ دولتی که بتواند بر مشکلات چیره شود و افغانستان را از سقوط در پرتگاه بحران نجات بخشد.
به دنبال اعلام دولت وحدتِ ملی در کشور، روزنه‌های تازۀ امید در میان شهروندان گشوده شد و همه به این باور که دو تیم انتخاباتی در کنار هم به نابسامانی‌ها پایان خواهند داد، پیروزیِ دو تیم را جشن گرفتند. اما حالا که بیشتر از ۵۰ روز از تأسیس دولت وحدت ملی می‌گذرد، این دولت نتوانسته حتا به نخستین وعده‌اش که ایجاد کابینۀ کارا و متخصص بود، جامۀ عمل بپوشاند. این درحالی است که کمتر از یک ماهِ دیگر به برگزاری اجلاس مهمِ لندن در مورد افغانستان باقی مانده و در این کنفرانس، آیندۀ مناسبات و کمک‌های جامعۀ جهانی برای کشور مشخص می‌شود.
بسیار مهم است که در کنفرانس لندن به‌جای وزرای سرپرست، وزرای اصلی حضور پیدا کنند و کمک‌های جامعۀ جهانی را یک بارِ دیگر به سمتِ افغانستان معطوف سازند. جامعۀ جهانی انتظار دارد پس از ماه‌ها سرگردانی و جنجال‌های انتخاباتی، مردم افغانستان شاهد نظامی باشند که بازتاب‌دهندۀ خواست و مطالبات‌شان است و می‌تواند مدیریت سیاسیِ کشور را به بهترین شکلِ ممکن انجام دهد.
سیزده سال حضور جامعۀ جهانی در کنار افغانستان، تلخی‌ها و شیرینی‌های خود را داشت. افغانستان از یک مرحلۀ حساسِ تاریخی به کمک جامعۀ جهانی عبور کرد، ولی در نیمۀ راه به‌دلیلِ سوءمدیریت رییس‌جمهوری پیشین، دچار افت‌وخیز شد. امکاناتی را که افغانستان از حضور جامعۀ جهانی در عرصۀ تأمین امنیت و بازسازی کشور باید به‌دست می‌آورد، به دلیل همین سوءمدیریت نتوانست به‌دست آورد و بسیاری از پروژه‌ها و برنامه‌ها، نیمه‌کاره باقی ماندند. اما تشکیل دولت وحدت ملی، این امید را دوباره زنده کرد که فرصتِ تازه‌یی در اختیار مردم افغانستان قرار گرفته که اگر دل‌سوزانه مورد توجه قرار گیرد، این زمینه را فراهم می‌سازد که کارهای ناتمامِ دوباره از سر گرفته شوند.
ولی اتفاقاتِ روزهای اخیر به‌ویژه در عرصۀ تأمین امنیت و تشکیل کابینه، یک بارِ دیگر نگرانی‌هایی را در جامعه به‌وجود آورده است. پرسش اصلی این‌جاست که چرا دولت‌مردانِ تازه نمی‌توانند بر مشکلات چیره شوند و به ضروری‌ترین خواست‌های جامعه پاسخ گویند؟ شاید تأمین امنیت، کارِ یک روز و دو روز نباشد و زمان بیشتری را طلب کند، اما در مورد تشکیل کابینه چه باید گفت؟ آیا ۵۰ روز فرصتِ مناسبی برای رییس‌جمهوری و رییس اجراییه نبود که اعضای جدید کابینه را انتخاب می‌کردند؟ آیا سخنان داکتر عبدالله از همین درد و نگرانی ناشی نمی‌شود؟ آیا او احساس کرده است که مردم با نگرانی و بیم به آینده نگاه می‌کنند؟ آیا این سخنِ داکتر عبدالله که می‌گوید متهم‌های اصلی فساد در رده‌های بالا نشسته‌اند و دولت به دنبال فلان فردِ دستِ چهارم و پنجم می‌گردد، به این معنا نیست که شعار مبارزه با فساد در همین روزهای نخست به بن‌بست خورده است؟ این افرادِ دستِ اول کی‌ها اند؟ کی‌ها اند که به گفتۀ داکتر عبدالله در صدد فروپاشیِ نظام اند؟
آقای عبدالله گفته است «هذه شقشقیه هدرت». حالا باید دیگران محاسباتِ خود را انجام دهند و منتظر روزی نباشند که این «شقشقیه» به سیلابی ویران‌کن تبدیل شود!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.