احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۸ حوت ۱۳۹۳
عبدالحفیظ منصور
بخش چهل و پنجم
القاعده دایرۀ “دوستان خدا” را بسیار تنگ گرده است. از نظر این گروه، دوستان خدا به کسانی محدود میگردد که با اهداف و برنامههای آن گروه موافق باشند و مخالفانِ القاعده از نظر آن گروه، شامل دشمنانِ خدا میباشند. امت اسلامی از دید القاعده به چند گروه تقسیم میشود: ۱) عامۀ سنیمذهبهایی که در عمل چشم به آیندۀ پُرآسایش و زندهگیِ مرفه دارند و طعمههایی مناسب برای امریکا اند. ۲) علما و نخبهگانی که اسیر دستِ امریکا و یهودیها اند. ۳) اخوان؛ این گروه از سلاح دست برداشته و با خونِ شهدا معامله کردهاند. ۴) مجاهدین؛ آن دسته که دشمن امریکا اند، اما در عینِ حال میخواهند هم به دشمن ضربه وارد کنند و هم قهرمانِ معرکهها باشند و هم زیان و آسیبی به خودشان نرسد. ۵) مجاهدان مهاجر؛ آنها مسلمانانِ واقعیاند که تعدادشان اندک میباشد.
از نگاه القاعده، موارد آتی موجبِ “کفر” میشود: کمک به کافر، ناسزاگویی به صحابۀ پیامبر، وضع قانون، گونههایی از احترام به علما، مردهگان و شخصیتهای مورد احترام جامعه، ضعف یقین و بدگمانی نسبت به خدا، ترس و بیغیرتی دربارۀ دین و تن دادن به حکومتِ کافران. القاعده عامۀ مسلمانان را به سپری تشبیه میکند که “کفار” از آن سود میبرند و در ضرورتِ نابودسازی سپر، به قول ابن تیمیه استناد میجویند که گفته است: “قتل سپر، ضررش از شیوع کفر، کمتر است”. اینگونه اعتقاد، باعثِ آن شده که القاعده نسبت به قتل و کشتارِ افراد ملکی اعم از زنان، کودکان و پیرمردان بیاعتنا و حتا مشوقِ آن باشد: راهاندازی حملات انتحاری و گروگانگیریِ اشخاصِ غیرنظامی بهوسیلۀ آن گروه، بارزترین ممیزۀ القاعده میباشد و به آن گروه، سیمای هراسانگیزی بخشیده است.
اندیشه سیاسیِ القاعده را در نکاتِ زیر میتوان فشرده ساخت:
۱٫ هیچ مرجعی جز فقهای سلفی و وهابی، حق افتا و استخراجِ قوانین برای اداره جامعه را ندارد.
۲٫ آزادی عقیده از آنجا که میتواند به ارتداد منجر شود، باطل است.
۳٫ مشروعیت حاکمان از جانبِ خداست و رهبرانِ جوامع باید مشروعیتِ دینی داشته باشند.
۴٫ آزادی بیان چون به ناسزاگویی به خدا و قوانین الهی میانجامد، مورد تأیید نیست.
۵٫ دین از سیاست و حکومت جدا نیست.
۶٫ تشکیلات و احزاب سیاسی چون به گسترش فعالیتِ عناصرِ غیر دینی یاری میرسانند، مورد تأیید اسلام نیست. (اسماعیلی، ۱۳۸۶: ۱۹)
نشریه اشپیگل، به نقل از برخی رهبران القاعده، مراحل رسیدن به آرمانهای القاعده را چنین مشخص کرده است:
مرحله بیداری اسلامی که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ (از ۱۱ سپتمبر تا سقوط صدام) به طول میانجامد. این مرحله را “ضربه زدن به سرِ مار” نامیدهاند. در این مرحله، امریکا با خشم به کشورهای اسلامی وارد میشود و مسلمانان از خود واکنش نشان میدهند.
مرحله گشودن چشم که از ۲۰۰۳ آغاز و تا ۲۰۰۶ ادامه مییابد. در این مرحله، القاعده سربازگیری میکند، سازمان خود را به جنبشی فراگیر و مردمی تبدیل میدارد.
مرحله سوم، بینِ سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ رخ میدهد و القاعده بر عراق تمرکز میکند و به محبوبیتِ خویش در کشورهای عربی میافزاید.
مرحلۀ چهارم، که طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ دنبال میشود، فروپاشیِ حکومتهای حاکم بر جهانِ عرب است. در این دوره، القاعده به لولههای نفت و منافعِ اقتصادیِ غرب حمله میکند. در این مدت، در تونس و مصر بهوسیلۀ قیامهای مردمی تحولاتی بهوقوع پیوست، نه بر اثر مبارزات القاعده.
مرحله پنجم که میان سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ قرار دارد، دوره اعلامِ خلافت اسلامی است. در این دوره، اسراییل بسیار ضعیف میشود.
مرحله ششم، زمانِ رویارویی مطلقِ سپاهِ اسلام با غیر آن است، زمانِ آن از ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ میباشد.
مرحله هفتم، در سالِ ۲۰۲۰ با پیروزی مسلمانان و تأسیس خلافت جهانیِ اسلام آغاز میشود. (زرقاوی، ۱۴۲۷: ۲۲۹)
جمـعبندی
تعالیم اسلامی، ترکیبی از احکامِ عبادی و دستورهای سیاسی است؛ از همینروست که پیامبر اسلام، هم رسالتِ دعوت و هم زعامتِ سیاسیِ مسلمانان را عهدهدار بود. نخستین اختلاف میانِ مسلمانان، پس از رحلتِ پیامبر بر سرِ موضوعِ جانشینیِ او هویدا شد. در زمان خلیفه سوم و چهارم، دستهها و فرقههای متعددی بر اثرِ مسایل سیاسی سر برآوردند و درگیریهای خونینی میانِ آنها بهوقوع پیوست که بر اثر آن، صفوفِ متحد و یکپارچۀ مسلمانان متفرق گردید. اینهمه اگر از یکسو از آشفتهگیها و نابهسامانی میانِ مسلمانان در صدرِ اسلام حکایت دارد، از سوی دیگر آمیختهگیِ دین و سیاست را نزد مسلمانان بازگو میکند.
Comments are closed.