گزارشگر:حامد علمی - ۱۵ میزان ۱۳۹۱
بخش بیـستونـهم
مساله دیگر که قلب مجاهدین بهویژه مجاهدین شمال را جریحهدار ساخته بود، حادثه فرخار بود که به تاریخ ۹ جولای ۱۹۸۹ در آن ولایت رخ داد و مجاهدین بسا از گروهها را در برابر مجاهدین و رهبری حزب اسلامی، مشکوک و مظنون ساخت.
بنابران، حکومت کابل با در نظرداشت حقایق بالا و تعبیر و تفسیر و ارزیابی وضعیت منطقه و رهایی از درگیریهای خوست که حیثیت زخم خونین را پیدا نموده بود، به حملهیی وسیع مبادرت ورزید و پایگاههای مجاهدین در تنگی واغجان را تصرف نمود و تبلیغات وسیعی را بهراه انداخت و دهها خبرنگار و عکاس را به آنجا گسیل نمود و به دهها برنامه تبلیغاتی که بسیاری از آنها جعل بود، مبادرت ورزید.
انجنیر گلبدین حکمتیار، سقوط تنگی واغجان را تایید کرد، اما علت سقوط را فشار بیش از حد و خرابیِ هوا و سیلابها عنوان نموده گفت: “جنگ در لوگر مدتها قبل آغاز شد و نجیب در یکی از اعلامیههایش اعلان کرد که قوتهای ما به طرف تنگی واغجان در حالت پیشروی است. از آن مدت تقریباً هشتماه میگذرد. در عملیات قبل از زمستان، ولسوالیهای محمد آغه با تمام پوستههایش فتح شد و عملیات حکومت در راه باز کردنِ راه گردیز و لوگر ناکام ماند. در این اواخر در اثر بارانهای شدید و جاری شدن سیلابها، مجاهدین نتوانستند سنگرهای خویش را در تنگی واغجان اکمال کنند. رژیم قوای دههزار نفری را بهخاطر اشغال مواضع مجاهدین در تنگی واغجان تشکیل داد. تعدادی محدود از سنگرهای مجاهدین در تنگی واغجان، بهدست آنها افتاد. نجیب بهخاطر شکستش در خوست، خواست از گرفتنِ چند پوسته در واغجان، تبلیغات وسیعی را بهراه اندازد، درحالیکه فقط چند پوسته را گرفته است.” (۷۳)
میدیا یا ریاست خبررسانی حکومت موقت نیز دلیل سقوط تنگی واغجان را، سیلابهای شدید و آبخیزی دریاچههای منتهی به آن منطقه قلمداد نمود: “از تاریخ ۱۸ اپریل ۱۹۹۱، جنگهای شدید در تنگی واغجان ولسوالی محمد آغه ولایت لوگر جریان دارد. به تاریخ ۲۵ اپریل، مجاهدین از دو پوسته مهم تنگی واغجان عقبنشینی کردند و یکی از عوامل مهم آن، عبارت از سیلابهای شدیدی بود که مانع اکمال جبهات مجاهدین شد.” (۷۴)
اگرچه سقوط تنگی واغجان، شکست مهمی برای مجاهدین تلقی نمیشود، زیرا قوانین جنگهای چریکی حکم میکند که عقبنشینی تاکتیکی و کشاندنِ نیروهای دولتی به داخل درهها، خودش پیروزی است و در لحظات خاصی، از یک زد و خورد مسلحانه شانه خالی کردن، یکی از اشکال جنگیدن است (۷۵)؛ اما حکومت از آن استفاده اعظمی نمود و به حیثیت حزب اسلامی به شدت ضربه زد.
اگرچه شکست مجاهدین در تنگی واغجان به راحتی میتواند توجیه شود؛ اما حزب اسلامی نتوانست یا نخواست مجاهدینش را در برابر آن شکست برائت دهد. خصوصاً بسیاری از گروههایی که از حزب اسلامی و عملکرد افراد آن دل خوش نداشتند، شکست تنگی واغجان را بیکفایتی قوماندانان حزب و تبلیغات بیاساس و میانتهیِ مبلغین آن گروه مبنی بر مبالغه در قوت و ساختار لشکر ایثار قلمداد کردند؛ و عدهیی هم، موجودیت خلقیها در کنار حزب اسلامی را، علت دلسردی مجاهدین و عمل ناعاقبتاندیشانه رهبری حزب اسلامی خواندند.
طوری که گفته آمدـ اگرچه سقوط تنگی واغجان، توازن نظامی را حتا در ولایت لوگر تغییر نداد؛ اما حکومت کابل آن را پیروزی بزرگی برای خویش خواند و سقوط آن را به مثابه سقوط تمامی جبهات و پایگاههای مجاهدین، تجلیل نمود.
تبلیغات حکومت و مخالفین حزب اسلامی حداقل هفتماه ادامه داشت تا اینکه رهبری حزب اسلامی دست به ابتکاری زده و آغاز عملیات جدیدی را اعلان نمود. اعلامیه حزب اسلامی از طرف دفتر سیاسی آن گروه زیر عنوان “ابلاغیه نبرد، شماره یک” به تاریخ ۱۹ نوامبر۱۹۹۱ مطابق ۲۸ عقرب ۱۳۷۰ به نشر رسید و در آن، از آغاز حملات جدید سخن گفته شد.
«در این اواخر، بنگاههای دروغپراکنیِ غرب، نقش سخنگوی رژیم مزدور کابل را به خود گرفته، تبلیغات وسیعی را علیه مجاهدین بهراه انداختهاند که گویا رژیم مزدور در کابل دست به یک عملیات تهاجمی بالای جبهات مجاهدین زده و اطراف کابل را از وجود مجاهدین پاکسازی نموده است و مجاهدین توانایی مقاومت را در برابر حملات عسکری رژیم ندارند.
بنابران، مجاهدین مومن و دلیر حزب اسلامی افغانستان، همراه با قوماندانان و مجاهدین سایر تنظیمهای جهادی، امروز ۲۸ عقرب مطابق ۱۹ نوامبر، ساعت شش صبح، عملیات سرتاسری و هماهنگ خود را بالای مراکز و تاسیسات نظامی رژیم مزدور در ولایات کابل، لوگر، میدان وردک، لغمان، پروان، کندز و بغلان به قومانده برادر مجاهد حکمتیار آغاز نمودهاند.
سلسله عملیات سرتاسری با شلیک نمودنِ اولین مرمی توسط برادر مجاهد حکمتیار، امیر حزب اسلامی افغانستان، بر یک مرکز عسکری رژیم در ولایت لوگر آغاز گردید.
مقاومت هرات
به نظر نگارنده، در طول سالهای تجاوز شوروی، هیچ پیروزی شکوهمندتر و پُرافتخارتر از مقاومت یک گروه مجاهد بهخاطر حفظ پایگاه و یا سنگرهایشان در برابر نیروهای دشمن، نبوده است. زیرا دشمنْ یک ابرقدرت، و مقاومتکنندهگانْ روستازادهگان بیبضاعتِ بدون اسلحه پیشرفته و مواد اکمالاتی بودند و با تنهای نیمهبرهنه و پاهای خسته و افسرده به نبرد میرفتند. ولی نیروهای شوروی از با تجربهترین جنرالها، مراکز بزرگ تحقیقاتی و کارشناسی برخوردار بودند و از داشتن مخوفترین اسلحههای دنیا، پیشرفتهترین هواپیماهای نظامی و خطرناکترین بمبها لذت میبردند. اما این مجاهدین افغانستان بودند که افتخار میآفریدند و از پایگاهها و مراکزشان دفاع میکردند. اینچنین قهرمانی در سراسر افغانستان بارها دیده شده و تاریخ جهاد افغانستان دهها واقعه از آن را در سینه خویش ثبت نموده است.
اگرچه هنگام حمله بر هرات که به جنگ زندهجان مشهور گشت، سربازان شوروی در افغانستان نبودند؛ اما نیروهای عظیمی از حکومت کابل و ملیشههای وابسته به آن، بر مراکز فرماندهی اسماعیل خان در ولسوالی زندهجان و سایر مناطق ولایت هرات به تاریخ ۱۹ می ۱۹۹۱ حمله بردند. ظاهراً حکومت کابل میخواست که زندهجان را نابود کند، اما این زدوخوردها به سایر ولسوالیها و ولایات سرایت کرد و برای مدت ششماه در ولسوالیهایی چون غوریان، ادرسکن، انجیل و ولایات غور و بادغیس جنگ شدید ادامه کرد.
Comments are closed.