گزارشگر:علی پارسا/ شنبه 4 دلو 1393 - ۰۳ دلو ۱۳۹۳
حالا دیگر در کنار عنوانهایی چون طالبان، القاعده، شبکۀ حقانی و سایر گروههای تروریستی در کشور، نام «داعش» هم به عنوان یک تهدید امنیتیِ نوظهور در افغانستان، در سرخطِ خبرها جای باز کرده است. گاهی صداهای این گروه تروریستی آنقدر از نزدیک شنیده میشود که گویی در بیخ گوشمان خانه کردهاند؛ مثلاً گاهی آدم فکر میکند که شاید نمایندهگی جدیدِ این گروه در دانشگاه کابل تأسیس شده و بلندگوهای آن در برخی از رسانههایمان ریشه دوانده است.
این حضور و تردید، تنها به اینجاها محدود نمیشود؛ حالا دیگر دیدن «اشباح سیاه» در بسیاری از ولایات کشور، نَقل و نُقلِ بسیاری از مجالس شده است. حتا شنیده میشود که در بعضی از ولایات کشور، پرچم سفید طالبان رنگ خود را به بیرق سیاه «دولت اسلامی» داده است. به این ترتیب در کنار رنگهای هراسآفرین دیگر، حالا رنگ سیاه هم حضور خود را مسجّل کرده است.
اینکه آیا واقعن ریشههای خلافت خودخواندۀ «دولت اسلامی»ِ موسوم به داعش در جغرافیای این سرزمینِ مجروح دویده است یا نه، پرسشیست که نمیتوان به قطع به آن پاسخ گفت؛ اما حداقل چیزی که میتوان گفت این است که این خلافت خودخوانده در نقشهیی که چند ماه پیش از جغرافیای خیالی خود به نمایش گذاشته بود، کشورهایی چون افغانستان و ایران را هم زیر عنوان سرزمین خراسان از جمله ملحقات رویایی خود عنوان کرده است. در این نقشۀ مضحک، داعش به سرزمینهای خاورمیانه، شمال افریقا و بخش وسیعی از اسیا و اروپا دست انداخته است! اینکه این نقشه با درنظرداشت وضعیت راکد جنگجویان داعشی تا چه حد بر اساس یک دید واقعبینانه طراحی شده است، بماند؛ اما بر اساس همین نقشه هم میتوان درک کرد که شکلگیری «دولت اسلامی» هرچند مبتنی بر قرائت بنیادگرایانهیی از اسلام است، بازهم داعیهدار شکل دادن به دولتی مدرن با چهار مولفۀ سرزمین، جمعیت، حکومت و حاکمیت است. به این معنا که نوع نگاه گروه داعش به دولت، نگاهی مدرن است که بیش از هر چیز بر مولفۀ سرزمین تأکید میکند. نقشۀ پیوستۀ داعش که از خراسان شروع و به صورت یکتکه تا سرزمینهای اروپایی امتداد مییابد هم نشان از همین طرز نگرشِ داعش به دولت سرزمینی است.
با استفاده از همین قاعدۀ ساده، میتوان گفت که بلند شدنِ صدای داعش در کوچه و پسکوچههای شهرها و قریههای افغانستان، بیشتر تلاشی داخلی از سوی گروههای هراسافکن است تا حرکتی سازمانیافته از سوی مرکز خلافت اسلامی داعش در موصل. واقعیت امر این است که با شکلگیری ائتلاف جهانی برای مبارزه با داعش، حالا رویای تصرف جهان، جای خود را بیشتر به کابوس تلخ سرنگونی داده است؛ جنگجویان داعش از ترس اف۱۸های امریکایی، حالا تا حد زیادی توان حرکتهای جمعی خود را از دست دادهاند. با این وصف، بعید به نظر میرسد که این گروه جبهههایی چون کوبانی را رها کرده و به فکر سرزمین خراسان باشد.
باید میان مانورهایی که این روزها به نام داعش انجام میشود و ارادۀ واقعی گروه داعش برای حضور سازمانیافته در افغانستان، تفکیک قایل شد. واقعیت این است که چنین ارادهیی تنها زمانی برای داعش واقعبینانه خواهد بود که سرزمینهای میان افغانستان و موصل قدم به قدم از سوی جنگجویان آنها در نوردیده شود. ورنه دست یافتن به افغانستان و پاکستان به همان اندازه خوشخیالی است که متصرف شدنِ اروپا!
البته این بدین معنا نیست که خبر بلند کردن پرچم داعش در برخی از مناطق افغانستان، چیزی جز پروپاگند و توهم نیست. در این که حالا دیگر پرچم سیاه داعش هم به جمع پرچمهای برافراشتۀ این سرزمین درآمده است، متأسفانه شکی نیست. اما تأکید بر این است که این حرکتها هیچ دلالتی بر حضور سازمانیافتۀ داعش در این سرزمین نمیکند. در افغانستانی که تنها در پایتخت آن، حضور ۱۰۳ گروه تروریستی از سوی ادارۀ عمومی امنیت ملی تأیید و تأکید میشود، ظهور هواداران داعش هم محل هیچ تعجبی نخواهد بود.
هواداران امروزِ داعش در افغانستان همانهاییاند که دیروز پرچم سفید طالبان را در ولایات کشور یدک میکشیدند و حالا هم با شنیدن نام پرزرق و برق داعش، رنگ سیاه را برای خود برگزیدهاند. اینکه برای نخستینبار یک گروه بنیادگرا مدعی شکل دادن به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) شده و ادعای خلافت اسلامی کرده است، با حرکات سریعِ خود مناطقی را تحت تصرف خود آورده و در فضای مجازی به گستردهگی تبلیغ میکند، همه و همه وجوه جذابیست که میتواند نظر هر بنیادگرایی را به خود جلب کند؛ بهخصوص که گاهی این گروه افراطی حرکات شگفتآوری مانند هک کردن حساب توییتر و یوتیوب ستاد فرماندهی امریکا و یا سایت شهرداریهای فرانسه را هم از خود نشان دهد!
چنین اقداماتی از سوی داعش در نظر تندروان و افراطیون، ابوبکر بغدادی را در مسند قهرمان و منجی جهان قرار میدهد و در نتیجه حمایت و تحسین آنها را برمیانگیزاند؛ این است که پرچم سفید طالبانی را بر زمین میگذارند و پرچم سیاه داعشی را به شانه میکشند.
با همۀ اینها باید گفت به نظر میرسد که آمدن داعش در افغانستان پروپاگندی بیش برای گلآلود کردن آب نیست؛ هرچند نمیتوان از صداهای پراکنده برای حمایت از داعش در افغانستان چشمپوشی کرد، اما این گروهها در یک نگاه کلی، زیرمجموعۀ همان گروههای هراسافکنیست که از سالها پیش در پی ناامنسازی کشور بودهاند. از سوی دیگر، ایدیولوژی داعش هم خوراک فکریِ مورد نیاز این گروههای هراسافکن و سایر گروههای ایدیولوگ مذهبی را فراهم میکند.
از بین بردن و رویارویی با گروههای شورشی و هراسافکن، وظیفۀ نیروهای امنیتی کشور است؛ در این میان البته که مردم، رسانهها، جامعۀ مدنی و حکومت هم هر کدام نقش و مسوولیت خاصِ خود را دارند. مهمترین مسوولیت مشترکِ همه به خصوص رسانهها در این میان این است که از پروپاگند، شایعهسازی و «از کاه، کوه ساختن» بهشدت حذر کنند. بزرگنمایی کسانی که تا دیروز به نام طالب و امروز به نام داعش نقاب میزنند، چیزی جز آب به آسیاب دشمن ریختن نخواهد بود. در نتیجه با تمام تهدیداتی که ممکن است این طالبانِ دیروز و داعشیانِ امروز برای امنیت کشور ایجاد کنند، هرگز در معرفی آنها نباید بزرگنمایی و مبالغه نکنیم و آنها را هم مثل دیگر شورشیان و دشمنان این مرزوبوم، باید در مقابل همت بلند نیروهای امنیتی، خفیف و خوار بشماریم.
Comments are closed.