گزارشگر:شنبه 29 قوس 1393 - ۲۸ قوس ۱۳۹۳
هارون مجیدی
قلندرنامه، تازهترین اثر رهنورد زریاب داستاننویس و پژوهشگر بنام افغانستان در کابل به نشر رسید.
قلندرنامه، متفاوتتر از کارهای پیشین رهنورد زریاب، در قالب ریزهنویسی ارایه شده است.
ریزه نگاریهای آمده در این مجموعه، با نگاه طنزی و فلسفی نوشته شده است.
استاد رهنوردزریاب در پیوند به چاپ کتاب تازهاش به روزنامۀ ماندگار گفت: «در جهان، آدمهایی هستند که به چیزهای بزرگ علاقه دارند، مانند اهرام مصر و هم کسانی هستند که به چیزهایی بسیار کوچک علاقهمند هستند، مانند اتم یا هستۀ هرچیز.»
رهنورد زریاب با اشاره به ریزهنویسی در ادبیات فارسی میگوید: در ادبیات فارسی همواره در کنار مثنویها و قصاید که پدیدههای بزرگ هستند، بیتهای مستقل، رباعی و دوبیتی نیز وجود داشته است.
استاد زریاب میافزاید: ریزهنویسی در ادبیات فارسی از گذشتههای دور وجود داشته و حال نیز نویسندهگانی هستند که به این پدیده میپردازند.
استاد زریاب انگیزۀ نوشتن مجموعۀ قلندرنامه را اینگونه بیان داشت: «در جهان همواره هر دو پدیده (بزرگ و کوچک) در کنار هم وجود داشته؛ از این رو خواستم که مقداری از تخیلات و برداشتهای خود را در قالب ریزهنگاریها بریزم.»
استاد رهنورد زریاب در پاسخ به این پرسش که با نگاشتن قلندرنامه در پی چه بوده اید؟ گفت: «بسیار دشوار است که یک نویسنده بگوید که با نوشتن چه میخواستم بگویم. یکبار از تولستوی پرسیدند که در رمان «آنا کارنینا» چه خواستی بگویی؟ تولستوی گفت: اگر بخواهم این را جواب بدهم، باید «آنا کارنینا» را از سر بنویسم. شاید بعضی نویسندهگان بتوانند توضیح دهند؛ اما برای من دشوار است که توضیح دهم.»
استاد زریاب همچنان میگوید: نوشتن قلندرنامه، از زمستان پارسال آغاز و در بهار امسال تمام شد که حدود شش ماه را در بر گرفت.
رازهای دایهیی پیر؛ سکهییکه سلیمان یافت؛ زن بدخشانی؛ سیب و ارستاتالیس؛ سرانجام آقای سحر خیز بیدار میشود؛ درویش پنجم، رمانهایی است که به گفتۀ استاد رهنورد زریاب کارهای آن به نیمه رسیده است.
رهنوردزریاب وعده نشر مجموعۀ از داستانهای کوتاه و مقالات پژوهشی و خاطرات خود را در آینده نزدیک میسپارد.
قلندرنامه، در هزار نسخه و یک صد و بیست برگ توسط انتشارات امیری در کابل به نشر رسیده است.
این مجموعه که پنجاه و پنج حکایه از قلندر را در خود جا داده است، توسط امان پویامک آرایش پشتی شده و پرویز شمال برگآرایی و واژهنگاری آن را به دوش داشته است.
نمونهیی از قلندرنامه:
دوغِ ترش
قلندر گفت: «مردی را دیدم که مشکِ دوغ بر دوش و پیمانه بهدست، در بازارها میگشت و فریاد میزد:
-ای مردمان، بدانید که دوغِ من ترش است… اگر میخرید، بدانید که این دوغِ من ترش است!»
«مردمان، با شگفتی، به او میدیدند و میگفتند:
-چه دوغ فروش ابلهی… چه مردِ ابلهی!»
قلندر زهرخندهیی بکرد: «سرانجام، مردی پیدا شد که راست میگفت؛ امّا، مردمان او را ابله نامیدند!»
از استاد زریاب پیش از این، پانزده مجموعۀ زمان، داستان کوتاه و مقالات پژوهشی و خاطرات به نشر رسیده است.
Comments are closed.