گزارشگر:سه شنبه 26 حوت 1393 - ۲۵ حوت ۱۳۹۳
بخش نخست
مقدمه
نوجوانی دورۀ انتقال از کودکی به بزرگسالی تعریف میشود و دورۀ جوانی دورۀ انسجامِ هویت و مدخل زندهگی بزرگسالی است. سنین ۲۰ سالهگی و بعد دورهیی است که فرد به کمال رشد بدنی خود رسیده، تواناییهای شناختی و زبانی و رشد اجتماعیِ او از کیفیت بالایی برخوردار است و تغییرات روانی مربوط به انسجام هویتِ وی نیز بسیار برجسته و شوقآفرین است. ورود به زندهگی اجتماعی ـ اقتصادی و سازگاری و نقشآفرینی فرهنگی نیز در این سالها رخ میدهد.
ویژهگیهای دورۀ جوانی
فراغت از تحصیلات دبیرستانی، ورود به به بازار کار یا دانشگاه، ازدواج و تحولات دیگرِ اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به تمامی از جمله ویژهگیهای رشد دورۀ جوانی است. این ویژهگیهای رشدی سنین ۲۰ تا ۳۰ سالهگی را میتوان در ۵ مقولۀ انسجام هویت، رشد اجتماعی و فرهنگی، استحکام اندیشه و جهانبینی، انتخاب شغل و همسرگزینی و تشکیل خانواده بررسی کرد.
از آنجا که دورۀ جوانی زمان تصمیمگیریهای اساسی است و این تصمیمات عموماً تاثیر بسیار بزرگی بر تمام زندهگی فرد میگذارد، دورۀ جوانی را باید به عنوان یک دورۀ جداگانه و پُراهمیت در زندهگی به حساب آورد. این دوره برای والدین و خود فرد بسیار حایز اهمیت است. به دلیل اهمیت فراوان تصمیمگیریهای دورۀ جوانی، مهمترین جنبۀ دستگاه روانی فرد در این دوره همان رشد فکری و سطح آگاهی اوست. بدون این رشد فکری، فرد قادر نخواهد بود تفاوتهای اصلی افکار خود با دیگران را دریابد و اندیشههای خود را به صورتی واقعبینانه بررسی و نقد و ارزیابی کند.
انسجام هویت و رشد فکری دورۀ نوجوانی و انعطافپذیری افکار باعث میشود که شخص بتواند در کناری قرار بگیرد و به صورتی بیطرفانه به خود به عنوان یک شخص بنگرد. در این صورت، او خواهد توانست خویشتن را به عنوان یکی از ابنا بشر، به عنوان فردی در میان افراد دیگر، به عنوان یک فرد اندیشمند و به عنوان فرد صمیمی در اجرای نقشهای مختلفی که بر عهده میگیرد، در نظر داشته باشد.
مسالۀ اساسی دورۀ جوانی
مشکلترین مسالۀ جوانی در رشد شخصیت و تثبیت هویت این است که فرد نه تنها بخواهد که بزرگسال باشد و در همین جهت برنامهریزی کند، بلکه باید قادر به تشخیص و پذیرش نیروهای متضاد در شخصیت خود نیز بشود و راههای موثرتر کنترل خویش را بشناسد. (حدود ۲۰ تا ۲۵ سالهگی). چهگونهگی تثبیت هویت در جوانی به وقایع مهم در زندهگی فرد در این دوره بستهگی دارد. به عنوان مثال، هویت شغلی و اجتماعی کسی که پس از تحصیلات دبیرستانی به یکی از رشتههای معلمی وارد میشود، با کسی که به یکی از رشتههای مهندسی وارد میشود، متفاوت خواهد بود. این هویتهای گوناگون بهطور مسلم تأثیرات خود را بر چهگونهگی سایر جوانب هویت افراد نیز بهجای خواهند گذاشت.
اگر در سالهای کودکی و نوجوانی خانواده بیشترین تأثیر را بر شکلگیری هویت بر عهده داشت، اینک در دورۀ جوانی، محیط زندهگی اجتماعی و خود جوان، نقش اساسی در تثبیت هویت ایفا میکند. به نظر میرسد که تحولات رشد دورۀ جوانی، بیش از آنکه نتیجۀ یک تکامل تعامل میان موجود زنده و محیط باشد، یک مجموعه تغییرات پی در پی متأثر از عوامل محیطی است. امروز کمتر کسی را میتوان یافت که فکر کند رشد شخصیت همراه با کامل شدنِ رشد بدنی متوقف میشود.
Comments are closed.