گزارشگر:سه شنبه 16 جدی 1393 - ۱۵ جدی ۱۳۹۳
جمع مکسر در زبان عربی حداقل هفتاد صورت دارد که با قالبهای فرضی نشان داده میشود و بسیاری از آنها در زبان فارسی متداول است.
در زبان عربی دو نوع جمع هست. یکی «سالم» که یعنی کلمۀ «مفـرد» سـالم میمـاند، نمیشـکند و به آخـر آن برای مذکر علامت یا پسوند «ین» یا «ون» و برای مؤنث علامت یا پسوند «ات» اضافه میشود، مثل مخاطب، مخاطبین، مخاطبون، مخاطبات؛ معلم، معلمین، معلمون، معلمات؛ مؤمن، مؤمنین، مؤمنون، مؤمنات.
دیگری جمع «مکسر» است که قاعدۀ معینی ندارد، یعنی «قیاسی» نیست، «سماعی» است و در مورد هر اسم مفردی باید دید یا در واقع شنید که اهل زبان مفرد آن را به چه صورت میشکند و چهگونه به صورت جمع مکسر یا شکسته درمیآورد.
برای نشان دادن صورتهای مختلف و معین جمع مکسر اسمهایی که ریشۀ ثلاثی (ریشه سه حرفی) دارند، از «فعل» استفاده میکنیم و برای این صورتها قالبهایی با این سه حرف ریشهیی کلمهها در نظر میگیریم تا به حافظه سپردنِ آنها آسانتر شود. وقتی که به این قالبهای فرضی نگاه میکنیم، باید بدانیم که سه حرف از حرفهای آن اصلی است و ریشۀ اسم را نشان میدهد و بقیه، حرفهای زاید است.
مثلاً در جمع مکسر «اشجار» که مفرد آن «شجر» است، «ش» جای «ف»، «ج» جای «ع» و «ر» جای «ل» قرار میگیرد؛ بنابراین دو «الف» زاید است و از واسطههای ساختن این صورت از جمع مکسر برای اسمهای معین است. البته صورتهای جمع مکسر زیاد است، ولی نامحدود نیست. صاحبنظرانِ زبان عربی میگویند که به طور قطعی نمیتوان گفت که جمع مکسر چند صورت دارد، ولی کمتر از هفتاد نیست. مهمترین قالبهای جمع مکسر عربی که در زبان فارسی هم متداول است، اینهاست:
– اَفعال: افکار (فکر)، اعمال (عمل)، اضداد (ضد)، اسرار (سر)، اشرار (شریر)، اصناف (صنف)، اقلام (قلم)، احباب (حبیب)، اوباش (وبش)، اسماء (اسم)، اشجار (شجر)، ارقام (رقم)، اناجیل (انجیل)، اساتید – اساتیذ (استاد – استاذ)، اغلاط (غلط)، اطوار (طور)، ارباب (رب)، اوراق (ورق)…
– فعول: فصول (فصل)، علوم (علم)، عقود (عقد)، ذکور (ذکر)، قبور (قبر)، امور (امر)، عقول (عقل)، نفوس (نفس)، قبوض (قبض)، فنون (فن)…
– فِعال: جبال (جبل)، جمال (جمل)، کبار (کبیر)، قصار (قصیر)…
– فعله: عمله (عامل)، مَرَده (مرید)، کسبه (کاسب)…
– افعله: ابنیه (بناء)، اشربه (شراب)، اغذیه (غذاء- غذا)، ادویه (دواء- دوا)، اطعمه (طعام)، ادعیه (دعاء- دعا)، امتعه (متاع)، اجنّه (جن) [باید توجه داشته باشیم که اسمهایی مثل جن که حرف دوم و سوم (ع ل) حرفهای یکسان باشد، این دو حرف به صورت یک حرف مشدّد در میآید]، ادله (دلیل)، اجوبه (جواب)، امثله (مثال)…
– افاعیل: اباطیل (باطل)، اساطیر(اسطوره)، اسالیب (اسلوب)، احادیث (حدیث)، اکاذیب (کذب)…
– فعایل: عقاید (عقیده)، اوایل (اول)، اواخر (آخر – آخرت)…
– افاعل: اواسط (وسط)، اماکن (مکان)، اقارب (اقرب)…
– مفاعل: مساجد (مسجد)، مطالب (مطلب)، مقابر (مقبره)، مراحل (مرحله)، مصائب (مصیبت)، مراجع (مرجع)، مجاری (مجرا)، منافذ (منفذ)، مناصب (منصب)، مبادی (مبدأ)، مسائل (مسأله)…
– افعلاء: اقرباء – اقربا (قریب)، اشقیاء – اشقیا (شقی)، اتقیاء – اتقیا (تقی)، اصفیاء – اصفیا (صفی)…
– عافال: آثار (اثر)، آمال (امل)، آداب (ادب)، آحاد (احد)، آباء (اب)، آفاق (افق)، آجال (اجل)، آراء – آرا (رأی)، آفات (آفت)، آلام (الم)…
– افاعله: اساتذه (استاذ)، اکاسره (کسری = خسرو)، قیاصره (قیصر)، جبابره (جبار)، افاغنه (افغان، در عربی استعمال ندارد و حتماً فارسیزبانان عربیگرا آن را به شیوۀ قیاسی ساختهاند)، ارامنه (ارمنی، در عربی به کار نمیرود)، فراعنه (فرعون)…
– فُـعّال: کتـاب (کاتب)، عمال (عامل)، وعاظ (واعظ)، قضات (قاضی)…
– مفاعیل: مفاتیح (مفتاح)، مقادیر (مقدار)، معائیر (معیار)، مبانی (مبناء)، مصادیق (مصداق)، مکاتیب (مکتوب)…
– افاعـِل: اجانب(اجنبی)، اسامی (اسم)، اراضی (ارض)، کواکب (کوکب)…
در زبان فارسی گفتاری امروز برای جمع اسم به طور کلی از پسوند «ها» استفاده میشود، اما در زبان نوشتاری فارسی پسوند «ان» هم زیاد به کار میرود، مخصوصاً در مورد شخص. برای این منظور جملهیی میآوریم که مانند آن در گفتوگوی روزمره شنیده میشود:
«مهندسهای این شرکتها در زمینۀ کارشان اطلاعات و تجربههای زیادی دارند و با رییسهای خودشان جلسههای مشورتی تشکیل میدهند تا کارهای شرکت با هماهنگی اجرا بشود.»
البـته در مکالمه خیلی از کلمهها میشکند و همین جمله به این صورت تلفظ میشود:
«مهندسای ای شرکتا دَ زمینه کارشان اطلاعات و تجربههای زیادی دارن و با رییسای خودشان جلسههای مشورتی تشکیل میدن تا کارای شرکت با هماهنگی اجرا شوه.»
میبینیم که در بعضی موردها صوت «ه» از پسوند «ها» میافتد و فقط «ا» به جا میماند.
در زبان نوشتاری امروز بسیارند کسانی که همین جمله را این طور مینویسند: «مهندسین این شرکتها در زمینۀ کار خویش اطلاعات و تجارب زیادی دارند و با رؤسای خود جلسات مشورتی تشکیل میدهند تا امور شرکت با هماهنگی به اجرا در آید.» و بسیارند کسانی که این جمله را به همین صورت برای خوانده شدن در رادیو مینویسند. در این جمله کار به این نداریم که نویسنده تصور کرده است که کاربرد «خویش» به جای «خود» یا کاربرد «به اجرا دراید» به جای «اجرا شود» فاضلانهتر یا ادیبانهتر است. میخواهیم به جمعهای عربی که در این جمله به کار رفته است، نگاه کنیم و ببینیم در چه مورد یا موردهایی ناگزیر هستیم از یک «جمع عربی» استفاده کنیم.
صورت محاورهیی این جمله را به یک همکار دادم و گفتم آن را به صورتی بنویسد که معمولاً برای استفاده در سایت انترنتی یا خوانده شدن در رادیو مینویسد و این همکار جمله را به این صورت نوشت: «مهندسان این شرکت بسیار مجرب هستند و به منظور هماهنگ ساختن فعالیتهای شرکت با رؤسای خود مشورت میکنند».
صورت نوشتاری جمله را به همکاری دیگر دادم و از او خواستم که آن را به صورتی که خود فکر میکند گفتاری و مناسب رادیو است، بنویسد، و او جملۀ نوشتاری را به این صورت درآورد: «مهندسان این شرکتها دارای اطلاعات و تجربههای زیادی هستند و با رؤسای خود جلسات مشورتی برگزار میکنند تا کارهای شرکت با هماهنگی انجام شود.»
در اینجا به این نکتۀ مهم توجه دارم که جمعهای سالم مذکر و مؤنث و جمع مکسر عربی از قاعدههای دستوری زبان عربی است، و ما در زبان فارسی برای جمع پسوندهای «ها» و «ان» را داشتهایم و داریم و درمانده نبودهایم و نیستیم که در این مورد تسلیم دستور زبان عربی بشویم. در گفتوگوی روزمره هم موردهای چنین تسلیمی بسیار کم است. اما در همین جملۀ نمونه، چه در صورت گفتاری رسمی، چه در صورت گفتاری شکسته و چه در صورت نوشتاری، موردی هست که از جمع مؤنث سالم عربی، یعنی پسوند «ات» در کلمۀ «اطلاعات» استفاده شده است.
چرا همانطور که به جای «جلسات» میتوانیم بگوییم «جلسهها»، به جای «اطلاعات» نمیتوانیم بگوییم «اطلاعها»؟!… برای اینکه ما این جمع مؤنث سالم عربی را در معنایی خاص به کار میبریم که با جمع فارسی «اطلاع»، یعنی «اطلاعها» فرق میکند، همان طور که برای این معنای خاص حتـی از پسوند «ات» در مورد بعضی از کلمههای فارسی استفاده میکنیم، مثل «باغ» که میشود «باغات» و با «باغها» تفاوت معنی دارد. پسوند «ات» عربی در زبان فارسی وظیفهیی پیدا کرده است و برای «جمع انواع» یک چیز به کار میرود. در چنین موردهایی استفاده از بعضی قاعدههای عربی در واقع برای بیان مفهومهایی است که قبلاً در زبان فارسی وجود نداشته است و ما در واقع یک قاعدۀ عربی را با وظیفهیی جدید، فارسی کردهایم. در این موردهاست که صحبت از عربیزدایی ناآگاهانه و ناسنجیده است، و با فارسی کردن کلمهها و قاعدههای عربییی که عین آنها را در فارسی زنده و رایج امروز داریم و میتوان آن را عربیزدایی آگاهانه وسنجیده دانست، فـرق دارد.
مـثلاً در جملۀ نمونه اگر به جای «مهندسین» بگوییم «مهندسها» یا «مهندسان» و به جای «رؤسا» بگوییم «رییسها» یا «رییسان»، و به جای «تجارب» بگوییم «تجربهها» و به جای «جلسات» بگوییم «جلسـههـا»، عربیزدایی آگاهـانه و سـنجیده کردهایم. اما اگر اطلاعات را «اطلاعها» و عملیات را «عملیهها» بگوییم، راه ناصواب پیمودهایم.
گرفته شده از: اکادمی بیبیسی
Comments are closed.