احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۳ جدی ۱۳۹۳
خواجه بشیراحمد انصاری
بخش نخست
حیف میآید مرا کاین دین پاک
در میان جاهــلان گردد هلاک
مولانا
آیا اهانتی به پیامبر اسلام بزرگتر از این میتوان سراغ داشت که دست نویسندهیی، قلم هنرمندی و یا دهنِ سخنوری را به نام او شکست؟ وقتی که پیروان دینی نتوانند هنرمندی را با زبان و ابزار هنری خودش پاسخ دهند و در عوض به حذف فیزیکی او دست یازند، دیگر باید فاتحۀ آن دین را خواند و صدای گلوله را ناقوس فروریزی آن تمدن و انتحارِ آن فرهنگ تلقی نمود!
دیری است که بازار نشر کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام در غرب گرم است و نیرومندترین انگیزهیی که این بازار را گرم نگه داشته، چیزی جز واکنش غیر عقلانی جوامع اسلامی نیست. هنرمندان در هر زمان و مکانی در صدد یک چیز اند و آن جلب توجه و اهتمام مردم به هنرشان و آسانترین راه برای رسیدن به قلۀ شهرت در زمان ما، توهین به شخصیت تاریخسازی است که صدها ملیون انسان در امتداد شب و روز و در گسترۀ زمین بر او درود میفرستند.
چند سال پیش فلمی در نقد پیامبر اسلام در لاسآنجلس تولید شد که در یکی از صحنههای آن، گروهی با ریشها و لباسهای دراز در حالی که شمشیر در دست داشتند راه میرفتند. در روزهایی که آن فلم به بازار عرضه گردید، دیدم که گروهی در بنگلادش دست به راهپیمایی زده و کارد و شمشیر در دست دارند و من که از دیدن شباهت میان دو صحنه در حیرت فرو رفته بودم، با خود گفتم، کسانی که در پشت چنین پروژهها اند، نه تنها میدانند که مسلمانان چهگونه واکنشی نشان خواهند داد، بلکه حتا میتوانند صحنههای واکنش را پیش از پیش به نمایش بگذارند.
دوست من، متفکر موریتانیایی محمد مختار شنقیطی از مهندس فکر اسلامی مالک بن نبی نقل میکنـد که میگفت: کارشناسان رسانههای گروهی و جنگ روانی در جوامع استعماری سعی میورزند تا بازی گاو اسپانیایی را با ملتهای جهان سوم بهراه انداخته و همان طوری که با نشان دادن پرچمی سرخ، گاو را برانگیخته، نیرویش را به فرسایش کشیده و در نهایت امر، آن موجود بیشعور را از پا در میآورند؛ با ملتهای مستعمره نیز همین کار را میکنند.
مالک بن نبی همچنان این کنش و واکنش میان غرب و جهان سوم را به تجربۀ پاولوف فیزیولوژیست و روانشناس روسی که به نام «بازتاب شرطی» یاد میشود، شبیه میداند. امروز با استفاده از همین نظریۀ پاولوف است که انسانها سرکشترین حیوانات جنگل را مهار نموده و به رقص میآورند.
از روزی که سلمان رشدی کتابش را نوشت تا نشر کاریکاتورهای پیامبر اسلام در نشریۀ دنمارکی و فلم فتنه در هالند و فلم دیگری که در لاسآنجلس ثبت گردیده بود و بالاخره تا حادثۀ مجلۀ طنز فرانسوی، همان تجربۀ گاو اسپانیایی و سگ پاولوف را بالای ما تجربه میکنند و ما که مصروف نشان دادن عکسالعمل پس از عکسالعمل بودهایم، نتوانستهایم این اهانتها را با واکنشی عقلانیتر، مؤثرتر، متمدنتر و اسلامیتر پاسخ دهیم.
پیش از آنکه از خود بپرسیم در کدام زمان و مکانی زیست میکنیم و چه محدودیتهایی فرا راه ما قرار دارند، باید از خود بپرسیم که «اگر حضرت پیامبر امروز در میان ما میبود، چهگونه واکنشی از خود نشان میداد؟» یافتن پاسخ برای این پرسش کار دشواری نیست، چون اگر پیامبر در میان ما نیست، ما میتوانیم با مراجعه به قرآن و سیرتِ او این پرسش را پاسخ بگوییم.
قرآن کریم در صدها مناسبت و با الفاظی صریح و قاطع از اهانتهایی یاد میکند که پیامبر اسلام خود آنها را میدید و میشنید. آری! صدها آیتی وجود دارند که آن اهانتها را همانطوری که دشمنان پیامبر بر زبان میآوردند، نقل نموده است. برخی از این اهانتها مربوط به مرحلۀ مکی میشوند؛ به دورانی که پیامبر در مظلومیت و ناتوانی به سر میبرد و برخی دیگر به دوران مدنی ارتباط میگیرند؛ مرحلهیی که پیامبر در رأس قدرتی سیاسی قرار داشته و از بازوی کوبندۀ نظامی برخوردار بود.
پیامبر اسلام در مدینه بود و تشکل و دولت و ارتشی را رهبری میکرد که رهبر منافقان در حالی که او هم در مدینه زیست داشت، پیامبر را «ذلیل» خطاب مینمود و مسلمانان آن دشنام و سایر دشنامها و اهانتها چون «جادوگر»، «دروغگو»، «گمراه کننده»، «دیوانه»، «بیمار»، «دروغباف»، «احمق» و امثال آن را تا پایان جهان؛ تا زمانی این کتاب در میانشان وجود دارد، در نمازهای خویش تلاوت نموده و با تلاوت آنها به خدا تقرب خواهند جست.
قرآن در حالی که اهانتهای مسلسل دشمنان پیامبر را نقل میکند، از جزای مرتکبانِ آن اهانتها و دشنامها چیزی نمیگوید. از دیدگاه قرآن، توهین شدن یکی از ویژهگیهای تمامی پیامبران الهی به حساب میآید، طوری که قرآن خود از آن یاد میکند و میفرماید: «یَا حَسْرَهً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون» یعنی «دریغا بر این بندهگان، هیچ فرستادهیى بر آنان نیامد مگر آنکه او را ریشخند مىکردند». اینکه چه کاری در برابر ریشخند کنندهگان انجام داد، قرآن خود به آن پاسخ داده و در آیت ۹۵ سورۀ حجر میفرماید: «إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» یعنی «ما خود شر ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد».
هم پیامبر و هم قرآن او، اهانت را بهانهیی برای شکنجه و ترور و انتقام نه، بلکه فرصتی برای دعوت و گفتوگو قرار دادهاند. در آیت ۶۳ سورۀ النساء آمده است: «پندشان ده و با آنها سخنى رسا که در دلشان مؤثر افتد بگوى». آیت ۱۱۲ سورۀ انعام میفرماید: «و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم، بعضى از آنها به بعضى براى فریب سخنان آراسته القا مىکنند و اگر پروردگار تو مىخواست چنین نمىکردند، پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار». اصل تجاهل عنصر عمدۀ استراتژی پیامبر اسلام در همچو موارد بود که هم قرآن کریم و هم پیامبر اسلام که خود قرآنی متحرک بود، این استراتژی را پیش گرفته بودند. آری! سیاست اجتناب و روحیۀ مثبت، اساس تعامل با دشمنان فرهنگی اسلام در هر زمان و زمینی به شمار میرود. اگر سخن از مقابله بالمثل هم رفته است، هنرمند را با زبان خودش پاسخ دادهاند طوری که در حکایت حسان بن ثابت میخوانیم و پیامبر چنان از هنر او استقبال مینمود که خود فریاد میزد «پدر و مادرم فدایت!».
قرآن کریم سقف تسامح را تا جایی بالا برده است که حتا از دشنام دادن و اهانت بتان نیز منع نموده است، طوری که در آیت ۱۰۸ سورۀ انعام میفرماید: «و آنهایى را که به جای خدا مىپرستند، دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام خواهند داد. اینگونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم، آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام مىدادند، آگاه خواهد ساخت». در اینجا دو نکته قابل تأمل است: نخست اینکه این دشنام به واکنشی روبهرو خواهد شد که به نفع این دین نخواهد بود و دوم اینکه هر گروه انسانی، افکار و اندیشههای خودشان را زیبا میپندارند. در سنت اروپایی هیچ انسانی تقدس ندارد ولو پیامبر هم باشد و این اندیشه به گفتۀ قرآن کریم در نظر آنها زیبا جلوه مینماید و سپس قرآن کریم این امر را به خداوند نسبت میدهد. در آیت ۳۳ سورۀ انعام آمده است: «به یقین مىدانیم که آنچه مىگویند تو را سخت غمگین مىکند، در واقع آنان تو را تکذیب نمىکنند ولى ستمکاران آیات خدا را انکار مىکنند». در آیت ۱۰۷ سورۀ حجر، قرآن از حالت روانی پیامبر پرده برداشته و میگوید «و قطعاً مىدانیم که سینۀ تو از آنچه مىگویند تنگ مىشود» ولی با وجود آن هیچ باری به واکنش فیزیکی توصیه نکرده است.
برخی از جنبشهای پرخاشگری که در نیم قرن اخیر در جهان اسلام ظهور نموده و خود را در لفافۀ اسلام پیچیدهاند، بیشتر از اینکه به متود پیامبر اسلام نزدیک باشند، به جنبشهای چپ نزدیکتراند. تأکید بر اصل خشونت و خون و نابودی دنیای کهن و بنای کاخ جدیدِ حزب و گروه سیاسی نو در جای آن، یکی از این خصوصیتهای مشترک است. ما با انقلاب فرهنگی مائو ولی با آب و رنگ اسلامی روبهرو هستیم.
در این چند سالی که گذشت، هر واکنش فیزیکییی که در برابر دشمنان فرهنگی دین انجام گرفته، به نفع آنان و به ضرر این دین و این امت بوده است. اهانتی را که این «مدافعان سر به کف پیامبر!» به پیامبر ما میکنند، بالاتر و عمیقتر و گستردهتر از هر نوع فلم و کاریکاتور و مقاله و داستانی بوده است که دشمنان او تا هنوز مرتکب شدهاند. پیامبر اسلام و قرآنِ او هرگونه نقد را به فرصتی تبدیل نموده و از خلال آن به پرسشهای دیگری نیز پاسخ میدهند. آنچه ما باید بدانیم این است که خدا و پیامبرِ او مال شخصیِ هیچ کسی نبوده، بلکه خدا با هزاران جلوۀ خویش در شریان تمامی دستگاه هستی جریان داشته و یکی از معجزات پیامبر او همین بوده که نامش بیشتر از هر نامی در دنیا شهرت داشته است تا جایی که دایرهالمعارفهای غربی، نام او را رایجترین نام در دنیا به شمار آوردهاند. او با قامتی بلند در میان بزرگان تاریخ ایستاده و نامش نامیتر از هر شخصیت دیگرِ تاریخ بشر بوده است که هیچ قلمی و هنری توان تشویه آن را نخواهد داشت.
کاری را که خشونتگرایان در حق پیامبر انجام دادهاند، در هیچ مقیاسی قابل سنجش نیست. در تصویری که هفتهنامۀ چارلی ابدو پس از مرگ کارکنانش نشر نمود، پیامبر روی خود را پوشیده و میگوید: «محمد هم از دست افراطگرایان به ستوه آمده و چهقدر دشوار است که احمقانی به انسان دل بندند». امروز تمامی دنیا به پاریس روی آورده و صدها هزار انسان به خیابانها ریخته و صدها هزار نسخۀ مجله به فروش رسیده و صدهزار کاریکاتور پیامبر در میان مردم دست به دست میشود. امروز حتا کسانی که در گذشته علاقهیی به تصاویر مسخره و بیکیفیت آن هفتهنامه نداشتند، شعار سر دادهاند که «ما همه چارلی ابدو هستیم». امروز بنیامین نتنیاهو رییس جمهور جنایتکار اسراییل که دستانش به خون ژورنالیستان و بیگناهان فراوانی رنگ است، در صف نخستِ راهپیمایی پاریس ایستاده و از حماقت خشونتگرایان کودنِ «مسلمان» مایه میاندوزد.
هجوم بالای مساجد مسلمانان در فرانسه، بالا رفتن سطح حساسیت در برابر مسلمانانی که راه خویش را به آن قاره باز نمودهاند، قرار دادن مسلمانان مظلوم در موقعیت دفاعی و بستن دروازههای روانِ انسان غربی در برابر این دین، از پیـامدهای ترور در دفتر چارلی ابدو خواهد بود. آیا حالا ارواح آن دو قاتل خوشحال خواهند بود؟!
Comments are closed.