گزارشگر:احمد عمران/ چهارشنبه 29 دلو 1393 - ۲۸ دلو ۱۳۹۳
سخنان عبد رب الرسول سیاف، از رهبران جهادی کشور در مراسم بیستوشش دلو، سالروز خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان، واکنشهای زیادی را در محافل سیاسی برانگیخته است. اگر مبالغه نشود، در اکثر رسانهها و گفتوگوهای عادی مردم، در مورد این سخنان بحث میشود و به گونههای مختلف مورد تحلیل و ارزیابی قرار میگیرند. البته طیفِ خاصی در این مورد اظهارنظر نمیکنند، بل در مجموع کلِ جامعه بهنوعی خود را درگیر این سخنان ساخته است. در این میان اما چند نکته قابل توجه است:
هدف اصلیِ سخنانِ آقای سیاف کی یا کیها بودند؟
پاسخ به این سوال، کار آسانی نیست. برخیها به این باور اند که مخاطب اصلیِ سخنان آقای سیاف، اشرفغنی رییسجمهوری کشور بوده است. دلیل چنین برداشتی این است که آقای غنی برخلاف حامد کرزی که در بسیاری از مسایل خُرد و کلانِ کشور با سران جهادی و افراد متنفذ به شور و مشوره میپرداخت ـ حتا اگر به مشورههای آنها عمل نمیکرد ـ، از زمانی که به کرسی ریاستجمهوری تکیه زده، کمتر به چنین نشستهایی روی خوش نشان داده و به برگزاری آنها اهتمام ورزیده است.
موضوع دیگر، نوع سیاست منطقهییِ آقای غنی است که واکنش سرانِ مجاهدین را برانگیخته است. بسیاری از رهبران مجاهدین نسبت به سیاستهای منطقهیی آقای غنی بهویژه در رابطه با پاکستان چندان خشنود به نظر نمیرسند و به همین دلیل فکر میکنند آقای غنی مسایلی را از آنها پنهان نگه داشته است. البته پنهانکاری در مسایل کلان، میراث آقای کرزی است که به زمامدارانِ جدید رسیده، اما از آنجایی که آقای کرزی شخصاً تمایل بیشتری به هند نشان میداد، این شایبه را به وجود نمیآورد که او زدوبندهای پنهان با پاکستان داشته باشد. در همین حال، روحیۀ انتقادیِ آقای کرزی از سیاستهای پاکستان نیز مجال کمتری در مورد پنهانکاریهای او در عرصۀ مناسباتِ منطقهیی در اختیار منتقدانِ حکومت قرار میداد. اما سیاستهای منطقهییِ آقای غنی که بر نقش پاکستان در مسایل منطقهیی تأکید دارد، باعث شک و گمانهایی در حلقات سیاسی و بهویژه در میان آن طیف از مجاهدین که نسبت به پاکستان بدگماناند، شده است.
از جانب دیگر، برخی دیگر از آگاهان سیاسی باور دارند که خطابِ آقای سیاف به داکتر عبدالله بوده که نسبت به قناعتِ مجاهدین و همقطارانِ سابقِ خود در کابینه و ساختار حکومت به زعم آنها کمتوجهی کرده است. در این مورد، حداقل اسماعیلخان از فرماندهان جهادی غربِ کشور به گونۀ روشن داکتر عبدالله را مورد انتقاد قرار داد و گفت که به مجاهدین و حوزۀ غربِ کشور جفا کرده است.
البته انتقاد نسبت به عدم حضور مجاهدین در ساختار نظام، حرفِ تازه و از امروز و دیروز نیست. حداقل در سیزده سال گذشته، شماری از رهبران مجاهدین به دلایل مختلف نسبت به کمرنگ شدنِ حضورشان در ساختار قدرت سیاسی، همواره انتقادهایی را به نشانی دولت صادر کردهاند.
چند نکته در مورد واکنش داکتر عبدالله به این سخنان
یگانه مقام ارشدی که در حال حاضر به اظهارات استاد سیاف و امیر اسماعیلخان واکنش نشان داده، داکتر عبدالله رییس اجراییۀ دولت وحدت ملی است. آقای عبدالله تلاش کرد که بهنوعی بتواند قناعتِ معترضان را که بیشترشان از جمله همکاران جهادی و تیمیِ او نیز به حساب میروند، فراهم کند. چند نکته در سخنان آقای عبدالله در واکنش به انتقادهایی که ظاهراً از او و رییس جمهوری صورت گرفت، برجسته بود:
تأکید بر نقش مجاهدین در ساختارهای سیاسی: آقای عبدالله به گونۀ واضح در صحبتهای خود در نشست کابینه بر نقش مجاهدین تأکید ورزید. او گفت: هرگز فکر مجاهدزدایی و یا هم دور کردنِ مجاهدین از صحنه را نکردهام؛ بلکه ارزشهای جهاد در افغانستان پابرجا خواهند بود.
درک شرایط پیچیدۀ کشور: نکتۀ دیگری که در سخنان رییس اجراییۀ کشور برجسته بود، اشاره به شرایط دشوار و پیچیدۀ کشور بود. آقای عبدالله گفت که افغانستان در شرایط دشواری قرار دارد و باید بازتاب شرایط دشوارِ کشور را در سیاستهای دولت وحدت ملی درک کرد. ظاهراً آقای عبدالله تلاش کرد که به منتقدینِ خود بفهماند که آنها یک روی ورق را خواندهاند و روی دیگر را نیز باید بخوانند.
عدم حضورِ یک فرد مشخص نباید به عدم حضور کلِ مجاهدین تعبیر شود: مورد دیگری را که آقای عبدالله به آن اشاره ورزید، این بود که گاهی افراد حضور خود در قدرت سیاسی را به حضور یک کل تعمیم میبخشند و بر اساس آن قضاوت میکنند. آقای عبدالله تأکید کرد که نباید چنین برداشتی صورت گیرد و عدهیی به محض اینکه وزیر و رییس نشدند، به بزرگنمایی بپردازند.
نتیـجه
آقای عبدالله شاید از نخستینزمامدارانِ کشور باشد که در زمان زمامداریِ خود به انتقادهایی که صورت میگیرد، واکنش نشان میدهد. پیش از آن، هرگز آقای کرزی و حتا در حال حاضر رییسجمهوری فعلی، این جرأت را نداشتهاند که در برابرِ گفتهها و انتقادهای رهبرانِ مجاهدین از خود دفاع کنند و به توضیح وضعیت بپردازند. من فکر میکنم چنین روحیهیی میتواند به فضای گفتوگو در میان قشر سیاسیِ کشور بینجامد که دیگر بیم و هراسی از کارکردها و نظراتِ خود نداشته باشند. البته هراس همواره در جناح قدرت محسوس بوده و چنین فکر شده که انتقادها میتواند بنیادبرانداز تمام شود.
Comments are closed.