- ۲۳ قوس ۱۳۹۳
سرانجام قانون توشیحشدۀ «ثبت احوال نفوس» قبل از انفاذ و تطبیق، به دادگاه عالی فرستاده شد تا در مورد آن، تحقیق و موارد مخالف با قانون اساسی در آن، مشخص و دوباره به مجلس فرستاده شود.
در واقع این تلاشها به این هدف صورت میگیرد که از توزیع شناسنامههای الکترونیکی جلوگیری شود.
پیش از این، شماری از افراد رادیکال که به ترویج قومگرایی و نفاق در افغانستان متهم استند، به درج نشدن کلمۀ «افغان» در شناسنامههای برقی به عنوان هویت همۀ افراد این مملکت، اعتراض کرده بودند. گمان میشود که رییسجمهوری زیر فشار این چهرهها از امضای خود پای قانون ثبت احوال نفوس پشیمان شده و آن را به دادگاه عالی ارجاع داده است.
و اما اگرچه دادگاه عالی کشور صلاحیت و حق تفسیر قانون اساسی را ندارد، با آنهم قانون ثبت احوال نفوس حالا روی میز دادگاه عالی قرار گرفته و باید دید که چه بر سر آن میآورند.
آنانی که دهل قومی میزنند و همه چیز را از عینک تعصب میبینند، تلاش دارند که در شناسنامههای برقی، به هر فرد این کشور کلمه افغان اطلاق شود؛ حال آنکه در پیشانی شناسنامهها، عبارت «جمهوری اسلامی افغانستان» ذکر شده که خود بیانگرِ هویت افغانی همۀ شهروندانِ این مملکت است و دیگر نیازی به گنجانیدن دوبارۀ آن نمیباشد.
بنابراین، یک بار دیگر به رییسجمهور غنی پیشنهاد میکنیم که قانون ثبت احوال نفوس را همانگونه که توشیح کرده بود، عملی کند و آن را از دروازه دادگاه عالی باز گرداند و مانع آغاز توزیع شناسنامههای الکترونیکی نشود.
اما اگر بازهم تأکید بر این شود که باید هویت همه اقوام، افغان ذکر شود و در شناسنامهها تأکید مضاعف بر آن صورت گیرد، کاری خلاف دستورات خداوندی صورت میگیرد. حتا نفس همین مادۀ قانون اساسی که «بر هر فرد از ملت افغانستان، کلمۀ افغان اطلاق میشود» نیز در مغایرت با آیاتی از قرآن کریم و احادیث پیامبر قرار دارد.
چنانکه خداوند در قرآن کریم خطاب میکند: «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن بیافریدیم و شما را جماعتها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. هر آینه گرامیترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست. خدا دانا و کاردان است». البته برخی از ترجمهگران قرآن در معنی این آیه «…شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم …» نیز آوردهاند.
معلوم است که خداوند، انسانها را با هویتهای مشخص و اقوامِ مختلف خلق کرده است و بدون شک حکمتِ آن را میدانسته است. بنابرین تعمیم بخشیدن هویتِ یک قبیله و شعب بر قبایل و شعوبِ دیگر در افغانستان، در تقابل با قرآن کریم و هدایت روشنِ خداوند قرار دارد و این جز جهالت و تعصب چیز دیگری نیست. پیامبر هم فرموده است که «…نیست از ما کسی که بخواند مردم را به جانب عصبیت [باعث شود مردم را تا عصبیت کنند] و نیست از ما کسی که جنگ کند به جهت عصبیت، و نیست از ما کسی که بمیرد [بر عصبیت]».
بنا بر حدیث و آیتی که ذکر کردیم، نباید تلاش شود که یک هویت بر دیگران عمومیت یابد و هویتها و قبایل دیگر به رسمیت شناخته نشوند. زیرا این کار میتواند منجر به تنشهای قومی شده و کشور را به سوی بدبختی بیشتر بکشاند.
جدا از اینهمه که گفتیم، تعمیم یک هویت بر دیگر هویتها، اقدامیست دیکتاتوری و فاشیستی که در قرن بیستویک دیگر محلی از اعراب ندارد.
شاید برای آنانی که تعصب در رگ رگِ وجودشان جوانه زده است، این استدلالها ناخوشایند باشد و علیرغم همه اسناد و ثبوت دینی و تاریخی، بازهم بر تعصب و تکروی خودشان تأکید کنند؛ اما واقعیت این است که هیچکس نمیتواند همه انسانهای جامعه را یکرنگ سازد و یک نام بر آنها بگذارد.
یکرنگی را فقط در یکدلی و صداقت میتوان تجربه کرد؛ آنهم در صورتی که عدالت اجتماعی تأمین شود و اقوام مختلف بتوانند در یک فضای روشن، شفاف و عادلانه، همدیگر را عزیز بدارند و در یک جغرافیای مشخص، برادرانه و برابرانه زندهگی کنــند.
Comments are closed.