گزارشگر:منوچـهر/ شنبه 22 قوس 1393 - ۲۱ قوس ۱۳۹۳
حملۀ روز پنجشنبه در لیسۀ استقلال، بار دیگر ثابت کرد که برخلاف ادعای برخی سیاستمردان، طالبان یک گروه جنگطلب، دهشتافگن و خشونتپرور اند. بنابراین، بسیار مضحکانه خواهد بود که آنان را به القاب «مخالفان سیاسی» و «برادران ناراضی» مسما کرد و دیگر نمیتوان به پیوستنِ این گروه به پروسۀ صلح امیدوار بود. هرچند اغلب حملات طالبان در گذشته بر پایگاههای نظامیان خارجی و داخلی بوده، اما آنها بسا اوقات از کودکان، زنان و دیگر مردمِ غیرنظامی نیز قربانی گرفتهاند که همه دال بر ایدیولوژیک بودنِ این گروه است.
در یک سال پسین دیده شده که اهداف طالبان از نظامیان به غیرنظامیان متمایل شده است. حمله به رستورانت لبنانیها، کابلسرینا و… میتواند شاهد این مدعا باشد و نیز مورد اخیر که به سالون اجرای یک نمایش حمله شد و از خبرنگاران و تماشاچیان قربانی گرفت. معمولاً مقامات میگویند که طالبان بهدلیل ضعف عملیاتی – و اینکه حملاتشان بر پایگاههای نظامی بینتیجه بوده – به جان مردم ملکی حمله میکنند؛ ولی باید اذعان کرد که چنین حرفی بیبنیاد و باطل است؛ زیرا طالبان یک گروه ایدیولوژیک است و بیشتر برای هراسافگنی و ترویج قرائتهای خاص خود، حمله به جان مردم ملکی را در دستور کار قرار میدهند که اینک در این فصل، ما شاهد تطبیق برنامههای وحشتآفرینِ آنان هستیم. چنانکه پس از همین حمله طالبان گفتهاند که از این به بعد حذف فیزیکیِ فعالان مدنی و فرهنگی، بیشتر مد نظر آنان خواهد بود».این گونه بعد از این نهادهای فرهنگی در معرض خطر بیشتری قرار خواهند گرفت.
بنابراین بسیار سادهلوحانه خواهد بود که چنین گروهی را مخالفِ سیاسیِ صرف خواند و همینگونه دست زیر چانه برای قربانیان جنایتِ طالبان سوگواری گرفت. مسلماً قربانیان حملات انتحاری، همانهایی هستند که با امید فراوان به سران دولت وحدت ملی رای دادند و دولتِ جدید افتخار ملیبودنش را از آرای همین قربانیان کسب کرده است. ثابت شده که مبارزه در برابر دهشتافگنان از راههای آشتیجویانه، نتیجۀ مثبتی نداشته و چنین مبارزهیی همواره ضعف دولت و قانون افغانستان را بیان کرده است. بنابراین، راه دفع خشونت، فقط خشونتِ متقابل اما قانونمند و دولتی است که سوگمندانه دولت افغانستان تا هنوز به آن باور ندارد.
سوگمندی بیشتر آنجاست که دولت کنونی بهرغم آنکه تجارب ناکامِ دولت آقای کرزی را در پیش رو دارد، همچنان به بردارخوانیِ طالبان تأکید میورزد. این رفتار مینماید که زیر کاسه نیمکاسهیی است، ورنه چهگونه میتوان قاتل مردم ملکی را به دوستی و برادری دعوت کرد؟
همچنان نکتۀ جالب دیگر اینکه: سیاستهای جامعۀ جهانی بهویژه ایالات متحده نیز در راستای این وضعیتِ ناگوار حرکت میکند؛ چنانکه به تازهگی ایالات متحده خونخوارترین طالب پاکستانی، حکیمالله محسود را به دولت پاکستان مسترد کرده است.
اکنون بسیار دشوار است که از یک امید واهی مبنی بر پایان خشونتهای طالبان در افغانستان سخن گفت؛ چون اصلاً نیت مبارزۀ جدی علیه طالبان نه در سطح ملی و نه هم در سطح بینالمللی وجود دارد. مگر اینکه حداقل یک استراتژی داخلی در راستای مبارزۀ جدی علیه طالبان تدوین شود که تا هنوز چنین به نظر نمیرسد.
با تأسف باید گفت که اگر این بیخیالی و بیخاریِ حکومت در برابر طالبان ادامه یابد، بهزودی دهشتباوران ریشۀ دولتِ نوپای وحدت ملی را از خاک برمیکشند.
به این ترتیب که حملات گستردهتر و خونبارتر خواهد شد و موجی از بیزاری و نفرتِ مردم را در برابر نیز خواهد داشت. اما حالا سوال اساسی این است که چگونه طالبان موفق میشوند که به همین سادهگی حملات شان را راه اندازند؛ بی آنکه با هیچ ممانعتی مواجه شوند.
Comments are closed.