گزارشگر:شنبه 2 حوت 1393 - ۰۱ حوت ۱۳۹۳
آیا نمینگرند به شتر که چهگونه آفریده شد؟
و نگاه کن به شتر، آری
که چهگونه ساخته شد، باری
نه زآب و گل که سرشتندش
ز سراب و حوصله پنداری
و سراب را همه میدانی
که چهگونه دیده فریب آمد
و سراب هیچ نمیداند
که چهگونه حوصله میآری
و چهگونه حوصله میآری
به عطش، به شن، به نمکزاران
و حضورِ گستره را دیدن
به نگاهی از سرِ بیزاری
و نگاه کن که نگاه اینجا
ز شیار شوره نشان دارد
چو خطوطِ خشک پس از اشکی
که به گونههات شود جاری
و به اشک بین که تهی کردت
ز هر آنچه مایۀ آگاهی
و تو این تهی شده را باید
ز کدام هیچ بینباری
و در این تهی شده میبینی
هَیَمانِ اُشترِ عَطشان را
که جنون برآمده با صبرش
نرود سبک به گرانباری
و جنون دو نیشۀ رخشان شد
به صف خشونت دندانها
که ز صبر کینه به بار آید
که ز کینه زخم شود کاری
و نگاه کن که به کینتوزی
رگ ساربان زده با دندان
ز سراب حوصله تنگ آمد
و نگاه کن به شتر، آری.
Comments are closed.