احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





اند یشه ‌های سیا سی در میان مسلمانان

گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ دوشنبه 29 جدی 1393 - ۲۸ جدی ۱۳۹۳

بخش دهم

mnandegar-3فارابی سعادت را به دو گونه تقسیم می‌کند: سعادت حقیقی، که در مورد آن سخن رفت؛ و سعادت پنداری، که در مورد آن گوید: “…سعادتِ پنداری عبارت است از ثروت، عزت (کرامت) و خوش‌گذرانی‌ها”.(فارابی، ۱۳۶۴: ۱۰۷)
فارابی واحد سیاسیِ خود را “مدینه” قرار داده است که دو گونه است: مدینه مطلوب که “مدینۀ فاضله” خوانده می‌شود، و مدینه نامطلوب که شامل انواع ضاله، فاسقه و جاهلیه می‌باشد. مدینه‌های مورد نظرِ این فیلسوف بیشتر از رهگذرِ زمام‌دار و فرمان‌روای آن قابل تفکیک و شناخت می‌باشند، چرا که از دید فارابی زمام‌دار نقش قلب را در وجود آدمی دارد؛ در صورتِ سلامتِ او انسان سالم و توانا می‌باشد و در صورتِ ناسالمی او، انسان ناتوان می‌ماند و راه خطا می‌پیماید. مدار و قوام جامعۀ سیاسی در نظر فارابی، حکومت است؛ جامعۀ بافضیلت و بی‌فضیلت را حکومتِ بافضیلت و بی‌فضیلت ایجاد می‌کند. او می‌گوید، فضیلت در اجتماع پدید نمی‌آید و در وجود انسان پایدار نمی‌ماند “… مگر به وسیله حکومتی که در پرتو آن، این افعال و سنن و عادات و ملکات و اخلاقِ نیکو در شهرها در میان مردم رواج یابد”(فارابی، ۱۳۶۴: ۱۰۷). فارابی حکومت را مکلف می‌شمارد تا مردم را به حفظ اخلاق، فضایل و مصلحتِ جامعه علاقه‌مند گرداند و این کار را نه به‌وسیلۀ زور و جبر، بل با ایجاد انگیزه‌های خوب و آموزش انجام دهد. و همچنین: “پیدایش چنین حکومتی تنها با نیروی خدمت و فضیلتی امکان‌پذیر است که مورد قبول مردم واقع شود و خوی فرمان‌برداری را در دلِ آنان پایدار سازد و این خدمت عبارت است از پادشاهی و فرمان‌روایی یا هر نام دیگری که مردم برایش انتخاب می‌کنند و حاصل این خدمت را سیاست می‌گویند”(فارابی، ۱۳۶۴: ۱۰۷). ولی فارابی به اجتماعی می‌اندیشد که فراگیرندۀ همۀ انسان‌ها در همۀ زمین است، و حاکم فاضل آن، حاکمِ “معموره ارض” است، نه از یک قوم و گروه خاص. طبقه‌بندی‌های اجتماعی در مدینه فاضله به دولت‌شهرهای یونان شباهت می‌رساند، این واحد سیاسی حالتِ آرمانی دارد. مدینه فاضله مدینه‌یی‌ست که در آن هر چیز در جایش قرار دارد، یعنی دانایان در رده بالا و کم‌دانان پایین‌تر، و کسانی که مخالفِ مدینه‌اند سزاوارِ مرگ می‌باشند. فارابی زمام‌دارِ مدینه فاضله را رییس اول می‌نامد که همانا فیلسوف است، درست عنوانی که افلاطون برای زمام‌دار تجویز می‌دارد.
رییس اول یا فیلسوف کسی است که با عقل فعال (روح‌القدس) در ارتباط است و از او مشروعیتِ خود را می‌گیرد. تفاوت رییسِ اول با پیامبر از نظر ابونصر در این است که نبی به‌وسیلۀ قوۀ متخلیه از عقلِ فعال پیام دریافت می‌دارد و دریافت‌های خود را به‌صورتِ محاکات و امثله برای مخالفانِ خود بیان می‌دارد، اما فیلسوف در این ارتباط از برهان و دلیل بهره می‌برد. همچنان رییس اول، مخدومِ صرف است و لازم نیست که به کسی خدمت کند، ولی پیامبر در امور انسانی با سایر افراد حقِ یک‌سانی دارد.
فارابی پیامبر و فیلسوف را دو کسی می‌داند که از یک منبع تغذیه می‌کنند و میان آن دو، به‌تبع فلسفه و دین تضادی وجود ندارد. او در کتاب السیاسته‌المدینه می‌گوید:
“… اگر پیش آمد که گروهی از این پادشاهان (فیلسوفان پیامبر) در یک زمان در شهری، امتی یا امت‌های چندی، یافته شوند، همه‌گی چونان یک پادشاه‌اند؛ زیرا همت‌ها و هدف‌ها و ارادت‌ها و روش‌های آن‌ها همسو و همسان است. و اگر در زمان‌های پیاپی یکی بعد از دیگری بر سر کار آید، بازهم جان‌هاشان چون یک جان است و دومی بر راه اولی است و پسین بر شیوۀ پیشین. و همان‌گونه که بر یک پادشاه دگرگون کردنِ شریعتی که نهاده است(به هنگامی که تشخیص دهد) رواست، همچنین پادشاه پسین که جانشین پیشین است، می‌تواند شریعت برنهاده گذشته را تغییر دهد، چرا که اگر شاه (پیشین) هم خود بر سر کار بود، اینک آن را تغییر می‌داد”.(فارابی، ۱۳۶۶: ۸۰-۸۱)
از دید فارابی، هر کسی شایسته‌گی ریاست را ندارد؛ زیرا رییسِ اول از پهلوهای نظری، فکری، خلقی و عملی نسبت به سایرین برجسته و متمایز می‌باشد. رییسِ اول دارای مشروعیت ذاتی می‌باشد و نیازی به اطاعتِ مردم از این لحاظ ندارد. در این مورد، رییس اولِ فارابی با امام شیعیان شبیه می‌باشد. در حالی که به نظر ارسطو، فضیلت حکم‌روایی در انحصار فیلسوفان نیست و به‌دست آوردنِ آن برای همۀ شهروندان میسر است و به همین جهت معتقد بود که همۀ شهروندان باید هم “شیوۀ فرمان‌بری و هم رموز فرماندهی” را بیاموزند(عنایت، ۱۳۶۴: ۱۱۲). در فلسفه سیاسیِ فارابی اهتمامِ زیادی به زما‌م‌دار صورت پذیرفته است، زیرا به باورِ او از مشخصاتِ مدینه فاضله آن است که ریاستِ او را فیلسوف شاه به عهده داشته باشد و آحاد مردم از آن اطاعت بدارند و مطابق دستور او عمل کنند. در چنین وضعیتی است که انسان می‌تواند به “سعادت حقیقی” رهنمون گردد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.