گزارشگر:نظری پریانی/ شنبه 29 قوس 1393 - ۲۸ قوس ۱۳۹۳
سفر شتابزده و هیجانیِ راحل شریف رییس ستاد ارتش پاکستان همراه با رییس سازمان آیاسآی به افغانستان، آنهم بعد از وقوعِ یک رویداد تروریستی در آن کشور، به منظورِ دیدار فوقالعاده با رییسجمهور غنی، نشان داد که پاکستانیها این توانایی را دارند که همۀ برفهای بامشان را یکشبه به بامِ افغانستان بیـندازند و این کشور را در پشت همۀ رویدادهای ناگواری که در پاکستان صورت میگیرد، نشان بدهند.
شدت تأثیرگذاریِ این سفرِ مقامهای نظامی و استخباراتیِ پاکستان به افغانستان، با توجه به خاموشییی که افغانستان دارد، به حدیست که میتواند به بسیار آسانی از افغانستان یک چهرۀ دیگر به دنیـا نشان دهد و پاکستان را به عنوان یک مظلوم به جهانیـان بنمایاند.
این حرکتِ پاکستانیها اگرچه پس از یک رویداد بسیار مدهشِ تروریستی ـ که طی آن حدود یکصدوپنجاه کودک پاکستانی در یک مکتب تحتِ ادارۀ ارتش کشته شدند ـ صورت گرفت؛ اما حرکتی کاملاً فرصتطلبانه و زیرکانه ارزیابی میشود.
در عرصۀ روابط بینالملل، سیاستمدارانِ کارکشته در کمینِ فرصتها مینشینند و در بهترین موقعیتها آن را شکار میکنند. پاکستانیها در حرکتِ اخیر خود و انداختن برفِ خویش به بامِ افغانستان نشان دادند که در فرصتشناسی و چابکی بسیار جلوتر از ما (همتایانِ افغانستانی) هستند.
پاکستان با یک حرکتِ بسیار حساس در یک فرصتِ حساس توانست خود را به جهانیـان مظلوم جلوه دهد و اینگونه، توجیهی برای راکتپرانیهای خود به خاکِ افغانستان دستوپا کنـد. اگرچه کودکان پاکستانی توسط حملۀ گروهی از انتحاریانِ پاکستانی کشته شدند، اما نفس سفرِ مقامهای پاکستانی ساعاتی پس از این رویداد، نگاه اتهامآلودِ جهانیـان را به شکل بیسابقه به افغانستان معطوف کرده است.
آنگونه که گفته میشود، مقامهای پاکستانی به اشرفغنی احمدزی گفتهاند که هند و افغانستان در پشت این حمله دست دارند؛ زیرا رهبران طالبانِ پاکستانی بهخصوص طراح حملۀ اخیر به پاکستان که ملا فضلالله گفته شده است، در افغانستان حضور دارد و باید دولت افغانستان آن را به پاکستان تحویل دهد.
شکی نیست که این نوع سفرهای فوقالعاده و جدیِ بلندپایهترین مقامهای پاکستانی به افغانستان، بدون هشدارها و اخطارها نیست و احتمال میرود که پاکستانیها با استفاده از این فرصت، شدیدترین کلمات را در گفتوگوهایشان با اشرفغنی به کار برده باشند و حتا به ایشان هشدار هم داده باشند. زیرا چنین سفری در چنین مقطع زمانی، متفاوتتر از هر سفر و حرکتِ دیگری است. حالا با توجه به دیداری که پیش از این، آقای اشرفغنی احمدزی در سفر به پاکستان با این مقامهای نظامیِ پاکستان داشت، بعید نیست که اکنون پذیرفته باشد که ملا فضلالله در افغانستان است و آن را باید به پاکستان تحویل دهد. چنانکه قبلاً یک رهبر طالبانِ پاکستانی که در زندان امنیت ملی افغانستان بهسر میبرد، توسط امریکاییها به جانب پاکستان تحویل داده شد. با این حساب، احتمال میرود که اشرفغنی احمدزی تعهد سپرده باشد که این ملای پاکستانی را تحویل کشور متبوعش میدهد.
شاید ملا فضلالله پاکستانی در افغانستان و در مناطق پُرخموپیچ و سختگذرِ کنر و نورستان حضور داشته باشد؛ اما اینکه دولت افغانستان بهخصوص استخباراتِ کشور ما این رهبرِ طالبان را در گرو و کنترولِ خود داشته باشد و از او بهخاطر اقدامهای بالمثل در پاکستان استفاده کند، کاملاً بعید به نظر میرسد. مسلماً دولت و نهادهای امنیتیِ ما تا هنوز به این توانایی دست نیافتهاند و چنین نیتی فقط از یکچنین تواناییِ خاصی میتواند سرچشمه بگیرد که خوشبختانه یا شوربختانه نیروهای امنیتی ما فاقد آناند.
نیروهای امنیتی افغانستان که تا کنون توانایی کنترول و مراقبتِ کاملِ پایتخت را ندارند و هر روز یکیـدو رویداد خونبارِ تروریستی در این کشور رخ میدهد، چهگونه میتوانند طالبان پاکستانی را به کنترولِ خود بگیرند و در برابر پاکستان از آنها استفاده کنند؟… از طرف دیگر، سیاستهای عملیِ نهادهای امنیتی کشور در زیر ذرهبینِ کشورهای بزرگی که در اینجا حضور دارند، قرار دارد و شکی نیست که هر نوع عمل نهادهای امنیتی افغانستان در بیرون از جغرافیای این کشور، با ممانعتهای بسیاری روبهرو میشود. اما بهحتم در مورد حضور طالبان پاکستانی در مناطقی از افغانستان که دولت هیچ کنترولی بر آنها ندارد، نمیتوان مناقشه کرد.
اما نکته و مسالۀ دیگری که از این قضیه به ذهن میآید این است که چرا دولتمردانِ ما بهویژه شخص رییس جمهور در مواجهه با چنین فرصتهایی همانند پاکستانیها عمل نمیکند؟ مثلاً چرا با وجود وقوع خونبارترین حملات در افغانستان توسط طالبان، آقای رییسجمهور به پاکستان نمیگوید ملا عمر رهبر طالبانِ افغانستانی را به ما دهد؟ یا چرا دستکم به پاکستانیها نمیفهماند که حضور و گشتوگذارِ ملاعمر و دیگر اعضای برجستۀ طالبانِ افغانستانی در اسلامآباد و کراچی و دیگر مناطق پاکستان برای دولت و مردمِ افغانستان قابل قبول نیست و باید برای دستگیری و تحویلدهی آنها همکاری صورت گیرد؟
در همین فرصتِ پیشآمدۀ اخیر (سفر رییس ستاد ارتش پاکستان به افغانستان) نیز آقای غنی میبایست بهصراحت از نقش پاکستان در ناامنیهای اخیر در کشور یاد میکرد و باید طی یک کنفرانس خبری، در مورد این سفر و اتهامات پاکستان و نیز خواست افغانستان از پاکستان توضیحات لازم را ارایه میکرد.
اما گمان میشود که آقای اشرفغنی ارادهیی برای مبارزه با تروریسم ندارد و نمیخواهد در برابر پاکستانیها قرار بگیرد و یا توانایی قرار گرفتن در برابر سیاستمدارانِ پاکستانی را ندارد. هرچنـد به گونۀ کامل معلوم نیست که آقای غنی روی چه نکاتی در دیدار با رییس ستاد ارتش پاکستان صحبت کرده و روی کدام مسایل تأکید نموده است؛ اما حد اقل این مسأله واضح است که حرفی در برابر سیاستهای مخربِ پاکستان در افغانستان و خطر آن برای پاکستان، از جانب آقای غنی گفته نشده و این به معنای تن دادن به منافع پاکستان و شکست در مقابلِ پاکستان در زمینههای دیپلوماتیک است.
افغانستان سالهاست که از ناحیۀ پاکستان رنج میبرد و حتا در دورۀ امارت طالبان، هشتاد درصد از جانب پاکستان اشغال هم شده و حالا نیز با یک جنگ نیابتی از سوی این کشور مواجه است؛ اما در طول سیزده سال گذشته و سه ماه اخیر، دولت وحدتِ ملی هیچگاه حرکتی در برابر اینهمه اعمال و برنامههای پاکستان انجام نداده است تا جهان را در برابر پاکستان قرار دهد و فشارهای بینالمللی را بر آن کشور وارد سازد. به عبارت دیگر، هیچ حرکتی از جانب افغانستان انجام نگرفته است که بتواند برابرِ نصف تأثیرِ سفر اخیر نظامیانِ پاکستانی به افغانستان تأثیرگذار باشد. افغانستان بارها گفته است که تروریسم از جانب پاکستان حمایت میشود، اما هیچکدام از این صداها بهسانِ سفر نظامیان پاکستانی به افغانستان موثر نبوده است.
Comments are closed.