گزارشگر:دو شنبه 24 قوس 1393 - ۲۳ قوس ۱۳۹۳
هنوز به یاد داریم روزهای کارزارهای انتخاباتی را که متولیان کنونی امور، با رگهای متورمِ گردن و با کلماتِ بسیار آهنگین، از امنیتی سخن میزدند که گویا بهمحض خلعِ آقای کرزی، بهواسطۀ دستانِ آنها تأمین خواهد شد. اما اینک که سه ماه از ایجاد دولت وحدتِ ملی میگذرد، ما شاهد از میان رفتنِ روزافزونِ همان امنیتِ نسبییی هستیم که در دورۀ رییسجمهور پیشین برقرار بود.
ظرف چهار روز اخیر، ما شاهد رویدادهایی بودیم که آشکارا ناتوانی نیروهای امنیتی و در کل دولت کنونی را در تأمین امنیت کشور نشان میداد. چهار روز پیش، طالبان یک بسِ ارتش ملی را در پایتخت منفجر کردند که شش کشته و چهارده زخمی در پی داشت. به دنبال آن، مرکز فرهنگی فرانسه هدفِ حملۀ انتحاری قرار گرفت که نتیجهاش یک کشته و ۲۱ تن زخمی بود. یک روز بعد، طالبان ۱۲ ماینروب را در ولایت هلمند کشتند و همچنان رییس دبیرخانۀ دادگاه عالی را در روز روشن ترور کردند و نیز یک بس دیگرِ ارتش ملی را در دهمزنگِ شهر کابل منفجر کردند که ده نفر زخمی بهجا گذاشت.
بیتردید که این آمار هر روز صعود میکند و هنوز از دستِ دولت کاری برنیامده است. گویی وظیفۀ رییسجمهور شده ابراز تأسف و همدردی با خانوادۀ قربانیان، که نهایت ضعف و ناتوانیِ دستگاه تحتِ ادارۀ آقای غنی را میرساند. حالا پرسش این است که دستگاههای امنیتیِ کشور به چه کاری مشغولاند؟ آیا آنها مسوولیتهایشان را درست شناختهاند یا خیر؟
نباید فراموش کرد که دستکاریهای اخیر در نهادهای امنیتی، نظیر تبدیلی فرمانده پولیس کابل، و خلع وزرا و رؤسای پیشین، همه در خرابی اوضاع امنیتی نقش زیادی داشتهاند. افغانستان هنوز به آن درجه از نظم و ثبات نرسیده که وقتی رییس یا وزیر یا هر متولییی وجود نداشت، سیستم بهطور خودکار به کارش ادامه بدهد. بیتردید که وقتی وزیر یا رییسی از رأس کار کنار گذاشته میشود، روند عادی امورِ آن نهاد دچار اختلال میگردد که نهادهای امنیتی نیز فارغ از آن نیست. این در حالی است که تا هنوز رییسجمهور نتوانسته کابینهاش را معرفی کند. بیشک که عدم معرفی وزرا، روی تأمین امنیت سراسریِ کشور اثر منفی گذاشته است.
آقای غنی در روزهای نخستِ حکومتش با طرح سفرهای نمادین به کشورهای همسایه، طوری نشان داد که تا چند روز دیگر گلیم ترور و تروریسم بهکلی از کشور جمع خواهد شد. اما همینکه چند روز گذشت، بهروشنی آشکار گشت که چنین سفرهای فرمایشی تأثیر چندانی روی امنیت کشور نمیتواند داشته باشد. اگر میداشت، قبل از او آقای کرزی چنین سفرهایی را انجام داد و بهحتم باید نتیجۀ مثبتی را به دنبال میآورد که نیاورد.
بهتازهگی رییسجمهور غنی از سیاستِ خشونتبار طالبان انتقاد کرده و گفته است که طالبان مسلمانها و هموطنانشان را در این حملات از بین میبرند و از بهشت و آخرت چیزی نصیبشان نمیشود؛ اما باید خاطرنشان ساخت که تنها با سیاستِ نظری نمیتوان راه به جایی برد. این نوع سیاست یک بار با آقای کرزی تجربه شده و اینک افغانستان به یک سیاستِ عملی و قاطع در راستای مبارزه با تروریسم نیاز دارد.
دولت افغانستان هنوز در این سردرگمی بهسر میبرد که طالبان را برادر بخواند یا دشمن؛ وضعیتی که محصولِ سیاستهای اشتباهِ آقای کرزی است و از گذشته تا امروز از سوی مردم سخت مورد انتقاد قرار گرفته است. اما با گذشت سه ماه از تشکیل دولت وحدت ملی، رییسجمهور غنی نیز تاهنوز نتوانسته یک پیام روشن مبنی بر دشمنیِ دولت افغانستان با طالبان بدهد. پیداست که در چنین شرایطی، کار نیروهای امنیتی در مبارزه با تروریسم سختتر میشود. وقتی مرز دشمن و دوست ناپیدا گردد، قربانی آن تنها مردم است؛ مردمی که گاه در میان بسهای شهری کشته میشوند، گاه در بازار خرید و فروش، و گاهی هم در سالونهای تیاتر.
بیگمان که اوضاع به همینگونه نخواهد ماند. مردم از اینکه هر روز قربانی سیاستهای محافظهکارانۀ دولت شوند، خسته شدهاند. از اینکه هر روز پسر، دختر، خواهر و بردارِ خود را از دست بدهند، به ستوه آمدهاند و اگر بهزودترین فرصت، حکومت آقای غنی موضعِ خود را در برابر تروریسم و طالبان روشن نکند و بعد علیه آنان به مبارزۀ عملی و جدی و قاطع رو نیاورد، مردم خود دست به کار خواهند شد و مسلماً اگر وضع به این نقطه برسد، پایانش برای همه دردناک خواهد بود!
Comments are closed.