نقش کم‌رنگِ جنبش‌های اعتراضی در افغانستان

گزارشگر:دو شنبه 24 حمل 1394 - ۲۳ حمل ۱۳۹۴

افغانستان برای این‌که از وضعیتِ موجود بیرون شود و به کشوری فعال در عرصۀ سیاسی ارتقا پیدا کنـد، بدون شک به جنبش‌های اعتراضی نیاز دارد؛ جنبش‌هایی که نسبت به وضعیتِ موجود، لحن و زبانِ انتقادآمیز داشته باشند و بکوشند مطالباتِ جمعی و همه‌گانی را دسته‌بندی کننـد.
متأسفانه طی بیشتر از سیزده سال گذشته، ما در کشور خود شاهد شکل‌گیری جنبش‌های اعتراضی مدنیِ منظم نبوده‌ایم و شاید یکی از مشکلات اصلیِ جامعۀ ما برای رفع کاستی‌ها در این موضوع نهفته باشد.
تحلیل‌گرانی که بیشترین توجه خود را به سیاست‌گذاری معطوف می‌کنند، به این نتیجه رسیده‌اند که در کشورهای دموکراتیک، ناآرامی‌های اجتماعی به امتیازگیری از دولت منتهی می‌شود و کسانی که در موضع ضعیفی قرار دارند و دست‌شان به جایی نمی‌رسد، استراتژی اعتراض را به عنوان اقدامی منطقی و عقلانی، انتخاب و مطالباتِ خود را از راه مسالمت‌آمیز و متعارف مطرح می‌کنند.
این در حالی است که در کشورهای غیردموکراتیک، «اعتراض» همواره یک اقدامِ سیاسی است. اما به باور آگاهان، اعتراض به حوزۀ سیاست محدود نمی‌شود و سایر حوزه‌های انسانی را نیز در بر می‌گیرد. اعتراض نه تنها وسیله‌‎یی برای بیان مطالبات سیاسی، بل‌که روشی‌ست که به وسیلۀ آن مجامع و اتحادیه‌ها شکل می‌گیرند، ارتباطات میان مردم ارتقا و افزایش پیدا می‌کند و نوعی معنا و برداشت از « خود» ارایه می‌شود.
جنبش‌های اجتماعی همه می‌خواهند به جهانِ مطلوبِ خود برسند؛ از این‌رو تشکیلات و ساختارهای بزرگ را در مقیاسِ کوچک ترسیم می‌کنند و به عبارت دیگر، اولین کاری که جنبش‌های اجتماعی انجام می‌دهند، عبارت است از ترسیم ذهنیِ مدلی که برای‌شان مطلوب است.
جنبش‌های اعتراضی، هم کوشش‌های معطوف به دگرگونی و تغییر جامعه را شامل می‌شوند و هم مجموعه تلاش‌های معطوف به تغییر خویشتن را در بر می‌گیرندـ هرچند تغییر جامعه، اولین و اصلی‌ترین هدف جنبش‌های اعتراضی است.
جنبش‌های اعتراضی خواست‌های همه‌گانی را ترازبندی کرده و انسجام می‌بخشند و نمی‌گذارند که جامعه به سمتِ استبداد و خودکامه‌گی پیش برود. اگر در طول سیزده سال گذشته در افغانستان جنبش‌های اعتراضی قدرتمند شکل می‌گرفت، بدون شک تأثیر مثبتِ خود را در تحولات کشور نشان می‌داد.
مهم‌ترین اثرگذاری جنبش‌های اعتراضی می‌تواند در حوزۀ انتخابات و مبارزات انتخاباتی نمود پیدا کند. زیرا از درونِ جنبش های اعتراضی سوال‌های اساسیِ جامعه بیرون می‌شود و نامزدان می‌دانند که به کدام اولویت‌ها باید پاسخ دهند. در این روزها وقتی به برنامه‌های نامزدوزیران در شورای ملی نگاه می‌کنم، بیشتر از گذشته به این باورِ اساسی دست می‌یابم که چه‌قدر ما از مطالبات اصلیِ جامعه به دور هستیم و فکر می‌کنیم با روش‌های زیرکانۀ پوپولستیک می‌توان اذهان عمومی را تسخیر کرد.
نامزدوزیران هر کدام برنامه‌های خود را دارند که متناسب به فهم و درایت‌شان از همان حوزه بیرون شده است. می‌گویند رییس جمهوری در هنگام صحبت با نامزدوزیران تلاش کرده که برخی خطوط اساسی را در اختیار آن‌ها بگذارد تا پیرامونِ همان خطوط بیانیه‌های خود را تنظیم کنند. اما باید اعتراف کرد که گفت‌وگوهای رییس جمهوری با نامزدوزیران نیز به هیچ‌وجه به معنای استراتژی‌های کلانِ دولت بوده نمی‌تواند.
آقای رییس جمهوری طرح‌ها و برنامه‌های شخصیِ خود را که از نظرِ او مطلوب به نظر می‌آینـد، در اختیار نامزدوزیران قرار می‌دهد و نه چیزی به عنوان نقشۀ کلانِ برنامه‌‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افغانستان. این جاست که به جنبش‌های اعتراضی باید توجه نشان داد؛ همان جنبش‌هایی که غرب را به تحکیم مناسباتِ دموکراتیک و مردم‌سالارانه سوق داده است.
افغانستان این فرصت را دارد که به جنبش‌‌های اجتماعی به صورتِ دقیق بیندیشد. زیرا رسیدن به جامعۀ مطلوب صرفاً از طریق جنبش‌های اجتماعی میسر می‌گردد.
نخبه‌گان جامعه همواره در رأس جنبش‌های اعتراضی و اجتماعی قرار داشته‌اند و امروز نیز باید نخبه‌گان به این مسوولیتِ بزرگِ سیاسیِ خود بیشتر از گذشته فکر کنند.
جامعۀ افغانستان و دولتِ جدید در حال فروپاشی است. این فروپاشی تنها محصولِ تفکراتِ متضاد و غیرمتجانسِ رهبران آن نیست؛ بل از این جهت هم دست‌خوش فروپاشی شده است که نمی‌تواند مطالباتِ عمومی را دریابد.
رهبران دولت وحدتِ ملی در نهـاد به انتقـاد از خود ادامه خواهند داد و هرگز به راهِ چارۀ مشکلات نخواهند رسید؛ زیرا جامعه آن‌ها را در شناختِ مطالبات و اولویت‌ها کمکِ چنـدانی نکرده است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.