احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 14 دلو 1393 - ۱۳ دلو ۱۳۹۳
کریم خرم رییس پیشین دفتر ریاستجمهوری افغانستان، بهتازهگی باز مرتکبِ نوشتن مقالهیی در باب انگیزهها و عواملی شده که حامد کرزی رییسجمهوری پیشین از امضای قرارداد امنیتی با امریکا اجتناب ورزید. این مقاله که بیشتر به یک ادعانامۀ سیاسی شباهت دارد، بر پایۀ تیـوری توطیه نگاشته شده است. نوشتن این مقاله یک بارِ دیگر نشان میدهد که بیماری هیستری سیاسی در تیم آقای کرزی چهقدر ریشهدار و عمیق بوده است. نخست برای اینکه به فهمی دقیق و روشن از مقالۀ آقای خرم دست پیدا کنیم، خوب است بدانیم که تیـوری توطیه چیست.
تیوری توطیه که اصلاً به آن توهم توطیه باید گفت، از مفاهیم مهمِ اندیشۀ سیاسی است. تیوری توطیه یعنی مجموعهیی از گزارهها که بر پایۀ استدلال علمی استوار نیست و نمیتوان برای آنها شاهد و مثالِ عینی ارایه کرد. اینگونه نیست که در سیاست هیچ توطیهیی وجود نداشته باشد، اما باید برای ثبوت آن، شواهد و مثالهای عینی آورد. اما تیوری توطیه بر اساس عواطف و احساسات، استوار است و از هرگونه منطق علمی و روششناسانه ابا میورزد. تیوری توطیه به این معناست که در عقب هر حرکت و اقدامی، باید اهدافِ کلان و مرموز را دید.
مثالهای روشنِ تیوری توطیه در تاریخ کم نیستند. بیشتر نظامهای ایدیولوژیک برای توجیه فعالیتهای خود، به تیوری توطیه متوسل میشوند. یازده سپتمبر از دید افرادی که به تیوری توطیه معتقد اند، کار امریکاییها و یا نظام سرمایه بوده است. به باور این افراد، یازده سپتمبر باید در جهان اتفاق میافتاد تا نظام سرمایه میتوانست اهداف کلانِ خود را پس از جنگ سرد تعقیب کند. بر پایۀ این استدلال، امریکاییها برنامۀ «اشغال» افغانستان را از دههها به این طرف طراحی کرده بودند و آن را پس از «آفریدن» حادثۀ یازدهم سپتمبر، عملی کردند.
آقای خرم نقطۀ عزیمتِ مقالۀ خود را دقیقاً تیوری توطیه قرار داده است. رییس پیشین دفتر حامد کرزی در این مقاله امریکا را به گونهیی متهم به «اشغال» افغانستان برای رسیدن به اهدافِ بزرگ منطقهیی و جهانیِ خود کرده است. آقای خرم در مقالۀ خود میگوید که امریکا عامل اصلی جنگ و ناامنیها در افغانستان است. «ایالات متحدۀ امریکا بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ میلادی زیرِ نام مبارزه علیه تروریزم به افغانستان آمد. با فرو نشستن گردوخاکِ آن حادثۀ المناک، امریکا به پیاده کردن طرح باقی ماندنش در کشورِ ما شروع کرد. باقی ماندن درازمدت امریکا در افغانستان برای اهداف منطقهییاش بود و برای رسیدن به این اهداف به افغانستان بهحیث یک پایگاه بزرگ ضرورت داشت. به عبارت دیگر، افغانستان برای امریکا هدف نه، بلکه وسیله تلقی میگردید. برای ماندن دراز مدت در افغانستان، امریکا ضرورت داشت تا دست به ایجاد پایگاههای نظامی و استخباراتی در این کشور بزند. برای ساختن پایگاهها ضروری پنداشته میشد تا نه تنها جنگ در افغانستان وجود داشته باشد، بلکه روز به روز شدیدتر هم شود. در صورتی که در افغانستان جنگ نمیبود، اکمالات شباروزی اسلحۀ پیشرفته و ثقیل و اعمار تأسیسات بزرگ و مغلق بهصورت طبیعی سوالاتی را نزد مردم این کشور و ممالک همسایه و منطقه بهوجود میآورد. بنا برین بعد از مقدمهچینیها امریکا در سال ۲۰۰۴ عملاً به روشن ساختن آتش جنگ و انسجام و تقویت دوبارۀ طالبان آغاز کرد.»
این گزارهها که که متأسفانه و یا خوشبختانه با نثری ضعیف و بیسوادانه نوشته شده، عملاً طالبان را پروژۀ امریکا معرفی میکند که ابزار حضور این کشور در منطقه شده است. حالا آقای خرم برای چنین اتهامی، استدلالهای خود را هم دارد. او اهداف کلانِ امریکا را برای منطقه و جهان، انگیزۀ راهاندازی جنگ و ناامنی در افغانستان توصیف میکند. آقای خرم اما نمیگوید که این اهدافِ کلان چیستند که امریکا را واداشته که جنگ در افغانستان را به وسیلۀ طالبان شعلهور سازد.
آقای خرم مقالۀ خود را در دفاع از سیاستهای رهبر خردمند خود ـ کرزی ـ همینطور ادامه میدهد و رازهای سر به مهرِ دیگری را افشا میکند که میتواند پشتِ هر انسانی را به لرزه درآورد. به این بخشها از مقالۀ عالمانه تنظیمشدۀ آقای خرم توجه کنید: «به نظر من، پلان امریکا این بود که قرارداد امنیتی و دفاعی با آخرین حکومت و نظام مشروع افغانستان امضا شود و با امضای آن جنگ افغانستان وارد مرحلۀ جدید گردد. با درک همین موضوع بود که حامد کرزی در اخیر بیانیۀ جلسۀ اختتامیۀ لویهجرگۀ مشورتی گفت که با در نظرداشت سفارشهای لویه جرگه قرارداد امنیتی «بعد از انتخابات» امضا خواهد شد. وی میدانست که اگر قرارداد امضا شود، دیگر انتخاباتی در کار نخواهد بود. یقیناً اگر حامد کرزی قرارداد امنیتی با امریکا را بعد از لویه جرگه امضا میکرد، انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۴ دایر نمیگردید. اگر به متن قرارداد امنیتی و دفاعی بین امریکا و افغانستان (BSA) نگاه شود، دیده میشود که در هر جا بحث بر سر چهگونهگی نیروهای نظامی امریکاست، هیچ اشارهیی به فعالیتهای CIA در آن صورت نگرفته و این درست، مغز موضوع را تشکیل میدهد. وقتی من میگویم با امضای قرارداد امنیتی، جنگ امریکا داخل مرحلۀ جدید میگردد، هدف من این است که امریکا که حالا در افغانستان پایگاه دارد، قرارداد و دستخط دارد تعداد عساکرش را در این کشور کاهش میبخشد، جنگ را به کشورهای دیگر منطقه میکشاند و فعالیتهای CIA را بیشتر میسازد. قابل یادآوریست که عملیات طیارههای بیپیلوت نیز مربوط CIA میگردد، نه وزارت دفاع آن کشور.»
این خیالپردازیهای آقای خرم در دفاع از مواضع رییسجمهوری پیشین ادامه مییابد تا اینکه به استنتاج اصلی خود میرسد. آقای خرم که بدون شک این دیدگاهها را بهتازهگی دریافته و یا هم برایش الهام شده، به زمان ظهور گروههایی زیر نام داعش در افغانستان اشاره میکند. تخیلات آقای خرم حالا با رسانهیی شدنِ حضور گروههایی زیر نام داعش، میتواند طرح او را در مورد اهداف بزرگ و استراتژیک امریکا در منطقه بهنوعی توجیه عقلانی کند. آقای خرم در مقالۀ خود، ظهور داعش در منطقه و از جمله شایعات مبنی بر حضور آن در مناطقی از افغانستان را به همان طرح توسعۀ جنگ و ناامنی در افغانستان مرتبط میداند.
«تبدیل شدن بیرقهای سفید به بیرقهای سیاه و ظهور گروه «داعش» در افغانستان نیز نشانۀ آغاز مرحلۀ جدید است. شعار نو، نیروی نو و ساحۀ جدید فعالیت ایجاب مینماید تا گروه جدیدی این جنگ را به پیش ببرد. زیرا مشکل است تحت نام «طالب» مثلاً در آسیای مرکزی جنگید. اعلام ولایت خراسان در چوکات خلافت داعش توسط ابومحمد العدنانی سخنگوی داعش، گامی عملی در آغاز مرحلۀ جدید جنگ امریکاست که جابهجا کردن گروهی سربازان آن را در افغانستان از قبل آغاز کرده است. این جریانات که همه در پیش چشم ما واقع میشوند، نقطۀ آغاز آن امضای قرارداد امنیتی و دفاعی بین امریکا و افغانستان است. برای اینکه این نقشه بهصورت درست عملی گردد، افغانستان باید به کشوری تبدیل گردد که مشروعیت نظام سیاسیاش تحت سوال باشد، کشور پارچه پارچه بوده و مراجع مختلف قدرت در آن ایجاد شود، سیاسیون خجالتزده بوده و ثبات مملکت شکننده باشد. بعد از جنجالی ساختن انتخابات ریاستجمهوری، قدم بعدی برای محروم ساختن افغانستان از نظام قوی و مشروع، انتخابات پارلمانی و مسایل و جنجالهای مربوط آن است.»
آقای خرم حالا دیگر به مالیخولیای سیاسی خود کاملاً دست یافته است. او پازل طرح خود را کامل میبیند و به آن میبالد. «امریکا میخواهد در نظام انتخاباتی افغانستان تغییراتی آورده شود. داخل ساختن پای خارجیها در کمیسیونهای انتخاباتی، از اهداف عمدۀ امریکاست. هر دو نامزدانی که امروز بر سرِ قدرت هستند، در تفاهمنامۀ ایجاد حکومت وحدت ملی که متن اصلی آن به انگلیسی نوشته شده بود، خود را به آوردن «اصلاحات» در نظام انتخاباتی متعهد ساختهاند.»
وقتی مقالۀ آقای خرم را در مورد تخیلات دورۀ جاهلیتش میخواندم، به یاد استالین دیکتاتور شناختهشدۀ قرن بیستم افتادم؛ همانی که فکر میکرد نظام سرمایهداری و امپریالیزمِ امریکا بانی و باعثِ حوادث وحشتناک تاریخی است. استالین نیز به بیماری هیستری مصاب بود و به همین دلیل شخصیتی توطیهگر و موذی داشت. او نیز چون آقای خرم فکر میکرد که دستهای پنهانی، تاریخ را رقم میزنند. اما فرق آقای خرم با استالین این است که استالین بر کشوری مثل اتحاد شوروی حکومت میکرد که از ایدیولوژی مارکسیسم ارتدکس نشأت گرفته بود، اما معلوم نیست که آقای خرم چرا برخلاف ولینعمتهای خود سخن میگوید.
اگر قرار باشد بر اساس دیدگاههای آقای خرم مسایل را ببیـنم، آنگاه برای خودش و «آقا بالاسرش» هم آبرو و مشروعیت نمیماند. بر پایۀ استدلال آقای خرم باید چند سوال را در مورد به قدرت رسیدنِ آقای کرزی مطرح کرد: چهگونه شد که پس از حوادث یازده سپتمبر آقای کرزی وارد افغانستان شد و به جنگ با طالبان آغاز کرد؟ مگر او سالیان طولانی در امریکا با خانوادهاش زندهگی نمیکرد؟ مجاهدین با توپ و تفنگ قدرت را پس از سقوط طالبان تصرف کرده نتوانستند، اما آقای کرزی با یک موبایل که معلوم نبود از کجای افغانستان با رسانههای جهانی صحبت میکرد، به کرسی ریاستجمهوری افغانستان رسید! مگر بر پایۀ تیوری توطیه، همین مورد آقای کرزی بدون هماهنگی امریکاییها صورت گرفته است؟ آقای کرزی را بسیاریها به عضویت سازمان سیا متهم میکنند، آیا سندی وجود دارد که چنین اتهامی را ابطال کند؟
میگویند کسی که شیشه بار دارد، به سوی دیگران سنگ پرتاب نمیکند؛ ولی حالا دیده میشود که آقای خرم به عنوان تیوریسنِ نالایقِ دستگاه حامد کرزی، به اندازۀ یک آدمِ امی هم عقل و درایت ندارد.
Comments are closed.